امام"ع"درپاسخشخصےڪہبه #صلح حضرت
اعتراضکرد،عواملوموجباتخودراچنینبیان
نمودند:
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
امام"ع"درپاسخشخصےڪہبه #صلح حضرت اعتراضکرد،عواملوموجباتخودراچنینبیان نمودند:
منبهاینعلتحکومتوزمانداریرابهمعاویه
واگذارکردمکهاعوانویارانیبرایجنگباوی
نداشتم ...
اگریارانیداشتم، #شبانهروز بااومیجنگیدمتا کاریکسرهشود ...
منکوفیانراخوبمیشناسموبارهاآنهارا
امتحانکردم،آنهامردمانفاسدیهستندکه #اصلاح نخواهندشد ...
نهوفادارند ، ونهبهتعهداتوپیمانهایخود پایبندند ، ونهدونفرباهمموافقند ... ‼️
"برحسب #ظاهر بهمااظهاراطاعتوعلاقه میکنند،ولیعملابادشمنانماهمراههستند" ...
پساولیندلیلشد #عدموجودیارانلازم ...
کهمهمتریندلیلهمبود ...
دلایلدیگرهمدرواقع،ناشیازهمیندلیل میشود ...
#امامحسن "ع" دریکیازسخنرانیهایخود
فرمودند:
"اگریارانیداشتمکهدر #جنگ با #دشمنانخدا بامنهمکاریمیکردند،هرگزخلافترابهمعاویه واگذارنمیکردم،زیراخلافتبربنیامیه #حرام است..."
پسباتوجهبهعدموجودیاربرایادامهجنگبا معاویه،حضرتبنابردلایلیکهدرواقعپیامدجنگ بدونداشتن #یاور بود،تنبه #صلح دادند :
۱.نگهدارینظامامامتبرایحفظاسلام
۲.حفظاسلام
۳.حفظجانشیعیانواقعیوخالص
اگرجنگےبهوقوعمیپیوست،باتوجهبهضعف مردمعراق،قطعاامامحسن"ع"و
شیعیان،خسارتهایجبرانناپذیریراتحمل میکردند...
خلاصهبحثبالا:
1⃣ #عدموجودیارانلازموبامعرفت
2⃣ #نگهدارینظامامامتبرایحفظاسلام
3⃣ #حفظاسلام
4⃣ #حفظجانشیعیانواقعی
#کهتعدادشاناندکبود...
امکانبازکردنمطالببالا،
بیشازاین،درفضایمجازیدرتوانمانبود...
ازاینبابتازشماعذرخواهیمیکنیم.
امیدواریممطالب،واستونمفیدواقعشدهباشه...
پیشنهادمیشه،خودتونمطالبروتفحصکنیدکه انشاءاللهبهترمتوجهبشید...❗️
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
#سهدقیقهدرقیامت 🔥 (قسمت سوم) ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل
#سهدقیقهدرقیامت 🔥
(قسمت چهارم)
🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم
🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.
🔺به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
✨ به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘️بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
♦️پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
☘️من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود.
❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم.
🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود...
🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند.
تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی!
💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
#ادامه_دارد...
التماس دعا 💚
#یاد_مرگ
#سه_دقیقه_در_قیامت
『🌙 @Gordane118 ○°.』
#دلـــبرانہ♥️🙃
میدانے #دلــــبرِواقعـــے ڪیه؟!🧐😍
ڪسےڪه دل #یوسفــالزهرا را مےبرد🙃
#اَللهمـعجللولیڪالفرج🌹✨
Untitled 3(1).mp3
16.87M
هرامامزادهایرفتمحرمیداشت...
بمیرمبراتآخہحرمنداری :)🌿💔
دَستُ پاگیرترین مُنتَظَرِت مَن هَستَم
بُخورَدتوی سَرَم ناله یِ یَابنَ الحَسَنَم:)
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
دَستُ پاگیرترین مُنتَظَرِت مَن هَستَم بُخورَدتوی سَرَم ناله یِ یَابنَ الحَسَنَم:)
#شهیدانہ🌷
جادهےزندڱےام...
بدجور به پیـچ وخم افتاده!😔
💔دلم محتاج نیمنگاهــےازشماست؛
اے" #شهیـد"...🕊❣
اجابت ڪن دل خستهامرا...
#اللهمالرزقناشهادتـــ🥀
.
سلام علیکم
ممنون نظر لطف شماست
بله حتما ..
ممنون از لطف و نظرتون 🌻
یاعلی .
.
#نظرات
『🌙 @Gordane118 ○°.』
.
سلام علیکم ...
خداروشکر ... ان شا الله
خواهش میکنم .. دلتنگی :)
ان شا الله این پیشنهاد رو توی کار قرار میدیم ...
خیر شرمنده ..
ایشون یه مدتی نیستن و راضی نیستن ایدیشون رو ما قرار بدیم
اگر کارتون خیلی واجب هست به ما بگید بهشون اطلاع میدیم ...
ممنون از لطفتون التماس دعا 🌱
.
#نظرات
『🌙 @Gordane118 ○°.』
.
سلام علیکم ...
خیر مشکل شرعی داره
.
#نظرات
『🌙 @Gordane118 ○°.』