ما اهلِ اینجا نیستیم... شهید اسماعیل هنیه: شهادت مرحله‌ای از زندگی ماست ... ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احیاء عند ربهم يرزقون... _و عده‌ای ثابت‌قدم در راه حق مانده‌اند.. هنیئاً لك يا اسماعيل... #شهید💔 #شهید_حسینی

دلمان برایتان تنگ می‌شود و یقیناً اسرائیل خبیث، باید منتظر جواب دندان‌شکن جبهه مقاومت باشد... اینکه مهمان ما بودید، داغ را سنگین‌تر می‌کند؛حالا خون تان روی خاک ایران عزیزمان ریخته شده؛و این یعنی ما هم خون‌خواه شما هستیم... به قول شاعر ؛دلمان چون صدف است ،که ازآن خبردارد ...! #شهید_حسینی

ولی ازوقتی شما رفتید،همه درد های ما شروع شد #سردار ...

رفیق شهید؛شهیدت میکند... 🫀‌‌اهل دنیا را خیال مرگ حتی می‌کشد عاشقان با مرگ اما زنده‌تر خواهند شد .... #رفاقت_تاشهادت

من از آن روسری‌بازهای حرفه‌ایَم... چمدان، چمدان روسری می‌خرم.. رنگ‌به‌رنگ، طرح‌درطرح... وقتی قرار شد برای رونماییِ کتاب بیایم قم، انتخاب اولم بین آنهمه روسری، چفیه‌ی فلسطینی بود! به خواهری گفتم بعنوان نماد دفاع از بچه‌های غزه چفیه می‌پوشم، تحسینم کرد و گفت: عالی! حالا من آمده‌ام قم و هنوز پایَم را توی این شهر نگذاشته بودم که خبر شهادت اسماعیل هنیه را شنیدم! پیش خودم گفتم عزادار شدیم و روسری سیاه را از کیفم کشیدم بیرون؛ اما دوباره برگشتم و چفیه را برداشتم! انتخاب درستی بود، حتی الان که خبر شهادت شهید حماس آمده، باز هم چفیه‌ی فلسطینی از روسری مشکی انتخابِ درست‌تریست! رختِ سیاهِ مُحَرم بَر تنُ ،چفیه ی فلسطینی برسر ... اکنون رخت سیاهِ عزای ابراهیم ازتن به‌در نکرده، حالا اسماعیل امت به مذبح می‌رود. سال‌هاست که خون‌خواهیم اسماعیل. سال‌هاست که سیاست کفّار برای ما روشن شده و مقاومت حرف اول و آخرمان است. سال‌هاست که روزها و نیمه‌شب‌ها تکرار پرواز مشتاقان لقاء الله است؛مسیر ما تا قله است و این محال‌ترینِ محالات است که غمِ از دست دادن‌ها ما را زمین‌گیر کند.راهی تا قله و زمان‌زیادی تا نابودی کفر نمانده، اگرچه غیرت رهبران و سرداران ما هرگز نگذاشته خون شهیدی در زیر پای جفاکاران کم‌رنگ شود.‌ تو مهمان ما بودی اسماعیل... تو را کنار گوشمان... سال‌ها بودکه راحت ننشسته بودی و بی‌قرار حق مسلّم #فلسطین بودی.هنیئاً لك يا هنيه؛ نشهد أنّك شهيدالقدس،شهيدالقدس، شهيدالقدس،#شهید_حسینی.... جوشیده ی عشق است وبه ناحق ریخته در بستراین خاک نمی خوابد خون... #کم_شد_زِجمع_خسته_دلان_یار_دیگری #ابدیت_درپیش_است

شماهم دلتون تنگ شد :)

در این بساط، به‌جز شربت شهادت نیست مِیی که تلخی مرگ از گلو تواند شست :) استاد صائب تبریزی #یک_پیاله_شعر #سخن_از_عشق_میگوییم

سلام ونور ورحمت خدا به شما بنده های خوبش... قبل از اینکه آیه پرنور امشب رو باهم بخونیم ،میخواستم ازتون تشکر کنم ؛ ممنون از اینکه همراه رواق دل هستید و مطالب رو می‌بینید وگاها منتشر میکنید 🌸 قبلا هم راجبش گفتم ،توجه نمیکنم به کم بودن اعضا؛ من مدیون اعضای وفادار اینجاهستم، که بستری مهیا میشه تا هرزگاهی قلم بدست بگیرم و این فعالیت ها آبی شود رویِ آتش دلتنگی های دل مان... اینجا رواقِ دل شد تا با اندیشه زلال ومهرومحبتی که خداوند با لطف ورحمتش عطاکرد، مرهم بذاریم روی قلب ها ♥️... شبتون حسینی 🌙

خداجون میشه مارو لایق بدونی ! میشه دست مارو بگیری ،قدم به قدم باهامون بیای تابه سعادت برسیم ...! _آل عمران ،آیه های پرنور ۷۳و۷۴ #همیشه_حق_باخداست #ازدل_میگوییم #برای_خدا_بمان #قوی_و_باایمان

🪴 نشانه خردمند این است که هرگاه خواست سخن بگوید،تدبر می‌کند ،اگر مفید بود سخن می‌گوید و سود می‌برد و اگر زیان‌بار بود خاموش می‌شود و در امان و سلامت می‌ماند ... _تحف‌العقول،ص۲۸ #کلام_بزرگان

ملا آقا دربندی وسط مقاتلی که برای امام حسین علیه‌السلام می‌نوشتن یهو شروع می‌کردن فضل امیرالمومنین علیه‌السلام گفتن. توی برزخ که یکی از خوبان دستگاه سیدالشهدا می‌بینتشون، ازشون می‌پرسه آقا شما مقتل می‌نوشتید سِرّش چی بود یهو از فضائل امیرالمومنین می‌گفتید؟! گفتن که وقتی از مصائب سیدالشهدا می‌نوشتم کأنه خودم رو توی دشت نینوا می‌دیدم، وقتی تو این شرایط قرار می‌گرفتم آنقدر این حرارت تمام بدنم رو فرا می‌گرفت این عضلات دستم دیگه قدرت گرفتن قلم رو نداشت :) برای اینکه نیروی مجدد بگیرم فضائل امیرالمومنین می‌نوشتم که یه ذره وجودم خنک شه ،دوباره قوتم برگرده... اذن همیشه با آقا امیرالمومنین بوده🫀 #حسینیه_دل #ازدل_میگوییم #میراث_جاودانه_عشق #حسین_بچگی