اۅل فعالیټمۅن ۍ سݪام بدیم بھ آقامۅن امام حُسیݩ✋🏻✨
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
زیاࢪت قبۅل🙃
آقا جان تولدت کی رخ داد
ما بین دو ما مختلف درگیریم
بهتر ک نگویی و ندانیم آقا
هر ماه برایتان تولد گیریم.😁♥️
بیاین بھ رهبرمون ڪادو بدیم🙂☝️🏻
میدونین بهترین هدیھ چیھ..؟!
اینڪھ گوش بھ فرمان ایشون باشیم..رهبر عزیز دݪ ما از نوجوونا میخوان خودشونو آماده ڪنن براۍ ظهور..♥️🌿
ما باید خودمون رو آماده ڪنیم براۍ خوندن نماز تو مسجدالاقصے..
باید آماده بشیم✌️🏼-!
پس تا میتونید مبارزه ڪنید با نفستون..
تا میتونید ڪتاب بخونید..
تا میتونید خودتون رو براۍ ظهور منجے عاݪم آماده ڪنید..😎✊🏻
-والسلام-
18.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پشتم گرمه تو ک کوه ایمانی
پشتم گرمه به سید خراسانی :) ✌️🏻
#گردان313_دخترونه
#سرباز_ولایت
#جانم_فدای_رهبر
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#کفتاری_به_نام_امریکا
کشوری که دم از حقوق بشر و انسان دوستی میزند .
اما در حقیقت از گوشت و خون مردم بی گناه تغذیه میکند و
قصد اوج گرفتن دارد اما سرانجام.....
#فـࢪݦــاڹدھ
#کشور
#سیاسی
#گردان313_دخترونه
——————————👊🏻😒
@gordan313dokhtaronh
#تلنگر🌱
.
.
وقتى از داشتههات راضى نيستى؛
بهتره به كاشتههات يه نگاه دوباره بندازى!
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#ریحانه🦋
#چادرانه
.
.
•| درعشـق،تواقتـدابہزهـراڪردۍ
•| صدپنجـرهنور،برجهـانواڪردۍ✨
•| آرامـشورستگــارۍدنیـارا
•| درخیمـہچـادࢪٺمهیـاڪردۍ😌🌸
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
﷽
#چادرانه🧕🏻
🌺من یہ دختـــرم
🔸یہ دخترے کہ عاشق چادرشہ.❗️
🔹یہ دخترے کہ حاضره توے جمعا تنها یہ گوشہ بشینہ ولے نره قاطے شوخے هاے دختر پسر❕🙈
🔸 یہ دخترے که توے گرماے تابستون
زیر چادر گرما روبہ جون میخره
تا دل امام زمانش رو شاد کنہ...❗️
🔹یہ دخترے که حد و حدودایـے براے خودش مشخص کرده 😎
و نمیزاره نامحرم از حد و حدودش جلوتر بیاد❗️
🔸یہ دخترے کہ شاید بارها به خاطر حجابش
تمسخر شده ولی پا پس نکشیده.❕
🔹یہ دخترے کہ لاڪـ💅ــ زدن روهم بلده
ولے نہ هر جایی و براے هرکسے❗️
🔸یہ دخترے کہ عاشـ😻ــق چادرشہ..❗️
🔹بعلــہ، زندگے ما چادریا اینجوریاس❕
🔸بهش میبالیم،
با افتخار سرمونو میگیریم بالا
و بہ تموم عالم میفهمونیم
ما عاشق چادریم...❕
🔹عاشق آن سیاه آرامش بخش..❗️
عاشق آن چیزی کہ بہ نظر بعضیا تکہ پارچہ اے بیش نیست
ولے از نظر ما💛 |••|عشـقـہ|••| 💛
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
#چادرانهـ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
🚕 باعجله سوار تاکسی شدم. اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم😷
ماشین که حرکت کرد، صدای خانمی که صندلی عقب بود رو شنیدم که گفت: آقا لطفا ماسکتون رو بزنید!
در حالیکه داشتم ماسکم رو میزدم، برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم، یه خانوم بدحجاب که دو ماسک زده دیدم😷
🙈 گفتم ببخشید اصلأ حواسم نبود...
بعد گفتم: خانوم میشه منم از شما خواهش کنم لطفاً حجابتون رو درست کنید؟
📌 با لحن تندی گفت: چه ربطی داره آقا!!؟
گفتم خانوم محترم، همونطور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه
با این سر و ظاهر و تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه
و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانواده های زیادی، و چشم چرون شدن مردان جامعه، فقط بخش کمی از مضراتشه!!
و این کار شما نه تنها جسم ما، بلکه روح مارو هم آزار میده!
گفت: من اختیار خودم رو دارم و به کسی ربطی نداره، شما چشماتون رو ببندید😳
منم ماسکم رو برداشتم و گفتم: چه خوب! پس من هم مثل شما اختیار خودم رو دارم. شما هم جلوی بینی خودتونو ببندید😉
💢 اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت: خانوم، اختیار شما توی خونه خودتون هست!!! وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه، قانون اینه!!
🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که...
گفت: آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شد و در رو کوبید و رفت...😳
ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم،کرایه تون رو هم نداد!
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت...
✍️ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار میرفتم که چطور میشه در عرض چند ماه، دولت و مردم دست به دست هم می دن و ماسک زدن رو بین مردم جا میندازن... اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه، با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟
تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطوری عکس العمل نشون میدن!
🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته *بدون ماسک وارد نشوید*!!
و اگه بدون ماسک وارد بشی همه چپ چپ نگاهت میکنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمیکنن!
👈 چرا در قضیه ماسک همینقدر میفهمیم که جامعه مانند کشتیه که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی ...در قضیه *حجاب*، اینو نمیفهمیم!؟ یا نمیخوایم بفهمیم ؟؟!!!!🙄🙄🙄
👈کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم به اندازهای که بخاطر ماسک تذکر میدیم، تذکر میدادیم.🤔
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
*تذکر زبانی*
*وظیفه همگانی*
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
تلنگرانه👌🏻
خواهرم
حجاب تو
کوبنده تر از
خون من است
این وصیت همه شهداست 🌹
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
#چادرانهـ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
منتورادیدم
وآرامبہخاڪافتادم
وازآنروزڪھدربندِتوامآزادم♥!
#حاجےمون
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
زیࢪ علمٺ امن ترین جاے جهان است♡
#گردان313_دخترونه
#امام_حسینی
#کربلآ
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊🏻«میداندار»👊🏻
🖋پارت56
-نیوشا-
...سریع پاشدم ودویدم سمت درو شکیبا رو هم بیرون کردم...
-:شکیبا بدو بدو....
-:چیشده؟!!😳
دستشو کشیدم دنبالم بیرون اتاقو برقو خاموش کردم ودرو بستم...به شکیبا گفتم:
-:شکیبا!هیچ اتفاقی نیفتاده...خب؟!
شکیبا که هول شده بود سرشو بمعنی تایید تکون داد وبا چشای گرد نگاهم کرد...
زیر لب هی بسم الله میگفتم که مبادا اتفاقی بیفته...
دست شکیبا رو گرفتم ودنبال خودم کشیدمش سمت پله ها...:
-:زهرا میشه بگی چیشده؟!!
-:شکیبا...ببین...هیچی نگو به هیشکی تا بعدا که مطمئن شدم همه چیزو برای خانوم لطیفی توضیح بدم...باشه؟!!
-:چیزی شده دخترم؟!🤔
روی پله آخر ایستادم وبه بابا که درست مقابلم ایستاده بود خیره شدم...آروم سلام کردم:
-:سلام...
-:سلام...جایی میرفتی؟!🤔
-:امممم...آره!...داشتم میرفتم خونه دوستم...
با چشماش به پشت سرم اشاره کردو گفت:
-:ایشون؟!
برگشتم وبه شکیبای خجالت زده مه بنظر استرس کل وجودشو گرفته بود نگاه کردم وگفتم:
-:ایشون شکیباست...دوستم...
شکیبا هم خیلی آروم سلام کرد:
-:سلام...
-:میشناسمش!
گوشیم دوباره زنگ خورد...به صفحه اش نگاه کردم...خانوم لطیفی!حتما نگران شده...گفتم:
-:خب باباجون!...من دیگه میرم...
بابا که نگاهش پایین بود یکمی فکر کردو گفت:
-:امشب نه!بمون...بعدا برو...
گوشه لبمو گزیدم وبه صورتش نگاه کردم...کاری نمیشه کرد...
دست شکیبا رو تو دستم فشردم وآروم گفتم:
-:باشع...پس دوستمو بدرقه میکنم ومیام...
بابا از سر راه کنار رفت ومنم شکیبا رو پشت سرم کشیدم سمت در.تند تند راه میرفتم وشکیبا رو همچنان دنبال خودم میکشیدم...از پله ها پایین رسیدیم شکیبا ایستاد وبا اضطراب تمام ،صدام زد...:
-:زهرا واستا...
-:جانم...
-:زهرا من میترسم!!
-:چرا؟!
-:بهم بگو چی شده؟!!من دارم دق میکنم...
-:شکیبا جان!هیچی نیست که بخوای بخاطرش نگران باشی...فقط باید از یه چیزی مطمئن بشم!همین...
-:زهرا😭...
-:چیع؟!!😓
-:تروخدا بیا باهامون...
-:شکیبا جان!نمیتونم بیام عزیزم...
بعدهم دستشو کشیدم دنبال خودم وگفتم:
-:شما هم بدو که خانوم لطیفی بنده خدا نگران شدن حتما...
دستشو کشیدو گفت:
-:زهرا صب کن!...صب کن...باشه من میرم خودم...توهم برگرد دیگه...مواظب خودت باش رفیق😕...خداحافظ!
-:باشه...خداحافظ عزیزم
راه افتاد ورفت سمت در...ومنم با نگاهم بدرقه اش کردم...جلوی در که رسید،برگشت وبرام دست تکون داد...منم براش دست تکون دادم ویه لبخند مهمون مهربونیاش کردم🙂👋...
-آبتین-
...از نردبون رفتم بالا... ولب پشت بوم،دست امیر علی به کمکم اومد...لبخند ملیحی بهم زدوگفت:
-:بیا بالا رفیق!😊
دستمو توی دستش قلاب کردم وخودمو کشیدم بالا...
روی پشت بوم که رسیدم نفس عمیقی کشیدم تا خستگیم در بره وگفتم:
-:ممنون🙂...
نشست همون وسط پشت بوم وهمونطور که دستاشو ستون میکرد گفت:
-:بیا بشین....بیا...
رفتم سمتشو وکنارش نشستم...آخیش...
《 کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊🏻«میداندار»👊🏻
🖋پارت57
-آبتین-
...نسیم ملیحی صورتم رو نوازش کرد؛نفس عمیقی کشیدم...هووووووووف!چقد این روزا پر دردسرم...😑😓
صدای امیر علی تو گوشم پیچید...:
-:بهتری؟!
-:حتما فکر میکنی من یه احمق بی عرضه ام!نه؟
-:چرا باید اینطوری فکر کنم پسر؟!🤔
-:میدونم که بخاطر عمو ابراهیمه که داری تحملم میکنی...
-:چی؟!!😅...😂😂😂!حالت خوبه آبتین؟!
-:چرا میخندی؟!😳...مگه جک میگم؟!
-:اوهوم...یه جورایی!😂
بهش زل زدم وگفتم:
-:اصن تو درباره من چه فکری میکنی؟!😓
-:ببخشید!نمیخواستم مسخره ات کنم...🙂
-:نه...عیبی نداره...فقط میخوام بدونم چه فکری درموردم میکنی؟!
-:مهم نیست که من چه فکر میکنم...مهم اینه که تو چه جور آدمی هستی وخدای بالا سرت چقد ازت راضیه...
-:میخوام بدونم...لطفا بگو...
-:باشه...بنظر من تو یک پسر غیرتی وقوی هستی که واسه ناموسش هرکاری میکنه...
دستشو دور گردنم انداخت وادامه داد:
-:من غیرتتو تحسین میکنم پسر...😇
-:دیگه چی؟!
-:من قاضی نیستم که قضاوتت کنم داداش!!...میدونی...خیلی دوست دارم رفیق مون بشی...خیلی دوست دارم تو جمع بچه ها بیای تا حالت یه دنیا بهتر بشه...بخاطر خودت بیا!...نه خواهرت...نه حاج سید...نه من!!...بخاطر خودت بیا تا بدونی که چقد خوب وشیرینه حال وهوای مسجد ورفقای باحال مسجدی وهیئتی...
-:فک نکنم جای من اونجا باشه!...من یه خدا زده بدشانسم...دیدی که...
آروم زد به کتفم وگفت:
-:خوشبختیاتو ببین پسر!!...همینکه سالمی...همینکه خواهرتو داری...تازگی هم که یه پسر جذابی میخواد باهات رفیق بشه🤔...
برگشتم وبهش نگاه کردم!بحساب خودش ژست جذابارو گرفته بود...😏!گفتم:
-:یه چیزی...
-:هوم...؟!
-:همینجوری بمون تا خورشید بیاد بالا ببینم چجوری تو افق محو میشی😏...!
همونطور که به آسمون خیره شده بود گفت:
-:سختش نکن دیگه!!
ته خنده ای کردم وگفتم:
-:باشه!😄...
یکمی سکوت بینمون ردو بدل شد...برام جالب شد تا امتداد نگاهشو ببینم...آسمون!...آسمون سیاه وستاره های درخشان...
-:آسمون چقد بینهایته!...نه؟!...من خیلی آسمونو دوست دارم...
سری تکون دادم وبه نگاه کردن ادامه دادم...آرامش بخش بود این فضا!زیر آسمون پرستاره شب...نسیم ملیحی که صورتمو نوازش میکنه...ویه دوست!یه دوست که وجودش سرشار از انرژی مثبته و...حس میکنم پشتم بهش گرمه🌱!...
یه رفع خستگی مختصر بعد از اونهمه بحران خیلی به دلم چسبید...خیلی...
-نیوشا-
...گوشیشو قطع کرد وهمونطور که مینشست روی مبل کنارم،گذاشتش روی دسته مبل!یه لبخند بهم زدو گفت:
-:یه کاری پیش اومده برام...باید برم تالار!😅
-:بابا!!گفتی که شبو اینجا میمونی...حالا من تنهایی چکار کنم؟!😕
-:خب توهم باهام بیا!...اصن میتونی بری توی اتاق کار من ودرو قفل کنی وراحت بخوابی...
-:خب...!!...بیام چکار؟!
-:بیای پیش من تا باهم باشیم وتنها هم نباشی...😁
-:کاشکی میذاشتی برم بابا!!😕
-:نیوشا!!...ینی تو نمیخوای امشبو پیش من باشی؟!😑
هیچی نگفتم وسرمو پایین انداختم...ادامه داد:
-:بیا امشب بریم تالار!...برات یه سورپرایز دارم که اگه صبور باشی از دیدینش خیلی ذوق میکنی...😁
لبخند ژکوندی زدم وبدون اینکه نگاهش کنم سرمو به معنی تایید تکون دادو بعد همونطور که پا میشدم گفتم:
-:میرم آماده شم!
-:باشه دختر قشنگم😊...
قدمامو که شروع کردم تو ذهنم اتفاقات امشبو مرور کردم...وتا رسیدم به نبود مدارکم...یه چراغ بالا سرم روشن شد!!
...شاید مدارکم اونجا باشع!!...امکانش زیاده...بابا اینجور چیزارو خونه نمیزاره چون معمولا اونجاس...🤔...باید برم...
《 کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
سلام سلام رفقا😊👋
حالتون چطوره؟!
شرمنده بابت بی برنامگی در ارسال پارتا😢
دوتا پارت جذاب تقدیم نگاه های مهربون وبصیرتون😍🌸
رمان《میداندار》رو به دوستانتون معرفی کنین👊
میدونین؛خیلی زشته که کانال رمانای ناجور وبی مفهوم وحتی بعضا ضدانقلاب ودین پر از مخاطب باشع وحتی متاسفانه بعضی از رفیقای خودمونم عضوشون باشن(البته بین شما نیستن ها!😊)و رمانای مذهبی وعقیدتی وبصیرتی وبخصوص انقلابی،بی مخاطب بمونه😔🤭
پس شما رفقای انقلابی که دلگرمیمونین در حمایت از رمان جذاب وقلم پاک نویسنده جوانمون،مخاطب های کانال ورمان رو بیشتر کنین😊👊
منتظر رشد اعضای کانال ومخاطبهای رمان جذاب ومتفاوت《میداندار》هستیم😍👊
#میداندار
#بنت_الزهرا
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
https://harfeto.timefriend.net/16211818315350
نظرات خواندنی تون رو درباره《رمان میداندار》،بصورت ناشناس به ما بگید😍😊
پیشاپیش ممنون از نظراتتون❤️🌸
💯💯💯👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻💯💯💯
-:الو...زهرا!...😱
نفس مو بازدم کردم وگفتم:
-:...میشنوم شکیبا!...چخبره اونجا⁉️
-:حالت خوبه؟!
-:شکیبا بگو...
-:...اومده وداره دنبالت میگرده...منو که دید مثل اینکه شناختم چون صدام زدو گفت رفیقت کجاست😨❗️...الان حاج سید اومده داره باهاش صحبت میکنه...یه چند نفری هم از بچه های هیئت جمع شدن دورشون!...😓
دستام شروع به لرزیدن کردو سرم داغ شد...نشستم روی صندلی جلوی میز.🤯😰بغضمو قورت دادم وآروم گفتم...............
اگه بقیه این رمان جذاب رو میخوای بزن روی رمان میداندار
|*- https://eitaa.com/joinchat/2801336364C413f478082 *}
بدو بدو که جا نمونی🏃♂
این رمان معرکه اس رفقا😍
گردان ۳۱۳
میگن امروز تولد یه آقاییه💛💫
البته عزیزان باید بگم که امروز تولد شناسنامه ای حضرت آقاس
و به فرموده خودشون تولدشون ٢٩ فروردین هست🙃
#جـۅاݩانقــݪابۍ
#امام_زمانیم
#گردان_313_دخترونه
__________________🙃
@gordan313dokhtaronh
#ثواب_یهویی
۵ ټـا صݪۅاټ بࢪا سݪامټے امام زمانمۅن ۅ ۵ ټـا صݪۅاټ بࢪا سݪامټے نایب بࢪ حق ایشان ♥️🌿
#جـۅاݩانقــݪابۍ
#امام_زمانیم
#گردان_313_دخترونه
__________________💚🌱
@gordan313dokhtaronh