eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
💠۲۰بهمن ۶۴ بود. بچه ها پیام اوردند احمد با تو کار دارد. رفتم روستای چوبده, محل استقرار نیروها. اتاق احمد را پیدا کردم. پوتین هایش واکس زده کنار اتاق بود. لباس هایش هم شسته زیر پتو گذاشته بود که صاف و اتو کشیده شود. گفتم بفرما! در اتاق را بست. گفت حاجی میشه برام روضه حضرت علی اکبر (ع)بخونی؟ گفتم چرا نه. شروع کردم به خواندن. من روضه می خواندم احمد اشک می ریخت, ضجه می زد, فریاد می کشید. به اندازه یک مجلس اشک ریخت. کارم تمام شد. گفت حاجی کاری با ما نداری؟ گفتم شفاعت! گفت به روی چشم! روز ۲۲ بهمن، روز اول عملیات والفجر ۸ شهید شد. احمد شجاعی فرد 🌹🌱🌹🌱🌹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢گرامیداشت چهلمین روز شهادت شهدای حمله تروریستی کرمان 💢 حجت‌الاسلام کیخا 💢 : حاج علیرضا شهبازی : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۶ بهمن / از ساعت ۱۶ 🔺🔺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 من مسلمان شده‌ی مذهبِ چشمی هستم که در آن عاطفه با عشـق و جنون توأم شد.. 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠شب عملیات والفجر ۸ بود. در حال اماده شدن برای عملیات بودیم. سردار قنبر زاده,فرمانده گردان, بی سیم زد که سردار(شهید) مسلم شیرافکن پیام داده, برادرش, محسن را شب اول نبرید. سریع رضا حیدری که رفیق فابریک محسن بود را فرستادم تا جریان را به محسن بگوید! چند دقیقه بعد دیدم این نوجوان با عصبانیت به سمت من امد. گفت اقای مهدوی رضا چی میگه, چرا من نباید بیام؟ گفتم دستور فرماندهیه, قایق ها جا نداره... بغضش ترکید, اشک روی گونه اش شروع به غلطیدن کرد و گفت چرا من, منم می خواهم بیام! ناگهان پایش سست شد و افتاد روی زمین. رضا رفت زیر بغلش را گرفت. گریه می کرد و با لهجه کازرونی التماس می کرد. هی می گفت اقای مهدوی ههههاااانمبری؟ می گفتم نه ! شاید صد بار این خواهش تکرار شد. کلافه شدم, سرشان داد زدم و رفتم سمت گروهان... یک مرتبه محسن دوید جلویم با اشک گفت:دیشب خواب حضرت زهرا(س) را دیدم. به من گفت تو میای پیش خودم! تعجب مرا که دید ادامه داد:به قران اگه دروغ بگم. اگه نبریم شکایتت رو می کنم! خیلی با جذبه وجدی می گفت. یک مرتبه بدنم شل شد. بی اختیار گفتم: برو آماده شو بیا! رضا گفت: بچه بدو که آخر گرفتی! من مبهوت نگاه این دو نوجوان کم سن وسال می کردم و بی اختیار اشک می ریختم. همان شب عملیات والفجر هشت هردو پر کشیدند. بعد از عملیات فهمیدم که رمز عملیات هم " " بود. 🌹🍃 , فارس شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۲۱ 🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 .. خاکریز اول جایی بود که همه ی رزمندگان آرزوی قرار گرفتن در پشت آن را داشتند، هر رزمنده برای اینکه بتواند جزء نیروهای خاکریز اول باشد و در سنگرهای کوچکی که فقط با چند گونی خاک و تک های چوب در دل خاکریز ساخته شده بود قرار گیرد. باید شجاعت و ایثارگری را از خود نشان میداد تا توسط فرمانده برای این کار انتخاب شود . پشت خاکریز که به سمت جلو نگاه میکردی تحرکات دشمن را می دیدی عراقیها تک تیراندازان ماهری داشتند . اگر کسی ناشی گری می کرد و بی احتیاط سر از بالای خاکریز بیرون می آورد توسط تک تیرانداز دشمن مورد هدف قرار می گرفت. وقتی که غذا و مهمات برای خاکریز اول می آوردم چند ساعت در کنار رزمندگان می ماندم و از آنها روحیه می گرفتم. آنجا ترس از کشته شدن معنی نداشت .علی رغم اینکه واقعاً در سختی های خاص خودش را داشت. هنگامی که باران می آمد گل و شل شرایط بسیار دشواری را بوجود می آورد ولی رزمندگان با شجاعت وصف ناپذیری به حفاظت از خط مقدم می پرداختند. خاکریز اول به منزله ی ناموس جبهه بود اگر این خاکریز می شکست خاکریزهای بعدی یکی پس از دیگری سقوط می کردند . بنابراین خواب و استراحت پشت خاکریز اول جایگاهی نداشت . با تیز هوشی و ذکاوت می بایست به وظیفه عمل می کردی . محل اصلی فرود خمپاره و گلوله تیربارچی دشمن اینجا بود ، مثل نقل و نبات بر سرت می ریخت. پشت خاکریز حتماً باید از کلاه جنگی استفاده می کردی. تا ایمنی بیشتری داشته باشی. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی: انقلاب ما در زمانی به‌وقوع پیوست که آمریکا یک حاکمیت مطلقی داشت. دنیا غیر از جهان دو قطبی، قطب دیگری نداشت. این اهمیت دارد از این باب که به راه خودمان و به «نصرت الهی» اطمینان کنیم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹عملیات خیبر بود. باید در زیر آتش دشمن، جاده ای را در هور می کشیدیم. نیاز به حجم زیادی خاک بود. تمام بچه های قدیمی حتی فرماندهان هم پای کار آمده بودند و کامیون های خاک را به روی هور می آوردند، من هم در انتهای مسیر آنها را راهنمایی می کردم که کجاخاک را خالی کنند. همان شب اول دیدم خود خلیل فرمانده عملیات هم پشت کامیون نشسته است و خاک می آورد، صبحش او را دیده بودم که از شناسایی بر می گشت و در اثر بمب های شیمایی، حال روز خوبی نداشت، اما باز هم پای کار بود. این جاده و سماجت ما برای اتمام آن، حسابی عراقی ها را کفری کرده بود، یک شب هلیکوپتر های عراقی به سمت ما هجوم آوردند. آخرین مایلر در انتهای جاده مانده بود و نمی توانست بارش را خالی کند، هلیکوپتر ها ابتدا آسمان را با منور روشن کردند و بعد شروع به شلیک راکت کردند. خلیل را دیدم که با سرعت به سمت مایلر می دوید که راکتی بین او و مایلر خورد. خلیل را دیدم که باز مجروح شده بود، اما لنگ لنگان به سمت راننده و ماشین می دوید تا آنها را نجات دهد... مرد بزرگ جهاد، باز هم جان بازی کرده بود. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
خبرپیچیده‌درعالم‌که‌درّناب‌آمد نگین‌پنجم‌آل‌کسا‌ارباب‌آمد♥️ -یااباعبدالله- (ع)🌺 🌺 🎊🎊🎊🎊🎊 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🚨 در روز اول ماه یک راس گوسفند ، به مبلغ ۸.۹۵۰.۰۰۰ میلیون تومان خریداری ، ذبح و بین ۲۴ خانواده نیازمند توزیع گردید.. 💢خيرات اموات بانیان خیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | شهید حاج قاسم سلیمانی: همه‌ی ما خصوصاً در بستر این انقلاب و در همه‌ی حوادثی که در طول این نزدیک به چهل سال انقلاب اتفاق افتاده، همه‌ی پیروزی‌ها و توانمندی‌ها و موفقیت‌هایمان را مدیون سرور و سالار شهیدان (علیه السلام) و خط او و راه او و یاران او و فرزندان او و ائمه‌ی از نسل او بوده و هستیم و تا آخر خواهیم بود. 🌟 به مناسبت ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار 🌱🌱🌷🌱🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨الان ... بارش در کربلا😍 بزن بارون که دلم هوای حرم داره...💔 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 شب رفت و دوباره شد هویدا پیک سحر از دل سیاهی آمیخته عطر سبزه و گل با عطر نسیم صبحگاهی🌤 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷وقتی برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا می رفت، اولین چیزی که در ساکش گذاشت رساله امام خمینی(ره) بود، آنجا هم به عنوان خلبان نمونه چندین بار تقدیر شد، به نحوی که به او گفته بودند ایران باید به خلبانانی مثل تو افتخار کند. استاد خلبان آمریکایی اش هم گفته بود: اگر روزی من در جنگ با اسدزاده روبرو شوم حتماً از مقابل او فرار می کنم. 🌷 در عملیات والفجر 8 پس از بازگشت از ماموریت ، هواپیمایش مورد اصابت پدافند هوایی دشمن قرار گرفت. به هواپیما صدمه شدیدی وارد شده بود... افسر رادار می گفت آخرین صحبت های ابوالفضل ، ندای یا صاحب الزمان بود. وقتی پیکر ابوالفضل را پیدا کردند می بینند، مثل مولایش ابوالفضل، سر و دستش از بدن جدا افتاده... اﺑﻮاﻟﻔﻀﻞ اﺳﺪﺯاﺩﻩ 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 شب مرحله سوم عملیات محرم بود پشت خاکریز نشسته بودیم و مشغول گپ و گفت و شوخی با یکدیگر بودیم همه به چهره همدیگر کردند هر کس که چهره نورانی تری داشت نگاه می شهید میشوی می گفتند تو خوب به یاد دارم یکی از همرزمان که از دوران آموزش و اعزام نیرو از شیراز تا عین خوش با هم بودیم و همیشه سرود « بسیجی ، سپاهی ، دو لشکر الهی - مژده به مردم بدهید عازم کربلائید » برایمان میخواند پشت خاکریز اول بود و سربند قرمزی بر پیشانی بسته بود و چفیه ای هم بر گردن داشت، چهره اش خیلی نورانی شده بود به شوخی به او گفتم فلانی تو حتماً شهید میشوی! گفت از کجا میدانی؟ گفتم چهره ات همیشه نورانی بود اما حالا نورانی تر میبینم گفت: ای بابا ما کجا و شهادت کجا ، شهادت هنر پاکان است ما این هنر را نداریم. این گپ و گفت ها تا ساعتی ادامه داشت مأموریتی به من واگذار شد مجبور شدم با دوستان خداحافظی که لیست شهدا را در واحد خودمان نگاه فردا صبح می کنم کردم نام این دوست عزیز در لیست به عنوان شهید ثبت شده بود و در جلو اسمش در قسمت توضیحات نوشته شده بود : "جسدش بین نیروهای عراقی و ایرانی مانده است و هنوز رزمندگان موفق نشده اند به آن دسترسی پیدا کنند . به خودم گفتم دیشب با شوخی به او گفته بودم تو شهید میشوی فکر نمیکردم با این سرعت از جمع ما برود و دیگر سرود زیبای همیشگی او را نشنویم. خیلی ناراحت شدم از فراقش گریه کردم و بعد فاتحه ای نثار روح بلندش نمودم . این شهید عزیز جوان بیست ساله ی خوزستانی بود که به عنوان جنگزده به اتفاق خانواده اش در شیراز زندگی می کردند. پس از اینکه شهید شد از طرف خانواده که هنوز خبر نداشتند مرتب نامه هایش به واحد ما می آمد و من نزد خود نگه میداشتم . متأسفانه تا زمانی که در جبهه بودم جنازه اش پیدا نشد و شهید مفقود الجسد لقب گرفت روحش شاد . . ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویر جدید و واضح تر از فرد انتحاری دوم حادثه تروریستی کرمان....😭 🔷 تصویری دردناک از روز عملیات تروریستی کرمان! 🔹فاصله عامل انتحاری تا دختر کوچولوی کاپشن صورتی کمتر از ۳ متر💔🥺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🔻به مناسبت روز پاسدار 🔹از طرف سپاه لباس فرم برای پاسداران رسمی آمده بود. یکی هم برای حاج علی کنار گذاشتم و به او اطلاع دادم. روز بعد در حالی که بیمار بود، ساک بدست آمد. همیشه از گرفتن و پوشیدن لباس امتناع می کرد و می گفت من لیاقت پوشیدن این لباس را ندارم 🔹اما این بار تا لباس را به ایشان دادم گرفت، بوسه ای بر آن نشاند و در کیفش گذاشت. قبل از رفتن از من حلالیت طلبید و گفت:« وقتی می خواستم بیایم بر عکس همیشه خانواده مانع من شدند، کودکانم به پایم پیچیدند و می خواستند مرا از آمدن منصرف کنند، فهمیدم که خداوند می خواهد با این کودکان بی گناه مرا آزمایش کند!» اندکی سکوت کرد، چشمانش فروغ خاصی داشت، آرام و مطمئن گفت: «می دانم که این سفر را بازگشتی نیست!» 🔹بچه های گردان ابوذر نقل می کردند، حاج علی شب عملیات، لباس فرم سپاه را از کیفش در آورد و برای اولین بار پوشید. وقتی با چشمان متعجب ما مواجه شد گفت: « من در این عملیات شهید می شوم و دوست دارم در روز قیامت با ، در محشر محشور شوم!» 🌷🍃🌷 حاج علی نوری فارس 👇 تولد: 1329، روستای اسیر، لامرد. سمت: فرمانده گردان ابوذر، لشکر 33 المهدی(عج) 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️ 🌹با احمد پورمیدانی، خسته از کار سنگین جزیره برگشته بودیم که خلیل آمد و با خوشحالی گفت: حاجی ها بلند شید، چه وقته خوابه! با تعجب گفتم: حاجی! گفت: از قرارگاه خواستند اسم دو نفر را برای حج رد کنم، من هم اسم شما دو نفر را دادم. گفتم: خودت چی؟ گفت: من کارت سربازی ندارم. خبر به جمال فروهر حقیقی رسید، دلش پر از حسرت سفر حج شد، اما هرچه به قرارگاه اصرار کردم تا او را به جای من بفرستند قبول نکردند. چند روز بعد خلیل در حال کار روی لودر بود که پیکی از قرارگاه آمد. نامه ای برای خلیل داشت. نامه را به من داد. نامه را به خلیل دادم. خواند و گذاشت روی داشبورد. گفتم: مهم نبود؟ گفت: از قرارگاه اسمم را رد کرده اند برای حج! شاید دل غمگین جمال را دیده بود که خوشحال نشد. اواخر بهار 63 بود که از قرارگاه من را خواستند. گفتند یک خیر هزینه سفر دو نفر از نیروهای جهاد که راننده لودر باشد و در جزیره مجنون کار کرده باشد تقبل کرده، یک نفر را از جهاد فارس معرفی کنید! گفتم جمال فروهر حقیقی! توفیق شد تابستان 63، با سه شهید همسفر مکه باشم، خلیل، احمد و جمال. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
روزگاری صاحب فضلی شدم شکرالله که ابالفضلی شدم ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس نوکرت پا به جهنم نگذارد عباس ❣️ (ع)❣️ ❣️ 🎊🎊🎊🎊🎊🎊
40.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ تصویری سرود عج 🎤 حاج ابوذر روحی در آستانه نیمه شعبان رونمایی شد🎊 🎊🎊🎊🎊🎊 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
😁😁 🔹يه روز فرمانده گردان به بهانه دادن پتو و امكانات همه رو جمع كرد... 🔸شروع كرد به داد زدن كه كي خسته؟كي ناراضيه؟ كي سردشه؟ 🔹بچه ها هم كه جو گرفته بودتشون گفتن: دشمن!! 🔸فرمانه گردان هم گفت: خوب!آفرين..حالا بريد...چون پتو به گردان ما نرسيده!!!! 😁 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 خواب و استراحت نداشت می گفت: پاسدار یعنی کسی که کار کنه ، بجنگه ، خسته نشه؛ کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره... 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠ساعتی تا شروع عملیات باقی مانده بود. گفت بریم لباس سبز پیدا کنیم، معمولا لباس خاکی به تن داشت اما ان شب... چشمش افتاد به عبدالحسین که نیروی تدارکات بود و در عملیات حاضر نبود. عبدالحسین تا فهمید علی اکبر می خواد چی کار کنه, پا گذاشت فرار. علی اکبر دویست متری دوید تا گرفتش و لباسش را در اورد. گفت من امشب باید با این لباس سبز شهید بشم, می خواهی راضی باش, می خوای نه! لباس خاکی اش را هم داد به عبدالحسین. عبدالحسین گفت پس باید دعا بکنی لباسم همین جور نو و براق بمونه که راضی نمیشم! اتفاقا وقتی جنازش را دیدم لبخند به لب داشت, لباس هم نو و براق باقی مانده بود... ﻋﻠﻲ اﻛﺒﺮﻓﺮﻣﺎﻧﻲ 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 گردان ۹۸۱ از تیپ امام سجاد (ع) فارس عملیات محرم در خط مقدم در حال انجام وظیفه بودم . دشمن آتش تهیه زیادی بر روی مواضع ایرانیها می ریخت. آتش تهیه یعنی آسمان پر از گلوله و موشک، زمین وجب به وجب فرود موشک، خمپاره ، تیر و انفجار ! عراقیها طی چند روز عملیات محرم پاتک های متعددی انجام دادند. در چنین وضعیتی کار ما برای انجام وظیفه بسیار مشکل می شده بود. در یک جاده خاکی در بین تپه ها با ماشین میرفتم، به یک پیچ تند رسیدم سرعت را کم کردم ناگهان در کنار جاده قیافه آشنایی نظرم را جلب کرد که پای پیاده در کنار جاده حرکت میکرد پا را روی ترمز گذاشتم و توقف نمودم . از ماشین پیاده شدم ، دیدم پسر عمویم حاج قاسم صفری فرمانده دسته یکی از گروهانها از گردان ۹۸۱ تیپ امام سجاد (ع) است. سر و صورتش پر از خاک بود ، لب هایش خشکیده و ترک خورده بود معلوم شد از شدت خستگی و تشنگی چنین وضعیتی پیدا کرده است. او را در آغوش گرفتم و از اینکه بار دیگر موفق به زیارتش میشدم اشک شوق در چشمانم حلقه زد و او نیز همین حالت پیدا کرده بود . حاج قاسم را چند روز پیش از عملیات در مقر تیپ امام سجاد (ع) در حالی که گردان آنها تحت سازماندهی بود دیده بودم ولی پس از آغاز عملیات دیگر هیچ خبری از او نداشتم . از آنجایی که انسان مومن، متقی و بسیار فروتن بود هر آینه احساس میکردم که شهید شده است. با دیدن یکدیگر فوق العاده خوشحال شدیم . از توی ماشین مقداری آب آوردم و به او دادم ، کمی خورد و کمی هم به صورتش زد. چهره گندم گونش روشن شد . وی را سوار ماشین کردم و به راه افتادم ، در طول مسیر پرسیدم در عملیات ، گردان ۹۸۱ که شما و تعدادی از بچههای لامرد در آن حضور داشتید چه مأموریتی داشت و حالا وضعیت شما چگونه است؟ این سئوال که از حاج قاسم پرسیدم، حدود دو سه دقیقه به فکر فرو رفت و چیزی نگفت. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*