eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
165 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
شاعران معاصر📚📚📚 دکتر طاهره صفّارزاده صفارزاده، شاعر، نویسنده و مترجم قرآن به زبان انگلیسی، در سال ۱۳۱۵ در سیرجان متولد شد. نخستین شعرش را در ۱۳ سالگی سرود‌. او تحصیلات دانشگاهی را در رشته‌ی زبان انگلیسی، تا مرحله‌ی دکترا ادامه داد و طی سفرهای خارج از کشور، با هنر و ادبیات اروپا آشنا شد. شاخص‌ترین ویژگی‌های شعر وی، عبارتند از: نگرش روشنفکرانه و انسان‌مدارانه همراه با مایه‌های دینی - اسطوره‌ی، بیان روایی نثرگونه، بهره‌گیری از طنز تلخ اجتماعی و شعبده‌های کلامی. از مجموعه شعرهای او، می‌توان طنین در دلتا، سدّ و بازوان، سفر پنجم، بیعت با بیداری، دیدار در صبح، پیوندهای تلخ، رهگذر مهتاب، روشنگران راه، حرکت و دیروز، و مردان منحنی را نام برد. از آثار دیگرش، اصول و مبانی ترجمه، ترجمه‌های نامفهوم،ترجمه‌ی قرآن کریم به انگلیسی و ... است. این شاعر و پژوهشگر، در سال ۱۳۸۷ در سن ۷۲ سالگی در تهران وفات یافت و در امام‌زاده صالح تجریش به خاک سپرده شد. با تلخیص از ادبیات معاصر ایران، دکتر روزبه، ص ۲۵۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی گلچین‌شده🌺🌺🌺 آن چه ندارد عوض ای هوشیار عمر عزیز است، غنیمت شمار (شیخ بهایی) از گلوی خود بریدن وقت حاجت، همّت است ور نه هر کس وقت سیری، پیش سگ نان افکنَد (صائب تبریزی) اگر داری ای مرد فرزانه هوش به تعمیر دلهای ویرانه کوش (صبای کاشانی) دو قدم مانده به گل، ص ۱۰ و ۱۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بند و بند☘☘☘ از عبدالرضا رضایی‌نیا چه حقایقی در این دقایق است؟ بندها همین که بسته می‌شوند کفش‌ها به راه می‌روند روح‌ها ولی همین که بندها ز دل گسسته می‌شوند. کفش‌های مجنون گم گشت، رضایی‌نیا، ص ۵۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان یک مثل🦋🦋🦋 اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟ روزی پدر لیلی، آش نذری پخته بود. لیلی هم در تقسیم آش، همکاری می‌کرد. مردم، برای تبرّک، آش نذری می‌گرفتند و می‌رفتند. وقتی نوبت به مجنون رسید، لیلی، کاسه‌ی او را گرفت و پرت کرد. ابتدا مجنون ناراحت شد؛ ولی بعد که تامّل کرد، این حرکت لیلی را، دالّ بر توجه او نسبت به خود توجیه نمود و امیدوار گردید. این حرکت لیلی، انحراف اذهان و افکار مردم را به دنبال داشت. داستانهای امثال، دکتر ذوالفقاری، ص ۱۲۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ماه‌ کهنه و ستاره 🌜⭐️ از ملّانصرالدین پرسیدند: زمانی که ماه تازه در آسمان پیدا می‌شود، ماه‌های کهنه را چه می‌کنند؟ در پاسخ گفت: ماه‌های کهنه را ریز ریز کرده، از آنها ستاره می‌سازند. خنده‌سازان و خنده‌پردازان، صلاحی، ص ۶۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک رباعی از خواجه عبدالله انصاری🌹🌹🌹 یا رب، ز ره راست، نشانی خواهم از عنصر آب و خاک، جانی خواهم از نعمت خود، چو بهره‌مندم کردی در شکرگزاریت، زبانی خواهم گلستان ثقفی، گردآورنده ابوالفضل ثقفی، انتشارات اندیشه‌ی زرین، قزوین، ۱۳۹۱، ص ۳۸۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه📚📚📚 اسب‌سوار و مرد فلج اسب‌سواری، مرد فلجی را سر راه خود دید که از او کمک می‌خواست. مرد سوار، دلش به حال او رحم آمد. از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و بر اسب نشاند تا او را به مقصدش برساند. مرد فلج، بر اسب که نشست، دهنه‌ی اسب را کشید و گفت: من اسب را بردم و با اسب گریخت؛ اما پیش از آن که از صدارَس دور شود، مرد سوار در پی او فریاد زد: تو، تنها اسب را نبردی؛ جوان‌مردی را هم بردی. اسب، برای تو؛ اما گوش کن ببین چه می‌گویم. مرد فلج، اسب را نگه داشت. مرد سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛ چون از این می‌ترسم که دیگر هیچ سواری، به پیاده‌ای رحم نکند. ادبیات داستانی، میرصادقی، ص ۳۲۹ و ۳۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303