eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.7هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
79 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌑 هشدار 🔹چندنفر از منافقین لباس نیروی انتظامی وسپاه را پوشیده و داخل ون سطح شهر می چرخند و یک نفرشون هم فیلم می گیره ودرپارکهای کنار خیابان که راه فرار داشته باشند دختران و زنان را می زنند وسریع فرار می کنند. انشاالله به زودی دستگیر میشوند. فریب این کلیپها را نخورید. پ.ن چند ثانیه اول این کلیپو بعضی کانالهای انقلابی زدن و پلیسو مواخذه میکنن در حالیکه داستان طور دیگه هست با نشر این کلیپ ها و سرزنش پلیس به دامن زدن اتش فتنه کمک میکنیم .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
گردان ۳۱۳
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #پنجاه_و_پنجم من یک دختر مسلمانم سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود …
🌾 🌾قسمت دزدهای انگلیسی 💫وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود خسته و شکسته … اصلا نمی فهمیدم چرا پدرم این همه راه، من رو فرستاد اینجا …😣🙁 خیلی چیزها یاد گرفته بودم …  اما اگر مجبور می شدم توی ایران، همه چیز رو از اول شروع کنم … مثل این بود که تمام این مدت رو ریخته باشم دور … توی حال و هوای خودم بودم که پرستار صدام کرد … – دکتر حسینی … لطفا تشریف ببرید اتاق رئیس تیم جراحی عمومی … در زدم و وارد شدم …  با دیدن من، لبخند معنا داری زد … از پشت میز بلند شد و نشست روی مبل جلویی … –شما با وجود سن تون … واقعا شخصیت خاصی دارید … –مطمئنا تو ی جلسه در مورد شخصیت من صحبت نمی کردید … خنده اش گرفت …😃 – دانشگاه همچنان هزینه تحصیل شما رو پرداخت می کنه…اما کمک هزینه های زندگی تون کم میشه … و خوب بالطبع، باید اون خونه رو هم به دانشگاه تحویل بدید …   ناخودآگاه خنده ام😄 گرفت … – اول با نشون دادن در باغ سبز، من رو تا اینجا آوردید …تحویلم گرفتید … اما حالا که خاضر نیستم به درخواست زور و اشتباه تون جواب مثبت بدم … هم نمی خواید من رو از دست بدید … و هم با سخت کردن شرایط، من رو تحت فشار قرار می دید … تا راضی به انجام خواسته تون بشم… چند لحظه مکث کردم … – لطف کنید از طرف من به ریاست دانشگاه بگید … برعکس اینکه توی دنیا، انگلیسی ها به زیرک بودن شهرت دارن …اصلا دزدهای زرنگی نیستن …😏👌 و از جا بلند شدم ... ادامه دارد ... ✍نویسنده:
گردان ۳۱۳
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #پنجاه_و_ششم دزدهای انگلیسی 💫وضو گرفتم و ایستادم به نماز … با یه وجود
🌾 🌾قسمت تقصیر پدرم بود این رو گفتم و از جا بلند شدم … با صدای بلند خندید …😃 – دزد؟ … از نظر شما رئیس دانشگاه دزده؟ … – کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا می کنه …چه اسمی میشه روش گذاشت؟ … هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن … بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم … از جاش بلند شد … – تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتن … هر چند … فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه …  نفس عمیقی کشیدم … – چرا، من به اجبار اومدم … به اجبار پدرم … و از اتاق خارج شدم … برگشتم خونه …  خسته تر از همیشه … دل تنگ مادر و خانواده … دل شکسته از شرایط و فشارها …😣 از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته…  هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم … سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه … اما بعد باز هم عذاب وجدان می گرفتم … به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم … از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه … حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم … رفتم بالا توی اتاق … و روی تخت دولا شدم …😣🙏😥  – بابا … می دونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمی ترسم … اما … من، یه نفره و تنها … بی یار و یاور … وسط این همه مکر و حیله و فشار … می ترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام …کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم …توی مسیر حق باشم … بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم …   همون طور که دراز کشیده بودم … با پدرم حرف می زدم …و بی اختیار، قطرات اشک😢 از چشمم سرازیر می شد … ادامه دارد ... ✍نویسنده:
گردان ۳۱۳
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز 🌾قسمت #پنجاه_و_هفتم تقصیر پدرم بود این رو گفتم و از جا بلند شدم … با صدای
🌾 🌾قسمت حس دوم درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم … باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران …هر چند، حق داشتن … نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن …گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد … اونقدر قوی که ته دلم می لرزید … زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم … اول که فکر کرد برای دیدار میام … خیلی خوشحال شد …  اما وقتی فهمید برای همیشه است …حالت صداش تغییر کرد … توضیح برام سخت بود …😥 – چرا مادر؟ … اتفاقی افتاده؟ … – اتفاق که نمیشه گفت … اما شرایط برای من مناسب نیست… منم تصمیم گرفتم برگردم … خدا برای من، شیرین تر از خرماست … – اما علی که گفت …  پریدم وسط حرفش … بغض گلوم رو گرفت …😢 – من نمی دونم چرا بابا گفت بیام … فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم … بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم …گریه ام گرفت …  _مامان نمی دونی چی کشیدم … من، تک و تنها … له شدم …😣 توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم… دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست …چه می کنم …  و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم… چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم …😓😔 – چطور تونستی بگی تک و تنها … اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ … فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ …😒 غرق در افکار مختلف … داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن📲 زنگ زد …  ✨دکتر دایسون … رئیس تیم جراحی عمومی بود …✨ خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه … دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده … برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد … اما یه چیزی ته دلم می گفت … اینقدر خوشحال نباش … همه چیز به این راحتی تموم نمیشه … و حق، با حس دوم بود …😑 ادامه دارد ... ✍نویسنده:
هدایت شده از ‌‌شروط .
لــیــنــڪ نــاشــنــاس گــردان مــنــتــظــر نــظــرات و حــرفــاتــون هستیم...😍 https://harfeto.timefriend.net/16619394494814
لطفا نظراتتون رو درباره‌ی فعالیت اخیرمون بگید 🙏🙏
https://eitaa.com/joinchat/2801336364C413f478082 دوستانتون رو به گردان دعوت کنید ...🌿🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینا نگران حقوق زنان شدن؟! 🔸اینا هنوز براندازی نکردن دارن خانم ها رو دستمالی میکنن که!😐 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ کانال برتــر ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید حاج قاسم سلیمانی: ای کاش به جای پرچم ایران منو ۱۰ بار آتیش می‌زدی... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ کانال برتــر ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤