دو رباعی از خاقانی
مرغی که نوای درد رانَد، عشق است
پیکی که زبان عشق داند، عشق است
هستی که به نیستیت خواند، عشق است
وآنچ از تو، تو را باز رهاند، عشق است
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
عشق آمد و عقل رفت و منزل بگذاشت
غم رخت فرو نهاد و دل، دل بگذاشت
وصلی که در اندیشه نیارم پنداشت
نقشی است که آسمان هنوزش ننگاشت
رخت فرو نهادن: کنایه از ماندن و اقامت گزیدن. دل برداشتن: کنایه از قطع تعلّق کردن، مهر بریدن.
شرح دیوان خاقانی، دکتر برزگر خالقی، چاپ اول، زوّار، ۱۴۰۱ ، ج ۵، ص۲۷۶۶ و ۲۷۷۴.
#خاقانی
#رباعی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی:
توشیح
توشیح در لغت به معنای حمایل درافکندن و مجازاً زیور بستن است و در اصطلاح بدیع، آن است که اگر حروف یا کلماتی را از ابتدا، میانه یا انتهای شعری جدا کنند و در کنار هم بگذارند، نام کسی یا بیتی یا شعری با وزن و قافیهی جدید حاصل شود.
شعری را که دارای آرایهی توشیح باشد، اصطلاحاً مُوَشَّح میگویند. فهم توشیح بسیار دشوار است؛ به همین دلیل در قدیم، معمولاً قسمتهای مورد نظر را با مرکّب رنگی مینوشتهاند تا تشخیص آن آسان باشد.
مثلاً از حروف آغاز مصراعهای زیر "محمد" ساخته میشود:
معشوق، دلم به تیر اندوه بخَست
حیران شدم و کسم نمیگیرد دست
مسکین تن من ز پای محنت شد پست
دست غم دوست، پشت من خرد شکست
یا در بیت زیر:
یاد تو دلگشا و جانافزا
روی تو آفتاب عالمتاب
اگر حروف اول و آخر هر مصراع را کنار هم بگذاریم، عبارت "یا رب" به دست میآید.
بدیع، دکتر عقدایی، ص ۱۵۳ و ۱۵۴ و بلاغت، دکتر محمدی، ص۱۴۴.
#آرایههای_ادبی
#توشیح
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حضرت مهدی (عج) :
ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شمابر ما پوشیده نیست.
بحار، ج ۵۳، ص ۱۷۵.
#مهدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعری از مرحوم قیصر امینپور در موضوع انتظار موعود
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد، نشانهی چیست؟
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی، شگفت کسی آن چنان که میدانی
کسی که نقطهی آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق، خطّ پایانی
تویی بهانهی آن ابرها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد
بیا که میرود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
#قیصر_امینپور
#مهدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سعدی و فراق یار
فریاد من از فِراق یار است
و افغان من از غم نگار است
بی روی چو ماه آن نگارین
رخسارهی من به خون نگار است
خون جگرم ز فُرقت تو
از دیده روانه در کنار است
درد دل من ز حد گذشتهست
جانم ز فراق بیقرار است
کس را ز غم من آگهی نیست
آوَخ که جهان نه پایدار است!
از دست زمانه در عذابم
زان جان و دلم همی فگار است
سعدی چه کنی شکایت از دوست؟
چون شادی و غم نه برقرار است
شرح غزلهای سعدی، دکتر برزگر خالقی ، ج ۱، ص ۱۷۰ .
#سعدی
#شرح_غزلهای_سعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303