eitaa logo
کانال آموزش قرآن کریم _علیرضازارع
4.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
9.6هزار ویدیو
1هزار فایل
ارسال مطالب ناب آموزشی و اخلاقی و امام رضایی، تلاوت قاریان مصری و ایرانی #آموزش_تجوید #آموزش_صداسازی_سلفژ #آموزش_نغمات_قرآنی اینجاست 👇👇 👇 https://eitaa.com/gooorrrran به ما بپیوندید👌 ادمین @alirezazarearnan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه آموزش قرائت قرآن کریم مسجد خاتم الاوصیاء عجل الله تعالی فرجه الشریف خیابان آیت الله عبادی ۳۰ سه شنبه شب 1402/08/03
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق عليه‏ السلام می‌فرمایند اَلرَّوْحُ وَ الرّاحَةُ فِى الرِّضا وَ الْيَقينِ وَ الْهَمُّ وَ الْحَزَنُ فِى الشَكِّ وَ السَّخَطِ؛ خوشى و آسايش، در رضايت و يقين است و غم و اندوه در شكّ و نارضايتى. مشكاة‏الأنوار، ص 34 یا علی. التماس دعای مخصوص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر سوره فیل👇 کی بود کی بود ابرهه چی کار می کرد تو مکه اون آدم خیلی بد سوی مکه حمله کرد یه لشکر فیل داشت یه سپاه عظیم داشت می رفت به سوی مکه تا که بکوبه کعبه چی شد چی شد یکباره بارون سنگ می باره یه عالمه ابابیل اومد رو لشکر فیل تو پاهاشون سنگ دارن با دشمنا جنگ دارن چی شد چی شد نتیجه دشمنا نابود شدن خاکستر و پودر شدن سوره فیل نازل شد قصه ی ما کامل شد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سوره 👇👇👇 در روزگاران خیلی دور پادشاهی خیلی بدجنس زندگی میکرد. اسم این پادشاه ابرهه بود. ابرهه یه شب کنار قصر پادشاهی نشسته بود و هر خانوم یا بچه ای از جلوی قصر رد میشد، میبردش تو و میگفت باید بیای برای من کار کنی😒 نباید برین درس بخونین. بچه هارو میبرد میگفت باید جارو بزنین، ظرف بشورین.😡 اونهام کارهای ابرهه رو انجام میدادن. مردم میرفتند خونه ی خدا و زیارت میکردند. یه روز دوتا خانوم داشتن از جلوی قصر ابرهه رد میشدند تا برسند به خونه ی خدا. ابرهه که اونهارو دید (با صدای محکم وخشن) گفت: کجادارید میرید؟ _ ما داریم میرم خونه ی خدارو زیارت کنیم. _ شما حق ندارید برید زیارت کنید! برگردید خونه ی خودتون! ولی بچه ها شب که شد، هوا تاریک بود ابرهه خوابید. زنها یواشکی با شوهراشون پا شدند و رفتند خونه ی خدا و رفتند زیارت کردند و برگشتند. در این بین، نگهبانا دیدند اونا رفتن زیارت خونه ی خدا و اومدن بالا سر ابرهه گفتند: ابرهه! ابرهه! پاشو! پاشو! مردم رفتند خونه ی خدا رو زیارت کردند. ابرهه با خودش گفت: باید یه فکری بکنم. آها یه فکری به ذهنم رسید! زودبرید یه عالمه طلا و جواهر و یاقوت بیارید تا یه قصر طلایی بسازم تا مردم نرن خونه ی خدارو زیارت کنن و بیان قصر منو زیارت کنن و عبادت کنن. خلاصه یاران ابرهه شروع کردن به ساختن یه قصر بزرگ با سرعت زیاد. یه قصر زیبای طلایی ساختن که وقتی نور خورشید هم به اون می خورد، درخشانتر می شد. اما بچه ها ابرهه دید بازم مردم توجهی به قصر اون ندارن و بازم میرن سمت خونه ی خدا. به خاطر همین....😳 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سوره 👇👇👇 به خاطر همین، دوباره ابرهه نشست فکر کرد و یه نقشه بدی کشید. تصمیم گرفت اصحاب فیل رو درست کنه که برن خونه ی خدارو خراب کنن (الم یجعل کید هم فی تضلیل) بچه ها! فرشته ی مهربون رو که یادتونه؟ از طرف خداوند وقتی که دید اصحاب فیل که دارن به سمت خونه ی خدا حرکت میکنن، دستور داد برن طیرا ابابیل رو بیارن. بچه ها طیرا ابابیل پرنده های خدا بودن (و ارسل علیهم طیرا ابابیل) فرشته داد زد: آهای طیرا ابابیل! طیرا ابابیل اومدن پیش فرشته ی مهربون. به اونها گفت: برین از توی آتش جنهم سجیل (سنگریزه) بیارید (ترمیهم بحجاره من سجیل) بچه ها طیرا ابابیل رسیدن بالای سر اصحاب فیل و سنگهای خیلی داغ رو ریختن روی سر اصحاب فیل. بچه ها! ابرهه و یارانش، کعصف ماکول شدن🤲 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا