.
گاهی احساس میکنم مثل نگهبان موزهای هستم،موزهای عظیم و خالی که هرگز کسی پا به آن نمیگذارد.و من در آنجا مراقب کسی جز خودم نیستم.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
روزی با تنی خسته و ظاهری آشفته اما با افتخار روی قله آرزوهایم مینشینم و اشک میریزم..
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
ما که توقع نداشتیم این دنیا ما را ناز کند یا گرم در آغوش بگیرد،فقط توقع بود که این قدر جگرمان را نسوزاند.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
آن چشمها، آن چشمهایِ سیاه براق،کاش میتوانستم خودم را در چشم هایش حلق آویز کنم.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
آدم از یه جایی به بعد،از همه دوری میکنه.
از اونا که رفتن،از اونایی که هستن،و حتی اونایی که هنوز نیومدن.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
میگفت آدمیزادی که در یک کتاب غرق نشه،با گل ها و رایحه ها زندگی نکنه و خیال پرداز نباشه،هیچ چیز نداره،هیچ چیز..
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
واژگان در شرح ِ سکوتِ آدم ها،
چه قدر اندک و چه مایه بی بضاعتاند....
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
و او باز هم در خلوت خود گریست چون
میدانست زخمهایش خوب نخواهد شد.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
.
غم اگه نوشتنی بود اگه غصه گفتنی بود، من هزارتا قصه داشتم همشم شنیدنی بود.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ
دوست دارم همین حالا گریه کنم برای همه چیز!
برای همین حالا،اما رنج رمقی برای ابراز ندارد.
↵ッ
⛯☾ @ɢ๏ണรн๏∂εɢคภ ♔ဏ.