فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بگــو و بگــذر، عزیـزم از دهنـت نیفتـه!»
🎙دکتر علی تقوی
🔹 در برخورد با بی #حجاب چه کنیم؟
راهای درست #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
「@gordan_313」
ایران با ۲۳٪ مستأجر، کمتر از آلمان، کره، ژاپن، انگلیس و آمریکا اجارهنشین داره!
در مقابل، سوئیس با ۵۶٪ رتبه اول جهانه!
خود تحقیرا، کجای مجلس نشستن؟!
- محمدمهدی مصلحی
「@gordan_313」
شعار ما زن زندگی آزادیه⁉️
و هدفمون از عنقلاب اینه که هممون با هر اعتقاد و پوششی کنار هم با صلح و آرامش زندگی کنیم و هرکی هرجوری که دوست داره باشه☺️☝️🏻
#برعنداز
#توئیت_گردی
#لبیک_یا_خامنه_ای
「@gordan_313」
بهترین مطالبی که شایسته است "جوانان" یاد بگیرند چیزهایی است که در بزرگسالی مورد نیازشان باشد.
و بتوانند در زندگیهای اجتماعی از آموختههای جوانی خود استفاده کنند..!
#امیرالمؤمنین
کشوری که شن های کویرش هم لشکر خدا بود براندازا میخاستن با هشتگ و فراخوان خیابونی ازپا درش بیارن زهی خیال باطل:))
_أبؤآلاء
#طوفان_شن
#صحرای_طبس
「@gordan_313」
⁉️چرا باید #دلار را هرچه سریعتر از اقتصادمان حذف کنیم؟ (۳)
🇺🇸چون حاکمیت آمریکا با سیاست های کلان پولی ، مخصوصا افزایش سود و بهرهی بانکی تلاش میکند که ارزش دلار خود را [به عنوان رایج ترین ارز مبادلهای جهان] ارتقا دهد و تورم در آمریکا را کنترل نماید!
🇺🇸اما در این فعل و انفعالات مالی ، آمریکا در واقع تورم خود را به دیگر کشورها که اقتصاد و مبادلاتشان بر محور دلار آمریکاست ، صادر میکند! به این صورت که آن کشورها برای واردات کالاهای اساسی مثل غذا و دارو ، مجبورند پول بیشتری بپردازند [=چون مبادلات آنها بر پایهی دلار است و ارزش دلار با سیاست های پولی آمریکا بالا رفته] و این پرداخت پول بیشتر هم باعث ایجاد تورم و گرانی در کشورهای مقصد خواهد شد ، و هم ارزش پول ملی آن کشورها در مقابل دلار کاهش پیدا خواهد کرد!
🇺🇸پس میتوان گفت : دلاری بودن اقتصاد یعنی به دوش کشیدن بار تورم آمریکا و کاهش ارزش پول ملی!
#حذف_دلار
✍میلاد خورسندی
「@gordan_313」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«سازندگان موبایل به بچه های خود گوشی هوشمند نمی دهند.»
پاسخ های خانم انگلیسی تازه مسلمان
❓چرا بچههای ما بجای الگو قراردادن پیامبران و یارانش، اَبَر قهرمانهای غربی رو الگو قرار میدهند⁉️
♨️مخدر خطرناکی که والدین در اختیار فرزندانشان قرار میدهند.
👌نظرات کسی که از نهایت لیبرالیسم اومده درباره #حجاب👌
「@gordan_313」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت نامه مسلم ابن عقیل (ع) :
«لَعَنَ اللهُ مَن جَهِلَ حَقَّک، لعنت بر کسی که حق تو را نشناسد.»
🔹مسلم (ع) برای #امام_حسین (ع)
همان امام خامنه ای برای #امام_زمان (عج) است.
❌مراقب باشیم سرنوشت مردم کوفه را تکرار نکنیم.
📆 ۵ شوال ورود جناب مسلم ابن عقیل (ع) به کوفه
🎙علی اکبر رائفی پور
「@gordan_313」
لامصب حداقل پلاک ماشینو برمیداشتی باور کنیم عکسی که گذاشتی ایرانه 😐
چقدر روی عدم امکان تحلیل مخاطبش حساب باز کرده🤦♀🚶🏾♂
「@gordan_313」
+ دیگه سفارش نکنما
- از بر شدم مامان
+ باز بگو دلم آروم شه ..
- سعی میکنم تیر نخورم
+ دیگه ؟!
- اگه خوردم شهید نشم
+ دیگه ؟!
- اگه شدم پلاکمو گم نکنم
+ دیگه ؟!
- اگه کردم زیر ِ آفتاب نمونم ..!
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس
قسمت چهلم
- بقیه بچه ها هم نمیان، فرداست قرارمون. امروز فقط علی و سعید و سامیار میان.
وقتی قیافه متعجبم را میبیند، توضیح میدهد :
-برای حل همون مشکل که گفته بودی. گفتم خودمون باشیم بهتره.
سریع یاد هفته قبل می افتم که خیلی اتفاقی جای خط هایی نسبتا موازی را روی مچ سامیار دیدم. یعنی وقتی در وضوخانه، سعی میکرد دور از چشم بچه ها آتل را از دستش باز کند، حواسش نبود که من آن جا هستم و وقتی فهمید هم به روی خودش نیاورد و دستش را پنهان کرد. خط های قرمزرنگ، جای تیغ بودند به گمانم. همان جا بود که چراغ قرمز آژیر مغزم روشن شد و به سیدحسین گفتم. سیدحسین هم البته چیزهایی میدانست، اما باورش نمیشد، سامیار...
سیدحسین همیشه حواسش هست به جمع بچه ها؛ اگر کسی را ببیند که تازه وارد است، سعی میکند با او صمیمی شود و بکشاندش به هیئت و مسجد. روی تک تک افراد با توجه به اخلاقیات هر کسی برنامه دارد. مثلا فلانی خوردنی دوست دارد، فلانی اهل فوتبال است، آن یکی زیاد سینما میرود. روی همین حساب ها جمع های دوستانه و سالم درست میکند که بچه ها خوش بگذرانند و در حین همین خوشی ها، کم کم جذب هیئت و مسجد شوند. سیدحسین معتقد است بچه ها باید در جامعه ای که پر از جذابیت های کاذب و وسوسۀ شیطان است، لذت حلال را بچشند که سمت گناه نروند. میگوید لازم نیست ما برای جذب
جوانان، گناه را - ولو کمی - در جمع مان راه بدهیم و از اصولمان عقب بکشیم. فطرت جوان دنبال نشاط همیشگی میگردد که در جمع های ایمانیِ شاد پیدا میشود.چندوقتی هم هست که بیشتر از همه روی سامیار تمرکز کرده. این وسط از علی هم کمک میگیرد. علی چون هم سن سامیاراست، راحت تر باهم ارتباط میگیرند . خود علی هم بچه خوب و سربه راهی است، از آن بچه مثبت های ریشو که پیراهنشان را روی شلوارشان می اندازند و سنگ های کف خیابان را میشمارند ! البته نه اینکه خشک باشد هان، نسخه دوم سیدحسین خودمان
است!
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس
قسمت چهل و یکم
از سیدحسین میپرسم:
-حالا سعید کیه این وسط؟ نمیشناسمش؟
- دوست سامیاره. بچه خوبیه. امروز خودشون گفتن براشون حرف بزنم. معلومه خیلی مستأصلن که میخوان نصیحت بشنون!
علی را میبینم که به طرف مان می آید . از همان دور دست تکان میدهد و سلام میکند . علی تقریبا هم قد من است، منظورم این بود که بلند است؛ البته تعریف از خود نباشد! چفیه انداخته دور گردنش و شلوار و گرمکن ورزشی سورمه ای پوشیده. در کل، تیپش بد نیست.
به گرمی با هم سلام و علیک میکنیم و منتظر می ایستیم تا سامیار و سعید هم برسند. بله! مثل اینکه پیدایشان شد. با پانزده دقیقه تأخیر، حضرات تشریف آوردند!دست میدهیم و راه می افتیم . کار هرهفته مان است؛ ساعت سه صبح، کوه. هوا گرگ و میش است. نماز را همان بالا قرار است بخوانیم. ده دقیقه اول کسی حرف نمیزند، اما کم کم یخ سامیار میشکند .سیدحسین لبخند میزند :
-چی بگم مثلا؟ درباره چی؟
- این خراش های روی دست من! نمی خواین دلیلش رو بپرسین؟
سیدحسین کارش را بلد است. سر تکان میدهد و با بی تفاوتی شانه بالا می اندازد:
-مگه من فضولم که آمار دست مردم رو بگیرم؟!
- جدی میگم سید ! میخوام امروز حرفم رو بزنم. جلوی شما، سیدمصطفی ، علی؛ سعید هم که میدونه قضیه رو...
سیدحسین به چشمان سامیار نگاه نمیکند . انگار دوست ندارد همه چیز همینجا فاش شود. اما حالا که سامیار خودش راضی است، با سکوتش اجازه میدهد سامیار هر چه میخواهد بگوید .
- تجربه دست انداختن و چت کردن و قرار گذاشتن با دخترا رو زیاد داشتم؛ ولی با هیچ کدوم دوست نمیشدم. خوش بودم؛ دلم نمیخواست خوشیم رو با گرفتار یه دختر شدن تموم کنم! یه بار دختره اومده بود زارم یزد، التماس میکرد باهم مچ بشیم. ولی به هیچ کدوم محل نمیذاشتم. نابود میشدنا؛ ولی خب، من دلم نمیخواست!
علی بنده خدا دارد سرخ و سفید میشود و آرام آرام استغفار قورت میدهد و به روی خودش نمی آورد. بیچاره ! آخر بچه آنقدر
خویشتندار و مظلوم؟!
- شاخ اینستا بودما. با خیلی از دخترا همون جا آشنا میشدم. قرار میذاشتیم... پارکی ، شهربازی جایی باهم میرفتیم و تمام! مثل دوستای کاملا معمولی ! ولی تو یکی از همون قرارا، یه دختره اومد...
حرفش را میخورد، شاید هم بغض اجازه اش نداد ادامه دهد.
سعید زیر لب می گوید :
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹