eitaa logo
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
42 فایل
• . - رو بھ قبلھ مینشینمـ خستھ بٰا حالۍ عجـیب از تھ ‌دل مینویسمـ ... 「أنت فۍ قلبۍ」حَسَـن💚 . - خادم : @Seyedeh_118 . - خوندھ میشین ꧇)' https://harfeto.timefriend.net/17040989532921 - ڪپۍآزاد #جانم‌حسن♡ . •
مشاهده در ایتا
دانلود
قطعاهر و براےمبارزه‌بادشمنان ومخالفان،نیازمندنیروی‌کافے‌و‌لازم‌میباشد... پس‌وقتی‌شرایط‌لازم‌و‌مساعد‌برای‌قیام‌و‌جنگ وجود‌ندارد،به‌ناچاربایدتن‌به دادتاآن تعدادمعدودیاران‌به‌شهادت‌نرسند ✨
امام"ع"درپاسخ‌شخصےڪہ‌به حضرت اعتراض‌کرد،عوامل‌وموجبات‌خود‌را‌چنین‌بیان نمودند:
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
امام"ع"درپاسخ‌شخصےڪہ‌به #صلح حضرت اعتراض‌کرد،عوامل‌وموجبات‌خود‌را‌چنین‌بیان نمودند:
من‌به‌این‌علت‌حکومت‌و‌زمانداری‌را‌به‌معاویه‌ واگذار‌کردم‌که‌اعوان‌ویارانی‌برای‌جنگ‌با‌وی نداشتم ... اگریارانی‌داشتم، بااومیجنگیدم‌تا کاریکسره‌شود ... من‌کوفیان‌راخوب‌میشناسم‌وبار‌ها‌آن‌هارا امتحان‌کردم،آنها‌مردمان‌فاسدی‌هستندکه نخواهندشد ... نه‌وفادارند ، ونه‌به‌تعهدات‌و‌پیمان‌های‌خود پایبندند ، ونه‌دو‌نفر‌باهم‌موافقند ... ‼️ "برحسب به‌مااظهاراطاعت‌و‌علاقه میکنند،ولی‌عملابادشمنان‌ما‌همراه‌هستند" ...
پس‌اولین‌دلیل‌شد ... که‌مهم‌ترین‌دلیل‌هم‌بود ... دلایل‌دیگر‌هم‌در‌واقع،ناشی‌از‌همین‌دلیل می‌شود ... "ع" دریکی‌ازسخنرانی‌های‌خود فرمودند: "اگریارانی‌داشتم‌که‌در با بامن‌همکاری‌میکردند،هرگزخلافت‌را‌به‌معاویه واگذارنمی‌کردم‌،زیرا‌خلافت‌بربنی‌امیه است..."
پس‌با‌توجه‌به‌عدم‌وجودیاربرای‌ادامه‌جنگ‌‌با معاویه‌،حضرت‌بنابردلایلی‌که‌درواقع‌پیامدجنگ بدون‌داشتن بود،تن‌به دادند : ۱.نگه‌داری‌نظام‌امامت‌برای‌حفظ‌اسلام ۲.حفظ‌اسلام ۳.حفظ‌جان‌شیعیان‌واقعی‌وخالص اگرجنگےبه‌وقوع‌می‌پیوست،باتوجه‌به‌ضعف مردم‌عراق،قطعاامام‌حسن"ع"و شیعیان،خسارت‌های‌جبران‌ناپذیری‌راتحمل میکردند...
دراین‌گیرودار امام"ع"مردم‌روبرای با ، امتحان‌هم‌کردند❗️
ایشان‌فرمودند: اگرآماده هستید ، راردکنیم‌وبا تکیه‌برشمشیرمان‌کاراورابه واگذار‌کنیم، اما‌اگر‌ماندن‌رادوست‌دارید،صلح‌اورابپذیریم‌و برای‌شما بگیریم. دراین‌هنگام،مردم‌از‌هر‌سوی‌مسجد‌به درآمدندوبانداے {البقیه،البقیه} صلح‌راامضا کردند...
شیخ‌مفیددر می‌گوید: برای "ع" روشن‌شدکه‌مردم‌اورا گذاشته‌اندو بادشنام‌به‌آن حضرت‌وکافردانستن‌آن‌جناب،نسبت‌به‌او گشته‌اندوخونش‌را دانسته .... اموالش‌را‌به بردند...
امکان‌بازکردن‌مطالب‌بالا، بیش‌ازاین،در‌فضای‌مجازی‌درتوان‌مانبود... ازاین‌بابت‌از‌شما‌عذر‌خواهی‌میکنیم. امیدواریم‌مطالب،واستون‌مفیدواقع‌شده‌باشه... پیشنهادمیشه،خودتون‌مطالب‌روتفحص‌کنید‌که ان‌شاءالله‌بهتر‌متوجه‌بشید...❗️
مطلب‌بالاروتامیتونید،نشربدید... ذکر‌آدرس‌کانال هم‌اجباری‌نیست‌و بستگی‌به خودتون‌داره... التماس‌دعا🙏🏻 یاعلی✋🏼
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
#سه‌دقیقه‌درقیامت 🔥 (قسمت سوم) ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل
🔥 (قسمت چهارم) 🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است. 🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟! ✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم. دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم. 🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظه‌ای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم. 💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را می‌دیدم. 🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود. ♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم. چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم 🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم. 🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود. حرارتش را از دور احساس میکردم. 🔺به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس می‌کردم. ✨ به شخص پشت‌ میز سلام کردم با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. ♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند. اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت: کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است. 🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا" ♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم: ☘️بالای سمت چپ صفحه اول با خط درشت نوشته شده بود: ۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز 🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید. ⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. 🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود: از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و... ♦️پرسیدم: اینها چیست؟ گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است. 🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. ❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد. ☘️من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می‌آمد که نماز صبحم قضا شود. ❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا می‌شد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. 🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند: 🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است‌.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود... 🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی! 💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند. ... التماس دعا 💚 『🌙 @Gordane118 ○°.』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Untitled 3(1).mp3
16.87M
هر‌امامزاده‌ای‌رفتم‌حرمی‌داشت... بمیرم‌برات‌آخہ‌حرم‌نداری :)🌿💔
دَستُ پاگیرترین مُنتَظَرِت مَن هَستَم بُخورَدتوی سَرَم ناله یِ یَابنَ الحَسَنَم:)
این جمعه هم گذشت،،💔 رفقانکنه دلیل نیومدن مولاگناهای ماباشه...😞
✨ تآبد‌هرچه‌کریم‌است‌به‌قربان‌ 💚 ♥️ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
دَستُ پاگیرترین مُنتَظَرِت مَن هَستَم بُخورَدتوی سَرَم ناله یِ یَابنَ الحَسَنَم:)
رفیق‌میگمـآ ... یادم‌باشہ یادت‌باشہ یادموڹ‌باشہ هموڹ‌قدڕڪہ‌دڕ"" مقصریم :) دڕ""هم‌مؤثریـــم... :) 😔💔...(:؛(
🌷 جاده‌ےزندڱےام... بدجور به‌ پیـچ وخم‌ افتاده!😔 💔دلم‌ محتاج‌ نیم‌نگاهــےازشماست؛ اے" "...🕊❣ اجابت‌ ڪن‌ دل‌ خسته‌ام‌را... 🥀
. سلام علیکم ممنون نظر لطف شماست بله حتما .. ممنون از لطف و نظرتون 🌻 یاعلی . . 『🌙 @Gordane118 ○°.』
. سلام علیکم ... خداروشکر ... ان شا الله خواهش میکنم .. دلتنگی :) ان شا الله این پیشنهاد رو توی کار قرار میدیم ... خیر شرمنده .. ایشون یه مدتی نیستن و راضی نیستن ایدیشون رو ما قرار بدیم اگر کارتون خیلی واجب هست به ما بگید بهشون اطلاع میدیم ... ممنون از لطفتون التماس دعا 🌱 . 『🌙 @Gordane118 ○°.』
. سلام علیکم ... خیر مشکل شرعی داره . 『🌙 @Gordane118 ○°.』