eitaa logo
گلزار شهدا
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؟ ══🍃💚🍃══════ بعد از تپه نورالشهدا به سمت خونه ما حرکت کردیم مادرم همه رو برای شام دعوت کرده بود😊 خواهرزاده آقاسید ۴سالش بود به من نزدیک شد پیش حسنا نشسته بودم ژن دایی -جانم عزیزم😍 میجم شما دایی جون و خیلی دوشت دالید؟😳😂 حسنا می‌خنید به سید نگاه کردم که میخندید فهمیدم اون این بچه رو فرستاده😉 -آره عزیز زن دایی، خیلی دوسش دارم ❤️❤️ بدو بدو رفت بغل سید نشست اونم چشماش😍 برق زد تو روخدا نگاه کن از بچه استفاده ابزاری میکنه 😂😂😂 ساعت ۱۱شب همه رفتن داشتم تو اتاق روسریم و باز میکردم که در زدن تق تق -بفرمایید حسین وارد اتاق شد چهره‌اش فوق العاده غمگین بود😔 -داداش چرا ناراحتی ؟ چی شده ؟ حسین : رقیه بشین 😳😳😳😳 حسین: این حرفا رو باید پدر بهت میگفت 😢😢 اما حالا که نیست وظیفه منه نگاهم غمگین شد بغض کردم ولی خودم و کنترل کردم😔 ببین رقیه الان سیدمجتبی از همه به تو محرم‌تر و نزدیکتره سیدمجتبی مرد توئه پشتته کسی که میتونی بهش تکیه کنی باید مرکز آرامش باشی باید مرکز آرامشت باشه آقای حسینی و آقاسید و بریز دور الان باید بگی مجتبی جان، سیدجان 🙈🙊 آقاسیدم باشه برای جمعتون باید اونقدر محبت به پاش بریزی که برای خونه اومدن بی تاب باشه نه فراری 😟 سکوت کردم و به لبهای حسین چشم دوختم خوب گوش میدادم به حرفاش👀 مشکلت و باید اول به اون بگی اگه اون خواست با دیگران مشورت کنی سید پسر عالیه خوشبختت میکنه 🙂 یاعلی شب بخیر حسین منتظر جواب از سمتم نشد و از اتاق خارج شد چشمام و بستم و تمام حرفاش و تو ذهنم مرور کردم ناخودآگاه گوشیم و📱برداشتم و اسم مجتبی رو از آقاحسینی به سیدمن تغییر دادم😇 یهو گوشی تو دستم لرزید سیدمن ❤️ خخخخ سید: سلام خانمم خوبی؟ -🙈🙈🙈🙈مرسی شما خوبی؟ سید: شما رو دارم عالی‌ام _با لبخند گفتم سلامت باشید😍 سید: قربونت بشم خانومی خودم😌 فردا حاضرباش میام دنبالت بریم یه جایی -کجا 🤔 سید: فردا میفهمی شبت زهرایی عزیزم😘 _همچنین☺️ کنجکاو شده بودم یعنی قراره کجا بریم🤔🤔 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
؟ ══🍃💚🍃══════ برای نماز صبح رفتم پایین که مادرم گفت رقیه چمدونت بستی؟ -😳😳😳چمدون؟ مامان: مگه سید بهت نگفت میرید مسافرت؟ -‌نه فقط گفت برات یه سوپرایز دارم مامان:خب میرید مسافرت... (مسافرت😳چرا به خودم چیزی نگفت😐خب دیونه ميخواست سورپرایزت کنه😃) -شما و داداش هم اجازه دادید؟😳😳😳 مامان: رقیه سید شوهرته 😡😡 چرا نباید اجازه بدم؟ بعدشم اجازت دست سیده بازم به ما احترام گذاشته که میگه چمدونت ببند صبح راهی‌اید -بله چشم ☺️☺️☺️ نماز خوندم رفتم اتاقم زورم نمیرسید چمدون و بیارم پایین رفتم دنبال داداش -داداش میشه بیاید چمدونم و بیارید پایین حسین: بله عزیزم😊 صبح ساعت ۷ مامان: بدو رقیه آقاسید پایین منتظرته -من آماده‌ام مادر میشه به داداش بگید بیاد چمدون و ببره مامان: نه برو بگو سید بیاد بذار بفهمه تکیه گاه تو اونه نه من یا برادرت😳 -إه مامان تواما مامان:‌ تو مو میبنی من پیچش مو رفتم پایین سید تا منو دید: سلام خانم گلم بپر بالا -‌سیدجان میشه بیایی چمدونم و بیاری اولین بار بود گفتم سیدجان😍 چشاش برق زد سید: فدای سیدجان گفتنت چرا نمیشه خانم گلم سوار ماشین🚗 شدیم _سیدجان میشه به من بگید کجا میریم؟ سید: من و خانمم میریم خادم الشهدا🌷 باشیم -وایییبییی مرسی سیدم سید میخندید گوشیم زنگ خورد📱 اسم محدثه زارعی با یه پاندا تو صفحه نمایان شد سلام پاندای من محدثه: ای خدا عروسم شدی عاقل نشدی -خخخخخ محدثه:‌ کوفته رقیه فردا شب پسرعموی آقای حسینی میان خواستگاری -میدونستم عزیزم مبارکت باشه محدثه : مرسی عزیزم -یاعلی سید: دختر تو برای منم عکس پاندا گذاشتی؟ -نه روم نشده هنوز سید: خب خداشکر -مجتبی وای آب شدم اسمش گفتم چرا 🙈🙈 سید: جانم -هیچی سید:بگووووو -یادم رفت سید:‌ چرا خجالت میکشی از من 😊😊😊😊 -کجا خادمیم؟🙈🙈🙈 سید: هویزه 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
آنکه با گمنام بودن سر کند نام‌ آور است !! مثل که می خواست گمنام زندگی کند اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است !! دل ز فریاد منادی زنده شد یاد ابراهیم هادی زنده شد او که گمنامی زنامش جان گرفت جانمان با یاد او سامان گرفت « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه های گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 👇👇👇 🦋هر که دل آرام دید از دلش آرام رفت. 🦋چشم ندارد خلاص هر که در این راه رفت. j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
1_2941484.mp3
13.19M
نماهنگ کمیل در آتش 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 👇👇👇 🌲یه کانالُ غربت و دود یه کانالُ تربتِ پاک 🌲یه بیابون رمل و ماسه یه کانالِ رو به افلاک 🌲یه بیابون عشق و آتیش با یه دنیا مثل عباس 🌲یه کانالِ کربلایی با دلای پُر زِ احساس 🌲یه دیاری که تو اوج تشنگی کرب و بلا شد یه دیاری که محل روضه ی آل عبا شد 🌲یه دیاری که حریم و سجدگاه آسموناست یه دیاری که قدمگاه عزیزِ مصطفی شد 🌲یه بیابون حنظله، تو قتلگاهه و امام عاشقا غرقِ نگاهه 🌲و قسم به چادر خاکی مادر که همین جا به ملائک قبله گاهه 🌲یاد همت، یاد کاوه، یاد عباس یاد وترُ یاد چشمای پر از الماس 🌲اون پرستوهای پاک و غرق در خون یاد کارون، یاد فکه، یاد مجنون 🌲یاد اکبرهای مظلوم امام و استقامت یاد گردان کمیلُ اوج مردی و شهامت 🌲یاد صدها لاله سرخی که دنیا رو تکون داد یاد گمنامی و شهادت 🌲بانگ تکبیر و اذانش، حالا پیچیده تو هر جا توی دشت بوکمالُ حلبُ هرجای دنیا 🌲رفقای پاک هادی، ریشه‌ی دشمنو چیدن برید از اونا بپرسید که شنیده ها رو دیدن 🌲رفقای همدلی که ریشه ی دشمنو چیدن برید از اونا بپرسید که شنیده ها رو دیدن 🌲تا ابد این معبرِ فیضِ هدایت موندگاره وعده گاهِ عشقُ ایثار و رضایت موندگاره 🌲اونکه موندُ یا علی گفتُ فدا شد در پناهِ صاحب امرِ ولایت موندگاره 👌بفرستید برای دوستانتون 🌸🍃 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
وقتی به ابراهیم می گویند بیا برای شام با فرماندهان نان و کباب بخور ، او به آنان محل نمی گذارد و می گوید ، همه ما بسیجی هستیم ، وای به حال روزی که بین بسیجی و فرمانده تبعیض قائل شویم و غذای آنان متفاوت شود ، آن موقع کار سخت می شود... 💗 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليّٖكَ الْفَرَج » j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
سلام علیکم 🖑 🍃دوستان شهدایی صبحتون بخیر باشه ان شاءالله 🍃 🌸امروز پنجمین روز چله به نیابت خانم بی غم میخونیم ان شاءالله به حق حضرت زینب س حاجت روا بشند🌸 🍀یادتون نره واس امام غریبمون هم دعا کنید🍀 🌼ان شاءالله عاقبت همه ی ما ختم به خیر وشهادت بشه 🌼 🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
محال است بہ لبخندش نگاه کنے و حال دلت عوض نشود🍃 لبخندش فرق دارد چون از عمق وجود مے خندد..❤️ 🌸 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه ی وفات مرحومه مرحمت حاجی پور مادر شهید جاویدالاثر💔 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🌸🍃 ای دل انگیز ترین لذت پرواز،نماز 🌸🍃عشق ورزی مرا فرصت ابراز،نماز 🌸🍃با تو یک پنجره دارم به تماشای بهار 🌸🍃بی تو با سردترین حنجره دمساز،نماز j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
💠🌸کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم؛ بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم ! ❤️🌹و حالا زندگیمان را با یاد هایشان بنا کرده ایم تا یادمان نرود الگوی ما چه کسانی هستند... 🌺🍃شهید ابراهیم هادی،معلمی که روزگاری برای دانش آموزانش الگو بود، حالا برای تمام بچه های ایران الگو شده... j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🛍هدیه اولین دوره قرعه کشی🛍 🌸🍃شهید ابراهیم هادی🌸🍃 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
؟ ══🍃💚🍃══════ تا برسیم مقر اسکان خادمین شهدا🌷 چند جا استراحت کردیم یه جا ایستاده بودیم که یهو یه عروسک قرمز پاندا❤️ جلوم حاضر شد پشت سید بود که صداش درمیاورد خانم خوشگله شما چرا از همسرت خجالت میکشی؟ انقدر هیجانم بالا بود انقدر خوشحال بودم دلم میخاست جیغ بکشم دستامو گذشته بودم جلوی دهنم🙊 یهو خرس رفت کنار و سید گفت اینم یه خرس خوشگل تقدیم به یه خانم خجالتی❤️ -وووووییییی خیلی قشنگه مرسی آقای... بعد از ۱۸ساعت رسیدیم اهواز پادگان شهید مسعودیان🌷 قرار بود امشب اینجا بمونیم فردا صبح هرکس سر پستش بره خوشحال بودم خیلی خوشحال اخه با مرد زندگیم اینجام😍 مجتبی مسئول کل خادمین ناحیه هویزه بود بعد از رسیدن به هویزه مجتبی یه جلسه با کل خادمین گذاشت مجتبی : 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 خواهرا و برادرای محترم ان‌شاءالله ما ۱۰روز باهمیم خواهرا مسئولتون خانم جمالی همسر بنده هستن هرمشکلی بود به ایشان برسونید ایشان به بنده میگن ان‌شاءالله شاهد کمترین برخود میان خواهران و برادران باشیم😊 جایگاه قرارگیری هرکدوم از برادران مشخص شد منم جایگاه خواهران و به خودشون واگذار کردم و به سفارش مجتبی خودم تو حسینه هویزه قرار گرفتم همه حواسم به تموم خواهرا بود اما مرد من چه خاکی خادم الشهدا بود اون حسینی مغرور معراج الشهدا رو بعد از عقد شناختم و حالا اینجا با لباس خاکی بدون کفش با چفیه عربی سیاه خادم الشهدا بود اینا برای من یعنی خود خود خوشبختی❤️ 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
؟ ══🍃💚🍃══════ شب اول خادمی انقدر خسته بودم که ساعت ۹-۱۰ خوابیدم 😴 اما روز دوم بعد از اینکه تایم استراحت شروع شد سید بهم زنگ زد📱 -جانم سید: جانت بی بلا میگم اگه بیداری بیا تا جاده اصلی هویزه محل شهادت🌷 شهید علم الهدی بریم -اووووم الان حاضر میشم 😍 پاشدم چفیه عربی که شبیه چفیه مجتبی باشه از چمدون آوردم بیرون و بعنوان روسری، سرش کردم و چادر لبنانی و سرم کردم بیرون که اومدم چون سرباز و همکارای مجتبی زیاد بودن از لفظ آقای حسینی استفاده کردم😊 وقتی از خوابگاه دور شدیم سید دستم و فشار داد و گفت عاشقتم رقیه ❤️❤️ مرد من الان منتظر شنیدن اون جمله‌ای دو طرفه بود سرم و زیر انداختم و گفتم منم دوست دارم❤️😍 سید: رقیه چی گفتی؟ همچنان سر به زیر گفتم همونی که شنیدی خخخخ😉 دیگه سکوت کردیم شهید علم الهدی از دانشجوهای پیرو خط امام بوده، مثل همه دانشجوها اون زمان با آغاز جنگ به ندای امام خمینی لبیک گفت وارد جبهه شد، یه بار که اومدیم جنوب راوی میگفت شهید علم الهدی و ۷۲ تن از یارانشون مثل امام حسین شهید شدن😔🌷 تشنه لب، تو محاصره بودن.. گوشیم و از تو جیب مانتوم درآوردم و مداحی شهدا شرمنده‌ایم و با سید گوش دادیم خبر آمد خبری در راه است دل خوشا دل که از آن آگاه است🌿 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
آنکه با گمنام بودن سر کند نام‌ آور است !! مثل که می خواست گمنام زندگی کند اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است !! دل ز فریاد منادی زنده شد یاد ابراهیم هادی زنده شد او که گمنامی زنامش جان گرفت جانمان با یاد او سامان گرفت « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
لینک کانال رو برای دوستانتون ارسال کنید👇👇 شهید ابراهیم هادی 🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌸به نام آنکه بی منت محبت میکند🌸 🍃دوستان شهدایی سلام🖐 صبحتون بخیر باشه ان شاءالله 🍃 🌸امروز ششمین روز چله به نیابت خانم زارعی میخونیم ان شاءالله به حق حضرت زینب س حاجت روا بشند🌸 🍀یادتون نره واس امام غریبمون هم دعا کنید🍀 🌼ان شاءالله عاقبت همه ی ما ختم به خیر وشهادت بشه 🌼 🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🌷 شهید ابراهیم هادی و همه‌ی شهدا🌷 لطفا در میان های مختلفی ڪه به خود میڪنید ، مراقب 😭 امام زمان عج الله و شهدا باشید!!!! .... 💢پا روی هوای نفستان بگذارید تنها برای کار کنید 🚫نه برای و یا هر چیز دیگری که بشه ازش نام برد. 💢 دقت کنید رفتارها و کردارهای شما زیر ذره بین و قرار دارد. ان شاءالله خطا و اشتباهی ازتون سر نزند که شرمنده ی امام زمان و شهدا شوید😔 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشش و کمک به فقیر 🌸شهید جاویدالاثر🌸 شهدا کجا وما کجا؟! j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸تشییع شهید مدافع وطن🌸 ↩روستای قلعه بیابان شهرستان داراب استان فارس 🍀شهادتت مبارک🍀 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🌷بسم رب الشهدا و صدیقین🌷 گُم نام ... یعنی ... کسی که ... دنیا را ... حتی ... به اندازه یک نام هم ... نمی خواهد ! . گمنامی ... . بگذارید مردم در مورد آنچه که واقعا هستید! جور دیگری فکر کنند ! اینجــا بیــتُ الشُهَداســت🌸🍃👇 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
منی که تمام گذشته ام را تباه کرده ام ؛ حالا به لشکر ابراهیم ملحق شده ام ... 🕪جوانان به گوش رفاقت با عالمی دارد...😍 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
؟ ══🍃💚🍃══════ سه روز از آغاز سفر میگذشت که بیسیم صداش دراومد صدای سید،بود خانم جمالی تشریف بیارید جایگاه اصلی خادمین -چشم به سمت جایگاه اصلی رفتم تا سید دیدم گفتم سلام چه خبره؟ سید:سلام خانمم بیا بریم داخل تا وارد شدم هنگ کردم فرماندهان سپاه قزوین -اهواز هردو داخل اتاقک بودن بعد از ۴۵دقیقه خارج شدیم دلم میخاست فقط گریه کنم سید خوب حالمو فهمید رقیه جان خانمم این خبر که خیلی خوبه امام خامنه ای داره میاد هویزه -مجتبی بریم یه جا که تنها باشیم تورو خدا مجتبی دستم گرفت به سمت اتاقی برد مجتبی فدات بشه بیا اینم تنهایی بغضت بشکن عزیزم سرم به سینش گرفت هق هق گریه ام فضای اتاق برداشت بریده بریده گفتم باورم.....نمیشه ....آقا ....دارن میان من من میبنمشون بالاخره بعداز یه ربع با حرفهای سید آروم شدم هویزه شدیدا امنیتی شده بود بعداز ۳۲ساعت انتظار قلب تپنده مردم ایران وارد هویزه شد سر مزار شهدای هویزه فاتحه ای قرائت کردن و بعد پروانه ها دور پیر عشق جمع شد من که فقط اشک میرختم سید:آقاجان دعاکنید اعزام ماهم به سوریه درست بشه حضرت آقا یه لبخند زیبا زدن و گفتن ان شالله من انقدر حواسم به حضرت آقا بود که حرف سیدمجتبی متوجه نشم حضور چندساعته امام خامنه ای تو هویزه نعمتی بود ۱۰روز خادمی ما تموم شد و الان تو راه برگشت به شهر خودمون هستیم تو این ۱۰روز خجالتم از سید ریخت الان همه کسم سیدمجتبی حسینی هست 😊😊❤️❤️ 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
؟ ══🍃💚🍃══════ توراه برگشتم یهو به مجتبی گفتم -مجتبی سید:جانم خانم -میگم یادته چندماه پیش گفتی دوست داری برای سن کودک یه کاری کنی؟ سید:بله عزیزم یادمه اما منظورت -اون موقعه همه به هم نامحرم بودیم اما الان من و محدثه سید:😡😡😡نگو اسم کوچک دوستاتو -🙈🙈🙈🙈چشم چشم خانم زارعی، خانم سلیمانی ،خانم رادفر پسرعموت ،آقای مهدوی سید:فکرت عالیه رقیه بانو فردا باید وصیت نامه شهید بابایی هم کامل کنیم این جلسه هم میذاریم بعد از یک دوساعت رسیدیم شهر خودمون سید:رقیه بانو یه چیزی بخوام ازت -جانم سید:میای خونه ما ؟ -بله بریم سید:راستی خانم زارعی و سیدمحمد هم عقد کردن صبح به همه توضیح دادیم بعداز اینکه طرح کامل گفتم سید محمد:خانم جمالی بخش طلابش با من خانم زارعی هم بخش طلاب خانم سید:خانم جمالی بخش مجوز هم بامن مطهره :طراحی و تزئین بامن مهدوی و فرحناز:بخش حفظ قرآن جوجه ها باما -ممنونم از همتون بزرگوارها قرارمون این بود یه کانون مذهبی بزنیم 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb