eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشنی زیبا از رازِ تازگیِ پیکر شهیدی که بعد از ۱۶ سال سالم تفحص شد...| پیکر شهید شفیعی بعد از ۱۶ سال در عراق سالم تفحص شد و بعثی‌ها هر کاری کردند پیکر را از بین ببرند؛ نتوانستند.‌.. 🔸 ۱۴دی‌ماه؛ سالروز شهادت محمدرضا شفیعی ‌‌‌‌________________ https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢گرامیداشت سالگرد شهادت جانباز احمد خانچی🌷 🎙: کربلایی اصغر آسیابانی 🎙 : کربلایی محمدرضا فرّخی 📍 : ◀️گلزارشهدای شیراز/قطعه شهدای گمنام 🗓 : ◀️ پنجشنبه ۲۰ دیماه / از ساعت ۱۵:۴۵ 🔺🔺 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
[بسم‌‌الله‌الرحمن‌الرحیم] 🪴.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچکس نباید پیدا شود، که یکروز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.... 🌱 🕊 @golzarshohadashiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
👤به مناسبت شهادت حماسه سازان هویزه، بخشی از نوشته های عارف شهید حبیب روزی طلب در مورد شهید رجبی👇 💠... "شهید محمدعلی رجبی " از بسیج شیراز كه كه در کربلای هویزه، جانانه‌ترین عبادت‌ها را می‌کرد و نمازهای نافله شبش ترک نمی‌شد و عبادت کردن‌های او ما را به یاد این روایت از امام صادق(ع) می‌انداخت که فرمود: بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و با آن دست به گردن باشد و از دل‌وجان دوستش بداند و با پیکرش عبادت را به‌جا آورد. 💠... قبل از اذان با "شهید محمدعلی رجبی" برای تماشای غروب خورشید به پشت‌بام سپاه رفتیم. شهید رجبی طلوع و غروب خورشید را سخت دوست می‌داشت. ترک نشدن نماز شب‌هایش در جبهه، با قرآن و دعاها مأنوس بودنش، از او روح بزرگ و لطیفی ساخته بود که برای رسیدن به محبوبش و به فیض شهادت رسیدن لحظه‌شماری می‌کرد. وجود او در بینمان همیشه موجب سرور و بهجت بود وقتی‌که نبود، احساس کمبود می‌کردیم! او هم مثل رضا شیردل خیلی خدایی بود و معجزه‌وار به سوسنگرد و بعد به هویزه آمده بود. خدا این‌ها را برای دوستی و نزدیکی با خود برگزیده بود. 👆برشی از کتاب عشق و شهادت محمدعلی رجبی 🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
استوار دوم سپهر روشنی ، در حین انجام‌ وظیفه و گشت زنی در مناطق مرزی کردستان بر اثر سرمازدگی به رسید 🕊 @golzarshohadashiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
15.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| 🔻شهید حسین علم الهدی ما عاقلانه فکر میکنیم، عاشقانه عمل میکنیم ... 🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
✍قسمتی از وصیت زیبای شهید: ...با دلي آگاه و چشمي بصير پا به اين راه نهادم. ای خدا تو خود شاهدي كه چقدر از درگاهت طلب شهادت كردم. اي پدر، آفرين بر تو كه پسرت را به قربانگاه عشق فرستادي و اي مادر درود بر تو كه فرزندت را به صحراي كربلا فرستادی تا پرچم حسين‌عليه‌السلام را به دست بگيرد و خون خود را به پاي درخت اسلام بريزد تا جمهوري اسلامي پا بر جا بماند.... محمد مروتی 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید⬆️⬆️
براے شهید شدن گاهے یڪ خلوٺ سحر هم ڪافیسٺ دل ڪہ شهید شود در نهایٺ انسان شهید مےشود :)🍃 🕊 @golzarshohadashiraz
[بسم‌‌الله‌الرحمن‌الرحیم] 🪴.....
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
شب جمــعه بعـد از عملیــات کربلاي ۴ بود. در نمــازخانه گــردان، دعاے کمــیل به پا بــود. دعــا ڪه شــروع شــد صداي هق هق و ناله عبــدالقادر همــه حواســها را به خود کـشید. ناز و نیازش با خدا بیش از فرازهاي دعاي کمیل دل را مےلرزاند...😭 - خدایا چــرا من از غافله دوستــانم جا ماندم.... - چرا دوســتانم را پذیرفتے اما مــن را نـه... - فرداے قیامــت من چه ڪنم... اشڪ بود ڪه مثــل ڪودڪی مــادر از دسـت داده، از دو دیده عبدالـقادر روي صورتش جاري بود. نگاهش که میـکردید چنین اشک مےریزد، باور نمےکردید این هـمان فرمانده اے اسـت ڪه در میــدان جنگ جلو هـیچ تیر و خمپاره اے قد خـم نکرده است. چند روز بعد در کربلاے ۵ به یاران شهیـدش پیوست ... عبدالقادر سلیمانی 🌹🍃🌹🍃 کانال شهدای شیراز https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🕊 🌷 روی پشت بام خانه یکی از برادرهای بسیجی،اتاقی بود که آن را مرغدانی کرده بود ولی بعلت بمباران استفاده نمی شد. کف آن مرغدانی را آب انداختم و با چاقو زمینش را تراشیدم.حاجی هم یک ملحفه سفید آورد با پونز زدیم که بشود دو تا اتاق.بعد هم با پول تو جیبی ام کمی خرت و پرت خریدم؛دو تا بشقاب،دو تا قاشق،دو تا کاسه و یک پتو هم از پتوهای سپاه آوردیم.یادم هست حتی چراغ خوراک پزی نداشتیم؛یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلا غذای پختنی نخوردیم.این شروع زندگی ما بود. 📚: نیمه پنهان ماه2،ص24 🌱🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz