eitaa logo
لاویا،🥺🇵🇸💔
377 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
631 ویدیو
10 فایل
"لاویا به معنی نوازش شدن😍 🥺🤍🫂 رمان های دلبر❤ عکس های دلبرانه❤💍 متن های عاشقانه :) تولد کانالون۱۴۰۰/۷/۸ من:) @kasiriiiof2020 https://harfeto.timefriend.net/16840927701495 حرف انتقادی در خدمتم 👀 ما اینجایم یک فضای از جنس عاشقانه ودلبری 💍
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
فرض کن🙄 حضرت مهدی به تو ظاهر گردد…!😍❤️ ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشے🤭🙊 باطنت هست پسنديده‌ی صاحب نظری؟☺️🦋 پول بی شبهه و سالم ز همه داراييت، داری آنقدر که یک هديه برايش بخری؟🧐🎉 خانه‌ات لايق او هست که مهمان گردد!؟🍃😢 لقمه‌ات درخور او هست که نزدش ببری؟🙃💘 حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟😶 باچنين شرط که در حافظه دستی نبری؟🙁👋🏼 واقفی در عمل خويش تو بيش از دگران؟🌹✨ می‌توان گفت تو را شيعه‌ی اثنی‌عشری؟🙂🌱 میدان عمل خالیست، او در پی "سرباز" است چون ما همه "سرباریم" سردار نمی‌آید…!😭❤️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @gordan110
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
😆 بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐 ✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت: رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم! من و چند از خواهرا✋🏻 که پزشـ🔬ـکی میخوندیم پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩 و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌 من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐 و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک یعنی بیگودی هام😲 و چند دست لباس👗 و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ... غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️ یا دستمو کرم بزنم...👐🏻 به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم... نمیدونم چطور شد که😰 ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰 ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬 و برادرا افتادن دنبال لباسا😱 ما خجالت زده 😥. برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅 دلمون میخواست انکار کنیم😣 اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶 . و بعد . بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂 از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌ شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺️ صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن 😮 شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊 چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒 و من هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡 دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃‍♂️ خواهر کاتبی🗣 خواهر کاتبی🗣 بیگودی هاتون… داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد😌 😂😂😁😁😄😄 ۱۱۰ @gordan110
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
🍃 همیشه مے‌گفت : زیباترین شهادت رو مے‌خوام! یڪ بار پرسیدم : شهادت خودش زیباست ، زییاترین شهادت چگونه‌ست ؟! گفت : زیباترین شهادت اینه ڪه جنازه‌ای هم از انسان باقے نمونه... 🥀 ❤️❤️ @gordan110
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
معلم با لبخند به تک تک بچه ها نگاه میکرد و به حرف هایشان گوش میداد که یک دفعه به صندلی رو به رویش چشم دوخت. _راضیه ساکتی!؟ تو میخوای چیکاره بشی؟ راضیه که در حال بازی کردن با جلد کتابش بود، سرش را بالا آورد. نفس عمیفی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دو باره به کتابش چشم دوخت. _خانم,من...من دوست دارم یکی از یاران امام زمان(ارواحنافداه) بشم. راضیه کشاورز🍃 (برشی از کتاب زیبای راض بابا) @gordan110
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است... که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند... چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست .. و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست....🙃✊ @gordan110 •┈┈••⁦✿•🌺•✿••┈
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
۱۷ بهمن ۱۳۹۹