#سبک_زمزمه
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرم رو شکستن فدا سرت
اینا نقشه دارن برا سرت
می ترسن که روو نیزه ها سرت/قرآن بخونه
می ترسم بازم مثل مادرت
یه دستی بلند شه رو دخترت
همه ترسم از اینه خواهرت/ غریب بمونه
فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن
دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن
گودال میکَنن، بد جور میزنن
حتی زناشونم، از دور میزنن
............................
یه گودال برام کندن و زدن
یه عده می خندیدن و زدن
غریب گیرم آوردن و زدن/ فکر تو بودم
همه دور گودال نشستن و
زدن دندونم رو شکستن و
توی کوچه دستم رو بستن و/ فکر تو بودم
من نایبت بودم، اینجوری میزنن
موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن
سیلی که میزدن، از پا می افتادم
یاد مدینه و، زهرا می افتادم
.............................
خودم که گرفتار و بی کسم
ولی من برا تو دلواپسم
می دونم به دیدار نمی رسم/ خدانگهدار
تو سینهم پر از حسرت توئه
همه گریهم از غربت توئه
همه جا فقط صحبت توئه/ تو کوچه بازار
حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه
فتوا رسیده که، قتل تو جایزه
با دخترات میای، اینو تا فهمیدن
توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن
شاعر: #داود_رحیمی
#سبک_روضه
#روضه_ورودیه_کربلا
بیا خواهر از محملت پایین
بیا آخر دنیامو ببین
منو میکُشن تو همین زمین
غریب و تنها
شده موقع دل بریدن و
منو از تو آخر میگیرن و
تو باید بری بسپری من و
به ریگ صحرا
اینجاست کربلا ؛ که گفته مادرم
هرچی مصیبته ؛ اینجا میاد سرم
اینجا تو بی کس و ؛ من بی قمر میشم
تو بی برادر و ؛ من بی پسر میشم
........................
داداش چی قراره بیاد سرم
ببین خاک نشسته رو معجرم
من این غِصه رو پیش مادرم
شنیده بودم
سرا پا میلرزم تو اضطراب
برای خودم نه برا رباب
من این روزا رو حتی توی خواب
ندیده بودم
گودال میبینم ؛ ای وای از تنت
احساس میکنم ؛ از من میگیرنت
ای کاش تو دلم ؛ آتیش بهپا نشه
ای کاش پام به این ؛ گودال وا نشه
..............................
چرا خاک اینجا پر از خونه
زمین و زمون روضه میخونه
رقیه میگه کی میریم خونه
چشم انتظاره
چرا خشک و بیحاله آسمون
قراره بمونیم باشه بمون
چرا ساربون مونده پیشمون
چه فکری داره
انگشترت داره ؛ چشماشو میدره
کاشکی میشد یه جور ؛ راضیش کنی بره
بد جور دورمون ؛ هی پرسه میزنه
این تازه اولِ ؛ دلشورهی منه
شاعر: #داوود_رحیمی
#سبک_زمزمه
#سبک_روضه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
دوتامون لبامون پر از خونه
موهام مثل موهات پریشونه
حالا مثل تو من یه دندونِ
شکسته دارم
دوتامون موهامون پر از دوده
قراره جدایی مگه بوده
یتیمی برا من هنوز زوده
سنی ندارم
حق داری نشناسی ، موهام سفید شده
این روزا لرزشِ ، دستام شدید شده
از بین دخترا ، من خسته تر شدم
زودتر بیا بریم ، که دردسر شدم
....................................
نمیپرسم انگشترت چی شد
نپرسی ازم معجرت چی شد
ببین قسمت دخترت چی شد
توی خرابه
تو شام صد دفعه کربلا دیدم
بلا دیدی بابا بلا دیدم
سرت رو تو طشت طلا دیدم
حالم خرابه
امشب بیا خودم ، مادر بشم برات
خاکا رو پاک کنم ، از صورت و لبات
حالا که اومدی، بیشتر پیشم بمون
لبهاتو میبوسم ، قرآن برام بخون
...........................
سرِ روی نیزه بابام میشی
همون مهربون که میخوام میشی
تو همبازی این روزام میشی
میبینی تنهام
خیال کن نریخته موهای من
ببین سالمه ابروهای من
دیگه خسته نیست زانوهای من
بشین روپاهام
من فرض میکنم ، آغوش داری و
من رو تو آغوشِ ، گرمت میذاری و
تو فرض کن منم ، گوشواره دارم و
اصلا نگاه نکن این ، گوشای پارهمو
شاعر: #داود_رحیمی