یزید علیه العنة گفت حالا که بهونه باباشو میگیره سر باباشو ببرید براش 💔
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
تشت طلا .. وای 💔
چشمم روشن...
لباتم که پارس...💔💔
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
تشت طلا .. وای 💔
چشمم روشن...
سرت روبرومه...
خیلی نقل هست از حرفای بی بی جان
اما من میگم بچه سه ساله چه میدونه سر بریده یعنی چی ؟! 💔
فرمود : عمه جان ! مگه شما نگفتی بابام رفته سفر ؟ 💔
پس چرا اینطوری برگشته پیشم 💔😭
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
گوش بدین...
دلی شکست خادم های کانالو دعا کنید...💔✋🏼
شرمنده اگر روضه ها سنگینه
به دل های شکستتون حلالمون کنید 💔
اما خب تجسمش هم سخته !"
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
شرمنده اگر روضه ها سنگینه به دل های شکستتون حلالمون کنید 💔 اما خب تجسمش هم سخته !"
اصلا رقیه نه ،
مثلا دختر خودت ؛
یک شب میان کوچه بماند ،
چه میشود ؟💔
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
شمر لعنة الله خانم رو با گوش کشید رو زمین...💔
حرف آخر و تموم...
بابا یه گوشه خواب بودم خیلی آروم...
ولی پیچید تو گوشم صداشون...
نمیبردن اگه گوشواره هامو...
خودم میبخشیدم به دختراشون...
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
#امشبیراشهدیندربغلممهماناست💔
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم 💔
شرمنده ام با شنیدن این روضه ها،هنوز زنده ام...
این رسم نوکری نبود...💔
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
#اللهمالرزقنیزیارتکربلابهحقخانومسهساله
همتون بلدید
گر دخترکی پیش پدر ناز کند
گره کرب و بلای همه را باز کند 💔
از این روضه ها به سادگی نگذریا...
الان اشک نریختی...
بعدا بیا بخونشون...
ببار برای دردونه ارباب...💔