جناب پرستویی به دلیل عدم توانایی درتشخیص رئیس جمهور سوریه از رئیس جمهور روسیه درخواست دریافت وام شما رد میشه:))))
「@gordan_313」
یکی دیگه از کورشدگان توسط جمهوری اسلامی شفا گرفت😟
اگه موهای تنت سیخ شد بگو
سُبحان الله 😟
#برعنداز
「@gordan_313」
گردان ۳۱۳
اصلاحات مرز های بیشرفی و جابجا کرده 😐
اگه این آدما شهید حساب نمیشن
مهسا امینی و نیکاشاکرمی و حمید رضا روحی شهید حساب میشن؟! 😏
- توفکری؟
+به«شیخ صدوق»فکرمیکردم.آخه
چطورمیشه،کسیتوی ۷۵سالعمر
حدود۳۰۰اثرعلمینوشتهباشه؟!
- درموردکسیکهبادعایامام زمانبهدنیا
اومده،هیچچیزعجیبنیست.سربازی
امامزمان،بهعمرآدمبرکتمیده
😱چند #شوخی_جنسی را در فیلمت بین بازیگران دست به دست کنی و اسمش را بگذاری طنز؟
#طنز_آبکی
「@gordan_313」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حضرت حمزه ؛ الگویی برای همیشه تاریخ»
❓چرا پیامبر به #حضرت_حمزه لقب «سیدالشهداء » دادند؟
✔️امام خامنه ای (حفظه الله) : افرادی مثل این حضرت میتوانند جامعه را نجات دهند.
📆 بمناسبت سالگرد شهادت حضرت حمزه (ع) در جنگ احد
👈بکوشیم برای حکومت #امام_زمان(عج)، همانند حضرت حمزه (ع) باشیم.
「@gordan_313」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅خورشید تهران
امام هادی علیه السلام :
اگر قبر #عبدالعظیم_الحسنی را زیارت کرده بودی ، مثل این بود که حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کرده باشی .
گوشه ای از فضائل آن حضرت در سخنان👇👇
🎙حجت الاسلام فرحزاد
📆 وفات حضرت عبدالعظیم حسنی
「@gordan_313」
هرکسبگویداینکارشدنینیستاورابه کوتاهیمتهممیکنم،هیچکارینیستکهاز
انسانساختهنباشد،انساننیرومندتر
ازاینحرفهااستومیتواند
کارهاینشدنیراشدنیکند!🌿
- حضرتآقا -
خدایا با کیا شدیم 85 میلیون 🤦♀️
اینایی که میبینید بلند شدن رفتن اینجا که یه بلاگرو از نزدیک ببینن😭
「@gordan_313」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربه بلاگر آمریکایی در سفر به ایران:
در ایران احساس امنیت بیشتری میکنم تا توی کشور خودم [آمریکا]😳🙄😐😁👍
#ایران_قوی
#امید_آفرینی
#جهاد_تبیین
「@gordan_313」
💵جملهی معروفی هست که میگوید « دلار به تنهایی و در انزوا تقویت نمیشود. دلار باید در برابر چیزی تقویت شود ».
❌این یعنی آمریکا هر چه تلاش کند که ارزش دلار خود در دنیا را بالا ببرد ، این ریال ماست که در مقابل آن ضعیف میشود و در نتیجه از آنجایی که قسم قابل توجهی از اقتصاد ما بر مبنای #دلار اداره میگردد ؛
❌تورم و گرانی روی قیمتِ ریالی ِ کالاهای ِ داخلی مثل خودرو و مرغ و... ایجاد میشود ،
❌و در نهایت مردم فقیرتر میشوند و سفرهی آنها هر روز کوچکتر می شود!
✅در همین راستا رهبری حدودا یک ماه پیش خطاب به مسئولین کشور فرمودند : « چرا به دلار حاکمیت می دهید و رقیب ریال را تقویت می کنید؟! »
#حذف_دلار
#مطالبه_گری
✍میلاد خورسندی
「@gordan_313」
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس
قسمت چهل و هشتم
حرفم نیمه تمام میماند؛ چون صاحب همان صدا صندلی ها را محکم میکشد و از دستم در می آورد و میبرد! سرم را بالا می آورم.
بدون اینکه سنگینی صندلی ها را به روی خودش بیاورد، آنها را میبرد. بخاطر وزن زیاد، کمی به عقب خم شده و پایین چادرش به زمین میکشد .
چند ثانیه ای سر جایم میمانم؛ حواسم نیست دو سه نفر نگاهم میکنند و میخندند .
نگاهم دنبال صندلی هایی است که صاحب صدای دخترانه، آن ها را با چابکی کنار هم میچیند .
آنقدر سرش گرم است که حواسش نیست بیاید مرا بیرون کند؛ که میدانم اگر میدید همان جا ایستاده ام تشر میزد :
-اینجا قسمت خواهران است!
صدای سیدحسین مرا به خودم می آورد.
نمیدانم چرا تمام جشن، ذهنم درگیر صندلی های ردیف هفتم قسمت خواهران است که میدانم صاحب آن صدا آن ها را از دستم کشیده و مرتب کرده است. راستی مادر هم روی همان صندلی ها نشسته!
(چته مصطفی؟ آخه آنقدر این اتفاق مهم بود که هنوز ذهنت درگیرشه؟)
صدایی از درونم این را میگوید . فکر کنم وجدانم باشد! جوابش میدهم :
-خودمم نمیدونم! آخه تا حالا یه دختر اینجوری ضایعم نکرده بود! اصلا تا حالا دختر ندیده بودم که ضایعم کنه!
(خاک بر سرت! آنقدر هول شدی یعنی؟ خوبه اصلا ندیدیش! بی جنبه!)
دنبال جواب دندان شکنی برای وجدانم میگردم که حسن صدایم میزند :
-آقاسید ! بیا این شربتا رو ببر اونور قسمت خانما.
سینی بزرگ شربت را میگیرم. میگوید :
- یا بده به مریم خانم یا مادرم را صدا کن خانم صبوری، مسئول قسمت خواهرانن. خودشون تعارف میکنن.
شربت هلوست به گمانم، یا انبه. قسمت ورودی خواهران می ایستم و به لیوان های شربت خیره میشوم. باز هم دستی دخترانه چادرش را جمع میکند و سینی شربت را میگیرد. با اینکه در موضع انفعال قرار گرفته ام، بدم نمیاید تعارفی بپرانم:
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس
قسمت چهل و نهم
-سنگینه میخواید من ببرمـ....
بازهم اجازه نمیدهد حرفم تمام شود:
-ممنون!
وقتی میخواهد برود، پلک هایم بی اختیار کمی بالا میرود و نگاهم میرود سمت صورتش؛ اما قبل از اینکه عصب های بینایی پیامی به مغزم برسانند، برمیگردد و میرود.
نمیدانم چقدر میگذرد و من همان جا ایستاده ام و به تعارف کردن مهربانانه او به خانم ها نگاه میکنم. شاید آنقدر که (خانم صبوری) سینی خالی شربت را به طرفم بگیرد و بگوید :
-کیک ندادید هنوز این طرف! شربت هم به همه نرسید !
و من چشمی بگویم و سینی شربت خالی را با پر عوض کنم و بدهم دستش؛ بعد هم به حسن یادآوری کنم که به قسمت
خواهران کیک نرسیده و یک سینی شربت هم برایش ببرم.
کیک ها را که میدهم، بازهم تعارفم گل میکند :
-چیزی کم و کسر نیستـ....
و بازهم تند و جدی جواب میگیرم:
-نه! ممنون.
این بار هم نگاهم کمی بالا تا صورتش میرود؛ صورتی جدی و خشک و قاب گرفته در روسری و چادر، اما مهربان و محجوب.
برنامه جشن با برنامه ریزی بسیار دقیق و منظم سیدحسین، به خوبی پیش میرود. گروه های سرود، دکلمه، مسابقه ای که
گرداننده آن خود سیدحسین است و در آخر سخنرانی کوتاه حاج آقا و پخش جوائز بین بچه ها.
برای رفع خستگی یک لیوان شربت انبه برمیدارم با کیک یزدی و به دیوار تکیه میزنم. لیوان را به لب هایم نزدیک میکنم.
طعم انبه زیر زبانم میرود؛ همیشه آب انبه را دوست داشته ام. آن صورت جدی و مهربان دوباره می آید جلوی چشمم. جرعه ای دیگر مینوشم. اصلا امشب، طعم انبه میدهد !
طعم انبه امشب هنوز زیر زبانم است که میبینم مادر و مریم مشغول صحبتند. با کی ؟
با صاحب همان صدای دخترانه! این بار دیگر چهره اش خشک و جدی نیست، بی صدا میخندد و چادرش را میگیرد جلوی
صورتش که صدایش بلند نشود. یادم هست مادربزرگم همیشه میگفت: (زشته دختر وقتی میخنده دندوناش پیدا بشه!)؛ حتما او هم به این اصل عمل میکند .
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🤔چرا برخی از افرادی که معتقدند امام جمعهی رشت باید از فعل بی #حجاب ها بیزاری میجسته است نه فعل آنها ، خودشان در حال تخریب شخصیت امام جمعه هستند نه فعل او؟
❌این حجم از تخریب طبیعی نیست!
✍میلاد خورسندی
「@gordan_313」