eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست داشتن تو💛 را نباید در قلب مخفے کـرد؛ باید از ته دل جار زد تا گوش فلک کَـر بشود... آخه تو میتونی هادیِ آدمای بیشتری باشی❤️🍃 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 مرا دردے است دور از تو •[💔]• که نزد توست درمانش🍃 💚🍃 👌فوق العاده زیباست j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
نمیخونی نشرش بده😉 پروفایلتو عوض کن تا تــــــو نیایی همه شـــــــب🌙 ها یلـــــــــداست همه باهم در شب یلـــــــــــدا ساعت ۲۲:۰۰ دعای فرج را میخوانیم...🤲 🔈 ‼️ j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
ای نگار با وفایمــ !  صبح زیبایټ بخیـر    با تـو تا اوج غزل پـر مےڪشم هر روز و شبـــ ای تو صبح با صفایمـــ ! "صبح زیبایټ بخیــر ... ❣ ❣ j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
روی مین رفتن، بهانه بود! جنگِ ما جنگِ پا، روی «من» گذاشتن ها بود. j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
این روزها که میگذرد غرق حسرتم مثل ‌قنوت‌‌های بدون اجابتم بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری، منم ‌که گرفتار‌ غیبتم اللّهم عجل لولیک الفرج .. صبحت بخیر آقا🌸🍃 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 در منطقه المهدی در همان روزهای اول جنگ،پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آنها از یک روستا با هم به جبهه آماده بودند.چند روزی گذشت.دیدم اینها اهل نماز نیستند!☹️ تا اینکه یک روز با آنها صحبت کردم.بندگان خدا آدم های خیلی ساده ای بودند...🙂 آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند.فقط به خاطر علاقه به امام آماده بودند جبهه...☺️ از طرفی خودشان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند.😍 من هم بعد از یاد دادن وضو،یکی از بچه ها را صدا زدم وگفتم: این آقا پیش نماز شما،هر کاری کرد شما هم انجام بدید. من هم کنار شما می ایستم و بلند بلند ذکرهای نماز را تکرار می کنم🗣 تا یاد بگیرید. ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد.😂چند دقیقه بعد ادامه داد: در رکعت اول وسط خواندن حمد،امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن،یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!!😆 خیلی خنده ام گرفته بود اما خودم را کنترل می کردم. اما در سجده وقتی امام جماعت بلند شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد. پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد. یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند. اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده! 🔹خاطره ای از زبان شهید ابراهیم هادی هادی دلها❣ j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
بامتانت ابراهیم همیشه با مردم و دوستانش با متانت سخن می گفت. یکی از جاذبه های ابراهیم همین درست صحبت کردنش بود. او بیشتر اوقات در صحبت هایش چاشنی طنز و شوخی را اضافه می کرد تا کلامش دلنشین باشد. امر به معروف و نهی از منکرهایش هم این ویژگی را داشت. تا می توانست آرام و نیکو بود. 📚کتاب خدای خوب ابراهیم صفحه56 👇👇👇👇👇 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ ابراهیم گفت: اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه، کسی تورو نشناسه، خودت باشی و آقا مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهادته... دست مارو هم بگیر... تو پلاکت را دادی که گمنام شوی... من دویدم که نامدار شوم... حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسان ها... 🌷 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•