eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.7هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
78 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ فكر تو گنجايش هر چيز را ندارد. پس آن را براى آنچه مهم است، فارغ گـردان...!
سلام دوستان عزیز بنابر نزدیک شدن امتحانات نوبت دوم به این دلیل که هم ما و هم شما عزیزان به امتحانات برسید تا پایان امتحانات نوبت دوم یعنی تا اوایل تابستان ما یک روز در میون براتون رمان تایپ میکنیم و قرار میدیم ، با تشکر🌹
اگر هم تا الان اطلاع ندادیم بگذارید به پای نزدیک شدن امتحانات و به بزرگواری خودتون ببخشید ❤️✨
به نامش،به یادش و در پناهش شروع می کنیم:)♥
سلام رفقا با عرض پوزش ؛ چند روز نیستم در خدمتتون . . . یکی از دوستانم به رحمت خدا رفته اگر تونستید براش قرآن بخونید برای آرامش دل منو خانوادش هم دعا کنید 💔 حلال کنید یاعلی
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 قسمت چهل و دوم -مهناز! علی کوه و ابر و آسمان را نگاه میکند که نفهمیم حالش را! سیدحسین جلوتر و تقریبا هم پای سامیار می آید و من با کمی فاصله، همراه علی و سعید هم با فاصله از هر دو کمی جلوتر از همه حرکت میکند . سیدحسین هم نگاهش را از سامیار میدزدد. - برام با همه فرق داشت، با خودم گفتم وضع مالیم که بد نیست، عین بچه آدم میرم خواستگاری و تمام! اما دیدم... دیدم دخترۀ بیشعور... دوباره ساکت میشود و از سعید کمک میخواهد . سعید هم کمک میدهد : -مهناز با همه فرق داشت. لباس پوشیدنش مثل بقیه نبود و وانمود می کرد به غیر از سامیار با هیچکس دیگه نیست، خیلی هم به سامیار ابراز محبت می کرد. اما یهو عکساش تو اینستا لو رفت، وای وحشتناک بود. سامیار هم عکسای دختره رو که دید شوکه شد، رگش رو زد... سامیار میخواستش، ولی برای دختره، سامیار مثل بقیه پسرایی بود که چند روز باهاشون بود و بعد خلاص! دست هرچی داف بود رو از پشت بسته بود. سامیار سعی دارد گریه نکند. دلم آتش گرفته؛ نه بخاطر این تراژدی تلخ و عشق پاک و فنا شده سامیار؛ اصلا چرا باید بچه هایمانبه همین زودی درگیر روابطی شوند که به اینجا برساندشان؟ سامیار گله مندانه و بغض آلود می غرد: ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 قسمت چهل و سوم چیکار کنم سید؟ به کی بگم دردم رو؟ کی رو دارم الان؟ خدا کجاست که به دادم برسه؟ این همه هیئت رفتی و بچه مسجدی هستی و حالیته این چیزا، ما بد، تو خوب! تو بگو وقتی داشتم زار و ضجه میزدم، کجا بود قرآن و خدا و پیغمبر که به دادم برسن؟ دعای مادرم کجا بود؟ نکنه در وغه اینا؟ چرا امام حسینت برام یه کاری نمیکنه که حالم خوب شه؟ سیدحسین به محض شنیدن نام اباعبدالله (علیه السلام) لحظه ای می ایستد؛ انگار تکان خورده باشد. تا می آید حرفی بزند، سعید هم سر درد دلش باز میشود؛ چیزی شبیه به انفجار که حکایت از تجربه های مشابه دارد: - اصلا چرا امام حسینی که آنقدر براش تو سر و سینه تون میزنین نمیاد بزنه به کمر ما؟ چرا وقتی من شب عاشورا میرم پارتی، خدا سنگم نمیکنه؟ صدای اذانِ همراه من، ساکت شان میکند . علی هم بیچاره انگار میخواهد همینجا مثل بچه ها بنشیند و گریه کند!سیدحسین بطری آبی در می آورد و با همان آب کم، وضو میگیریم. زیرانداز را علی پهن میکند و سیدحسین جلو می ایستد به نماز. فقط سعید است که ایستاده و نگاه مان میکند . نماز زیر آسمان، بالای کوه، روبه روی افق، آنقدر زیباست که دوست نداری تمام شود. چون با چشمان خودت میبینی دنیا هم با تو نماز میخواند . نماز که تمام میشود، شروع میکنیم به تسبیحات گفتن؛ اما سعید به سیدحسین مجال نمیدهد . با لحنی جسورانه میگوید : -چرا نماز میخونی ؟ ادامه دارد ...🌱 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
(:بسم الله الرحمن الرحیم✨❤️
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فراخوان جنبش قابلمه ها در ایران ولی لبیک آن در پاریس😳😁 @gordan_313
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چه کار کنیم دعامون زودتر مستجاب شه؟؟ 🔰 @gordan_313