هم اکنون
ورود میهمانان (با استقبال رئیس مجلس) برای شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور
شبکه یک سیما☑️
گردان ۳۱۳
باید صبر کنیم وطی پارتهایی که امشب وفردا فرستاده میشه ببینیم چه کسی ممکنه درست حدس زده باشه؟!🤔🤩 بام
سلام دوستان همراه👋
بابت تاخیر در ارسال پارتها خیلی معذورم
درگیر امتحان واحدهای تابستونی وکارای دیگه شدم ومهلت نشد
انشاءالله در اولین فرصت پارتهارو ارسال خواهم کرد🌸
ممنون از صبوری شما رفیقای میدانداری❤️🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صفای_جبهه| #دفاع_مقدس
🌟 و چه صفایی داشت نشستن بر سر سفره حضرت زهرا سلام الله علیها...
🎧 شهید سید مرتضی آوینی
هدیه به روح تمام شهدا واموات ۳ صلوات لطفا.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | دنیا برای آخرت
♨️ اهتمام شهید حججی به نماز اول وقت
..
هدیه به روحش صلوات.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم.
🔴 حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری:
🔵 توجّه دادن مردم به امام زمان علیه السلام آثار وضعی در زندگی دارد؛ یعنی هرکه می خواهی باش، اگر این کار را توانستی انجام بدهی، از جهت دنیایی و اولاد و یک سری مسائل، خیر می بینی و عمر و زندگی برکت می کند؛ یعنی همین که توجّه پیدا کردی یا توجّه دادی مردم را یا خودت را خدمت حضرت بقیة الله صلوات الله علیه، آثار وضعی خوبی دارد و زندگی را پربرکت می کند.
┄┄┅┅❅❁❅┅
اۅل فعالیټمۅن ۍ سݪام بدیم بھ آقامۅن امام حُسیݩ✋🏻✨
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
زیاࢪت قبۅل🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اومدم تنهای تنها....
من همون تنها ترینم 🖤🖤
#دلم_تنگه_برات_اربابم
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت سالروز شهادت خلبان عباس بابایی🌱))
#استوری
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا پای جان دلدادهی
فرمان مولاییم😎✌️🏻
#گاندو
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
#استوری
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
✨⃟🌹
#فصلنوڪرےمحرمہ❣️
بوےمحرمشهمہجاراگرفتہاسٺ
وقتشرسیدهتادوسہماهےصفاڪنیم
زیباترینوضوےمحرمڪہگریہاسٺ
بایدڪہاشڪ رابہنظرڪیمیاڪنیم
💔|↫ #اݪسلامعلیڪیااباعبدالله
🗓۴روزتامحـرم
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
••🚫⚠️
[ #دوستی_با_جنسمخالف]
یه وقتایی ترسو بودن خیلی بهتر از شجاعته👌
در مواجه با گناه 👿
اونی که ترسوئه برنده است! ✅
نذاریم گناه برامون عادی بشه ❌
نذاریم قبه گناه بریزه ⛔️
حالا میخواد مجازی باشه میخواد واقعی....
⛔️⛔️🚫🚫⛔️
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊《میداندار》👊
🖋پارت61
-نیوشا-
...پرتاب شدن بهراد توی اتاق وعربده ای که کشید باعث شد نگاهمو سمتش ببرم...داشت از عصبانیت آتیش میگرفت انگار...صورتش سرخ شده بود وبرافروخته!...توی قاب آتیش،وچقد بهش میاد تو آتیش سوختن...
اخمی به ابرو آوردم وبدون اینکه چیزی بروز بدم هرچی کاغذ که از تو بقیه کشوها دراورده بودم ویکجا پرت کردم وسط آتیش شعله ور وسط اتاق وبا بزرگ شدن شعله،دستگاه حساس به دود وسط سقف اتاق، همراه با سرو صدا بکار افتادو قطرات آب ریخت روی آتیش وسر من وبهراد...
بهراد که از بی تفاوتی من داشت میترکید،در اتاقو پشت سرش کوبید وبستش ودل من با بسته شدن در فروریخت!😓
دوباره بهش نگاه کردم و عقب عقب رفتم سمت کشویی که توش اسلحه بود ودستمو گذاشتم روی میز وتا قدم اولشو سمتم برداشت همونطور که ازش چشم بر نمیداشتم و با دستهایی که ازشدت نگرانی بوضوح میلرزید دست بردم داخل کشو...و...زمختی دسته اسلحه بابا رو از زیر انگشتام گذروندم...من...مجبورم خدایا...من امن نیستم اینجا...باید بترسونمش...نباید بزارم منو به زور ببرن!!...دیدی خدا جون...بابام میخواست امشب منو بفرسته با این آشغال بی صفت که برم پناه ببرم به گرگستان!!😭...
بغض راه نفس کشیدنمو بسته!خدایا میترسم...کاشکی نمیومدم!...کاشکی اصن نمیرفتم خونه!!...کاش به یکی میگفتم بیاد دنبالم ومنو ببره...😭
همه دخترا پشتشون به اولین مرد زندگیشون که قهرمانشونو گرمه واونوقت من...من با همه این چیزا کسا که دوروبرمن پدرو مادر داشتنو لمس نمیکنم!من یتیمم...😭
کاش پول نداشتیم...
کاش بابام کارگر بود ونگرانیش پرداخت قسطاش بود؛نه لو رفتن پولایی که از جیب مردم خورده...
کاش فقیر بودیم...ولی...
ولی فقط یه خانواده ساده بودیم که باهم مهربونن وتوکلشون به خود خداس😭
بهراد که انگار چشاشو خون گرفته بود،جلوتر اومدو ناگهان مشت محکمی روی میز کوبید وداد زد:
-:تو چرا رام نمیشی لعنتی!!😡...ببین چه گندی زدی!!!...همه چیو به باد دادی روانی🤬...
با این حرکت یهوییش با ترس پلکامو بهم فشردم وکل وجودم لرزید...
با خشم تمام چند بار پشت سرهم کوبید روی میزو گفت:
-:تو یه دیوونه ای...احمقی...اح-مق!!!!🤬
-بهراد-
...دندونامو بهم فشردم وداد زدم:
-:...من نمیزارم با حماقتت همه آینده منو به گند بکشی!!...فهمیدی؟!!!😡
بعد گوشیمو دراوردم تا به ارسلان زنگ بزنم وآرومتر زمزمه کردم:
-:من رامت میکنم...!...میبرمت وهمونجا ساکتت میکنم....!تو داری خیلی ضرر میزنی به جیب هممون...!!!
گوشیو گذاشتم کنار گوشم وخیره شدم به گندایی که این دختره بیشعور به همه برنامه ها زده بود!
بوق اول...دوم...سوم...بوق چهارم و...صدای مسلح شدن اسلحه😳!
به آرومی چرخیدم سمت صدا که از پشت سرم بود و خودمو نشونه شلیک نیوشا دیدم...وصدای ارسلان تو گوشم پیچید:
-:چیشده انقد زنگ میزنی تو؟!!😠
اخما وصورت جدی نیوشا که تو چشام نقش بست آب دهنمو قورت دادم...نیوشا خیلی آروم گفت:
-:بهش بگو همه چی روبراهه!زود باش
مکثی کردم وگفتم:
-:سلام آقا!
-:سلام ودرد!...بچه مگه بهت نگفتم کار دارم...چرا انقد زنگ میزنی؟!!😠
-:ببخشید آقا...میخواستم بگم که...
به نیوشا نگاه کردم وبعد از مکث کوتاهی سریع ادامه دادم:
-:...بگم که خیالتون راحت باشه...همه چی روبراهه و...طبق برنامه اس!
قطع کرد...
دستمو پایین آوردم...گفتم:
-:بزارش پایین دختر!...اون...اون خیلی خطرناکه برات!
-:برای تو خطرناکه!پس گوشیتو بفرس سمت من ودستاتو بگیر بالا...
گوشیمو روی میز گذاشتم وهلش دادم سمتش وقبل ازینکه از لبه میز بیفته با سر انگشتاش نگهش داشت؛صفحه شو نگاه کرد تا مطمئن شه قطعش کردموبعد برش داشت وگذاشتش تو کیفش...
《 کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊《میداندار》👊
-نیوشا-
...حالم چیزیه تو مایه های نفس نکشیدن...تو مایه های چیزی شبیه به سکته!نمیدونم چطور ایستادم...چطور چشام بازه...چطور اسلحه رو روبه بهراد دودستی نگه داشتم...
انقد میترسم که حد نداره!!...نمیدونم الان دیگه باید چکار کنم؟!...من روبه بهراد اسلحه کشیدم وهمین چند لحظه دیگه احتمالا همه میریزن تو اتاق ومن هیچ کسو ندارم که ازم دفاع کنه...البته...من...من خدارو دارم!
خدایا!خداجونم!خدای مهربونم!خودمو به خودت میسپرم...خداجان!میخوام فرار کنم...میدونم هیچ شانسی ندارم...ولی به تو ایمان دارم!
آب دهنمو قورت میدم تا گلوی خشکم رمق صحبت کردن پیدا کنه...بعد به بهراد میگم:
-:منو میبری بیرون!...بیرون ازین جا...
-:دیوونگی نکن دختر!!
-:من میگم چیکار کنی...تو هم اگه جونتو دوست داری هیچ حرکت اضافه ای نکن!
نیم نگاهی به دوربین کنار در میندازم واز پشت میز میرم سمت بهراد ودر همون حین میگم:
-:راه بیفت...
-الهه-
...از استرس نمیدونم بشینم یا راه برم!...ارسلان بطری آب معدنی رو میزاره روی میز جلومو میگه:
-:اینو که به نیوشا بخورونی همه چی تمومه...دیگه کاری باهات ندارم!میتونی بری وطلاقتو بگیری وبری سراغ زندگی جدیدت...
-:من...من نمیتونم!...من مادرم ارسلان!..
دستشو روی میز ستون میکنه وصورتشو جلوتر میاره ومیگه:
-:اگه نیوشا رو دوست داری باید اینکارو بکنی!...حالا پاشو وقبل ازینکه بلایی سر خودش وبقیه بیاره،برو ومثه یه بچه معصوم بخوابونش... و هممونو ازین منجلاب رها کن...پاشو...
-:مطمئنی این بهترین راهه؟!
با حرص انگشتشو سمت مانیتور پشت سرش بردو گفت:
-:بنظرم بهترین راه اینه؟!!...بهترین راه اینه که این دختر معصوم اسلحه دستش بگیره برای اینکه فرار کنه از هممون؟!!...یکم بفهم الهه!
بغض به گلوم چنگ میزنه...برای چندمین بار!
مجبورم!بخاطر خودت دخترم...مجبورم...
نگاهمو پایین میندازم تا با چشم های ارسلان برخورد نکنه وشیشه آب معدنی رو برمیدارم...
تردید دارم...ولی پا میشم وآروم آروم میرم سمت در!دستمو روی دستگیره در که میزارم...مکثی میکنم؛گیر کردم بین آره یا نه اینکار!صدای ارسلان هلم میده جلو...:
-:بدو الهه!وقت نیست...بدو!
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
اۅل فعالیټمۅن ۍ سݪام بدیم بھ آقامۅن امام حُسیݩ✋🏻✨
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
زیاࢪت قبۅل🙃
زیر علمت امن ترین جای جهــــان است
#گردان313_دخترونه
#سࢪباز_ۅݪایټ
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh