Output_Merge(3).mp3
2.3M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_انصاریان
🔸موضوع مصیبت 👇
#مصیبت_لحظات_احتضار
#فاطمیه
02(1).mp3
1.72M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_عالی
🔸#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
🔺تفاوت های مصیبت کربلا و فاطمیه
#غربت_امیرالمومنین علیه السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها
#فاطمیه
01.mp3
1.57M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ 🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_بندانی_نیشابوری
🔸موضوع مصیبت 👇
#هجوم_به_خانه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
میرباقری-روضه ایام فاطمیه .mp3
3.7M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ🏴
♦️#روضه_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
🔸موضوع مصیبت 👇
#مرثیه_در_و_دیوار
#فاطمیه
Shab2Fatemieh2-1397[02].mp3
6M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_مطیعی
🔸#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#هجوم_به_خانه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
▪️مقتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
شام شهادت
استاد میرباقری-روضه ایام فاطمیه-۳.mp3
2.34M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
🔸موضوع مصیبت 👇
#غربت_امیرالمومنین علیه السلام
بعد از خاکسپاری
#فاطمیه
میرباقری-روضه قدیمی فاطمیه- ۵ .mp3
2.28M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_میرباقری
🔸#دفن_مخفیانه
#خاکسپاری_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
Hashemi-Nezhad--Rozeh-Hazrat-Zahra-1.mp3
3.27M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_هاشمی_نژاد
🔸موضوع مصیبت 👇
#مرثیه_در_و_دیوار
#فاطمیه
Hashemi-Nezhad--Rozeh-Hazrat-Zahra-2.mp3
4.38M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ🏴
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#استاد_هاشمی_نژاد
🔸موضوع مصیبت 👇
#دفن_شبانه
#فاطمیه
01.mp3
3.03M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ🏴
🔻گفتگوی آخر حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمومنین امام علی علیه السلام
♦️روضه و مرثیه 🏴
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_عالی
🔸موضوع مصیبت 👇
#مصیبت_لحظات_احتضار
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راهکار حل مشکل ضرب در مداحان سنتی خوان‼️
#دکتر_محمد_فراهانی
💠دروس یکشنبه ها
#اجتماع_عمومی_شعبات
#ضرب_آهنگ
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
4_6012751805476245725.mp3
23.01M
📻 بشنوید | نکته ۱۲ آذر ۱۴۰۲
🎤 #دکتر_محمد_فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۲
#آموزش_مداحی
#تقلید و رعایت تناسب پرده ی صدا با تقلید شونده لذا ضروریست الگو را به اندازه بشنود تا ملکه ذهنش شود(عدم تناسب کامل بر سبک الگو)
و بعد عدم آمادگی صدا (که باید صدا سازی را مستمر داشته باشد و بعد هم کسی که توان اوج خوانی ندارد ، باید از پرده ای پایین تر از الگو شروع کند )
نحوه ی مختصر حوانیِ روضه
#زمزمه
#فاطمیه
آمدی قامت کشیده
رفتی اما قد خمیده
این سخن پیچیده هرجا
که علی افتاده از پا
#زمزمه
#بعد_از_شهادت_حضرت
تو آسوده گشتی، خبر از دل من نداری
بجای تو زینب، برایت کند خانه داری
کجایی ای گل طاها که حیدر بین دشمنها
شده تنهای تنها ۲
........
زبانحال هایی پر محتوا:
اگر کشند در این بیت وحی صد بارم
من از دفاعِ علی دست بر نمیدارم
نه بر سینه نه بر صورت نه بر پهلو نه بر بازو
دل من بیشتر بر بی کسیِ شوهرم سوزد
............
زبانحال هایی بی محتوا:
علی غریب شده زهرا بی تو به چه کنم چه کنم افتاده
4_6012751805476245724.mp3
6.52M
📻 بشنوید | ادامه نکات ۱۲ آذر ۱۴۰۲
🎤 #دکتر_محمد_فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۰۲/۰۹/۱۲
#آموزش_مداحی
#تناسب
تناسب محتوا با گوینده
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📻 بشنوید | نکته ۱۲ آذر ۱۴۰۲ 🎤 #دکتر_محمد_فراهانی 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۲ #آموزش_مداح
خدایا
امثال آقای دکتر فراهانی را در بین جامعه مداح افزون بفرما.
خدایا به ایشان سلامتی و طول عمر عنایت بفرما.
ان شاءالله
...........
من بارها دیده ام که دوستانی بر سر اداره ی محافل آموزش مجازی ، گرفتار قهر و آشتی های فراوانی شده اند.😔
اما آقای دکتر و امثال ایشان، بانیت قربت الی الله وارد این حوزه شده اند و لذا هدف را نشر اصول و همچنین معارف آل الله قرار داده اند.
ان شاءالله خدا به همه ی خادمین با اخلاص حضرات معصومین علیهم السلام ؛برکت و طول عمر باعزت عتایت بفرماید.
آمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه مستند بخوانیم
استاد #سازگار زیدعزه
همانطور که برای یک طلبه صرف و نحو واجب است، خواندنِ خصائص الحسینیه شیخ شوشتری هم برای یک مداح واجب است
نقل حکایت روضه گرفتن شیخ رضا سراج در کربلا
شباهت قرآن و #امام_حسین
.
#شهدا
#گریز_روضه_شهدایی
💠مصائب حضرت اباعبداللهالحسین(ع)
🏴هلهله و شادی دشمن
🔖خاطره:
🔹شهید «شاهرخ ضرغام(کیانپور)» خیلی به امام حسین(ع) ارادت داشت. او قبل از انقلاب گذشته خوبی نداشت، اما بعد از انقلاب امام خمینی(ره) انقلاب عظیمی هم در وجود او رخ میدهد و عاشق امام و اسلام و انقلاب شد.
🥀به او میگفتند: «حرّ انقلاب اسلامی». آنقدر در جبههها دلیرانه میجنگید که بین عراقیها معروف شده بود و او را میشناختند. او پس از رشادتهای بسیار از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله مستقیم تیربار دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
💢دشمنان پس از شهادتش به خاطر کینهای که از او به دل داشتند، سرش را از تنش جدا کرده و بالای سرش هلهله و شادی کردند؛ خوشحال از اینکه دلاور ایرانیان را کشتهاند.
♨️روضه و گریز:
🌀 خدا را شکر که خواهرش آنجا نبود تا این مصیبت را ببیند؛ اما دلها بسوزد از داغ عزیز فاطمه(س)؛ در زیارت عاشورا میخوانیم: «وَ هذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ؛»
🔸اگر خانوادهای داغدار شود، به آنها دلداری و تسلی میدهند، اما بمیرم برای اهلبیت حسین(ع)؛ ارباب مظلوم ما در خون خود دست و پا میزند ولی حرامیان بی حیا، در مقابل چشم زینب داغ دیده(س) و اهل حرم، هلهله کنان، شادی و پایکوبی میکردند.
|#امام_حسین
|#گریز #روضه
📚منابع:
📖مقتل شهدای دفاع مقدس_محمدباقر نادم
📖شاهرخ حُرّ انقلاب؛ص118
📖مصباح المجتهد؛ج2،ص775
#الی_الحبیب
.
.
#فاطمیه
🟡 طلب بیعت از حضرت علی (ع)
برای علی روزی بزرگتر از دو روز نیامد. روز اول روزی بود که پیغمبر (ص) از دنیا رحلت کرد و روز دوم روزی بود که برخی در سقیفه بنی ساعده نشسته بودند. در طرف راست ابیبکر و مردمان با او بیعت میکردند. ناگاه عمر به او گفت: که ای مرد، اگر علی با تو بیعت نکند چیزی در دست تو نخواهد بود از خلافت. بفرست به طلب او که بیاید و با تو بیعت کند. اینها که با تو بیعت میکنند مردمان پست نادانی هستند.
پس قنفذ را طلب و به او گفت: برو به علی بگو اجابت کن خلیفه رسول خدا را.
قنفذ رفت و پیغام ابوبکر را به آن حضرت رساند و فورا برگشت و به ابیبکر گفت که علی گفت برای تو که: «رسول خدا(ص) غیر از من احدی را خلیفه برای خود قرار نداده.»
ابوبکر گفت: برگرد به سوی او و بگو: اجابت کن خلیفه را که مردمان گرد آمدهاند برای بیعت کردن با او و آنها همه مهاجرین و انصار و قریش هستند و تو مردی هستی از مسلمانان. آنچه که به نفع ایشان است به نفع توام هست و آنچه که به ضرر ایشان است به ضرر توام هست.
قنفذ رفت و طول نکشید که برگشت و گفت: علی در جواب تو گفت که: «رسول خدا(ص) به من وصیت فرموده که چون او را در قبرش پنهان کردم از خانه بیرون نروم تا وقتی که کتاب خدا را جمع کنم. زیرا که آنها روی شاخههای درخت خرما و شانههای شتران نوشته شده.»
عمر گفت: برخیزید تا ما به نزد او رویم.
پس ابوبکر و عمر و عثمان و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه و ابو عبیدة بن جراح و سالم، غلام ابی حذیفه و قنفذ همه برخاستند و من هم با آنها برخاستم. چون به درب خانه رسیدیم و فاطمه آنها را دید درب خانه را بست بر روی ایشان و شکی نداشت در اینکه آنها داخل خانه نخواهند شد مگر به اذن او.
پس عمر با پای خود زد و در را شکست و آن درب سعف خرما بود. همه داخل خانه شدند و علی را با جامهای که به خود پیچیده بود بیرون آوردند.
پس فاطمه بیرون آمد و گفت: «ای ابوبکر، میخواهی مرا از شوهرم بیوه کنی؟ به ذات خدا سوگند اگر دست از او بر نداشتید موهای خود را پریشان میکنم و گریبان خود را چاک میزنم و به پروردگار خود صیحه میزنم.» و دست حسنین را گرفت و بیرون رفت به طرف قبر پیغمبر(ص).
سلمان گفت: علی(ع) به من گفت: «ای سلمان، دریاب دختر محمد را زیرا که میبینم که دو طرف مدینه میل به افتادن کرده. به ذات خدا سوگند اگر موهای خود را پریشان کند و گریبانش را چاک نماید و برود نزد قبر پدر خود و صیحه بزند به سوی پرورگار خود مهلت داده نمیشود که مدینه با اهلش به زمین فرو میرود.»
سلمان فورا دریافت و گفت: ای دختر محمد، خدا پدرت را برانگیخت که رحمت باشد، برگرد.
فرمود: «ای سلمان میخواهند علی را بکشند. من نمیتوانم صبر کنم. بگذار بروم نزد قبر پدرم و موهایم را پریشان کنم و گریبانم را چاک زنم و بر پروردگار خود صیحه زنم.»
سلمان گفت: می ترسم مدینه فرو رود. علی مرا فرستاد به سوی تو و میفرماید: «برگرد برو به خانه و از نفرین کردن صرف نظر کن.»
فاطمه گفت: «بر میگردم و صبر میکنم و فرمان او را میشنوم و اطاعت میکنم.»
📚منبع
جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۴۸۰
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۲۲۷
مواقف الشیعه، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۳۱
بیت الاحزان، شیخ عباسی، ص ۹۶
#حضرت_زهرا
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
🔶 حضرت علی (ع) را به زور از خانه بردند
راوی میگوید:
علی را با همان جامهای که به خود پیچیده بود از خانه بیرون بردند و از طرف قبر پیغمبر(ص) عبور دادند و من شنیدم که میگفت:
«ای پسر مادر! این جماعت مرا ناتوان کردند و نزدیک شدند که مرا بکشند.»
ابوبکر نشست در #سقیفه بنی ساعده و علی(ع) پیش آمد. عمر به او گفت: بیعت کن.
فرمود: «اگر بیعت نکنم چه میشود؟»
عمر گفت: به ذات خدا سوگند اگر بیعت نکنی گردنت را میزنم.
علی(ع) به او گفت: «در این حال، به ذات خدا سوگند من بنده خدا هستم که کشته شدم و برادر رسول خدا(ص).»
پس عمر گفت: بنده خدا هستی که کشته شدی اما برادر رسول خدا نیستی؛ سه مرتبه این سخن را گفت.
پس خبر به عباس بن عبدالمطلب رسید. با شتاب، دوان دوان آمد و به عمر گفت: با پسر برادرم مدارا کن. بر من است که بیعت کند با شما.
پس عباس آمد و دست علی را گرفت و او را به ابیبکر مالید تا اینکه غضبناک دست از او برداشتند.
📚منبع
جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)، ص ۴۸۲
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۲۲۷
مواقف الشیعه، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۳۱
بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۹۶
#حضرت_زهرا
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
#فاطمیه
#هجوم_به_بیت_وحی
⚫️ شانه حضرت فاطمه (س) مجروح شد
در روایت بحار است که:
فاطمه در عقب در، محکم خود را به در چسبانده بود که داخل خانه نشوند. عمر بر در، لگدی با پای خود زد و در کنده شد و بر شکم فاطمه افتاد و محسن او سقط شد. وقتی جامه علی را میکشیدند که او را به مسجد برند.
فاطمه با اینکه دل او به شدت درد داشت خود را به علی چسبانده بود و طرف جامه را نگاه میداشت و میکشید به طرف خود، به نحوی که آن جماعت بر میگشتند و به روی یکدیگر میریختند بر روی زمین و به زانو در میآمدند و پیوسته آنها جامه حضرت را میکشیدند و فاطمه هم میکشید تا اینکه عمر شمشیر خالدبن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانه فاطمه زد تا آنکه مجروح شد؛ سه مرتبه این عمل را کرد و نتوانستند جامه را از دست فاطمه بگیرند تا اینکه جامه پاره پاره شد.
یک پاره آن در دست فاطمه ماند و پارههای دیگر آن در دستهای آن جماعت ماند و آن جراحت بر بازوی زهرا(س) بود تا وقتی از دنیا رحلت فرمود.
در اثر ضربتهایی که به فاطمه وارد شد آن حضرت غش کرد وقتی به هوش آمد که خانه خالی شده بود و علی را برده بودند. پرسید: «علی کجاست؟» فضه گفت: مردمان او را کشیدند و بردند برای بیعت گرفتن. چون فاطمه این سخن را شنید لباس خود را پوشید و چادر بر سر کرد و دست حسن و حسین را گرفت و با جمعی از زن ها در عقب امیرمؤمنان روانه شد تا او را از دست آنها نجات دهد.
چون بر در مسجد رسید نظر کرد دید ابوبکر بالای منبر پدرش نشسته و علی سر برهنه پایین منبر و شمشیر در دست عمر است و میگوید: ای علی، بیعت کن وگرنه گردنت را میزنم. صدیقه کبری، فاطمه زهرا صیحهای زد و پدرش را ندا کرد.
📚منبع
جُنةُ العاصمه، میرجهانی طباطبایی، در بیان حالات و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص)
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۲۲۷
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
#فاطمیه
#بکائون
📣 بسیار گریه کنندگان عالم
ابن بابویه به سند معتبر روایت کرده است که (بکّائُون) یعنی بسیار گریه کنندگان پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف و فاطمه بنت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم و علی بْن الحُسین صلواتُ اللّه علیْهم اجْمعین.
اما آدم پس در مفارقت بهشت آن قدر گریست که به روی و خدّ او اثر گریه مانند دو نهر مانده بود.
و اما یعقوب پس بر مفارقت یوسف آن قدر گریست که نابینا شد تا آنکه گفتند به او: به خدا سوگند که پیوسته یاد میکنی یوسف را تا آنکه خود را مریض و بدنت را از غصّه گداخته کنی یا هلاک شوی.
اما یوسف پس آن قدر در مفارقت یعقوب گریست تا آنکه اهل زندانی که یوسف در آنجا محبوس بود از گریه او متأذی شدند و گفتند به او که یا در شب گریه کن و روز ساکت باش تا ما آرام بگیریم یا در روز گریه کن و در شب ساکت باش، پس با ایشان صلح کرد که در یکی از آن دو وقت گریه کند و در دیگری ساکت باشد.
و اما فاطمه علیهاالسّلام پس آنقدر گریست بر وفات رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و سلّم که اهل مدینه از گریه او متأذی شدند و گفتند به او که ما را آزار کردی از بسیاری گریه خود، پس آن حضرت میرفت به مقبره شهدای احد و آنچه میخواست میگریست و به سوی مدینه برمی گشت.
واما علی بن الحسین علیهم السلام پس بر مصیبت پدر خود بیست سال گریست و به روایتی چهل سال و هرگز طعام نزد او نگذاشتند که گریه نکند و هرگز آبی نیاشامید که نگرید تا آنکه یکی از آزاد کردههای آن حضرت گفت: فدای تو شوم یابن رسول اللّه! میترسم که خود را از گریه هلاک کنی.
حضرت فرمود: «شکایت میکنم مصیبت و اندوه خود را به سوی خدا و میدانم از خدا آنچه شما نمیدانید؛ همانا من هرگز به یاد نمیآورم شهادت فرزندان فاطمه را مگر آنکه گریه در گلوی من میگیرد.»
شیخ طوسی به سند معتبر از ابن عباس روایت کرده است که چون هنگام وفات حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله و سلّم شد آن قدر گریست که آب دیدهاش بر محاسن مبارکش جاری شد گفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟
فرمود: «گریه میکنم برای فرزندان خود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد بدانِ امّت من بعد از من، گویا میبینم فاطمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند بعد از من و او ندا کند که یا ابتاه، و احدی از امت من او را اعانت نکند.»
چون فاطمه علیهاالسّلام این سخن را شنید گریست، حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم فرمود: « گریه مکن ای دختر من.»
فاطمه علیهاالسّلام گفت: «گریه نمیکنم برای آنچه بعد از تو به من خواهند کرد ولیکن میگریم از مفارقت تو یا رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله و سلّم.»
حضرت فرمود: «بشارت باد ترا ای دختر من که زود به من ملحق خواهی شد و تو اول کسی خواهی بود که از اهل بیت من به من ملحق میشود.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۱، ص ٣٣٣
#حضرت_زهرا
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
#اشک_غربت
♠️ فاطمه (س) اشک علی (ع) را بر صورت خویش میکشد
قالتِ الزهراءُ سلامُ اللهِ علیها: «یا اباالحسنِ، انّی سَمِعتُ ابی یَقُولُ: الدَّمعةُ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِ و إنَّ القَبَرَ لایکونُ روضةً مِن ریاضِ الجنّةِ إلّا أنَّ العبدَ بَکی مِن خیفَةِ الله وَ قَد عَلِمَ العزیزُ الجبّارُ أنیّ بَکیتُ خوفاً بِهذِه الّدُموعِ.»
فَبَکی علّیٌ علیهالسلام فَجَعلت فاطمةُ تَأخُذُ مِن دُموعِه و تَمسَحُ بِه وَجهَهَا، ثُمّ قالت: «یا اَبَاالحَسن، لَو بَکی مَحزُونٌ فی امّةٍ لَرَحِمَ اللهُ تِلکَ الاُمّةٍ و إنّک لَمَحزُونٌ یَا بن عَمّی و قَد مَسَحتُ بِها وَجهی طَمَعاً لِلرَّحمةِ.»
حضرت زهرا علیهاسلام فرمودند: «ای ابالحسن از پدرم شنیدم، اشک، آتش غضب پروردگار را خاموش میکند و قبر باغی از باغهای بهشت نمیگردد مگر اینکه بنده از ترس و خوف الهی بگرید و پروردگار عزتمند و جبار میداند من با این اشکها به خاطر ترس از او گریستم.»
علی علیهالسلام گریست و فاطمه عليهاسلام با دست خویش اشکهای او را گرفته و به صورت خود میکشید، سپس عرضه داشت:
«ای ابالحسن اگر محزون و اندوهگینی در امتی بگرید، خداوند بر آن امت رحم میکند و همانا ای پسر عمو! تو اندوهگین هستی و من اشکهای تو را به خاطر طمع به رحمت الهی بر صورت خویش کشیدم.»
📚منبع
بهجة قلب المصطفی، رحمانی همدانی، صفحه ۷۹۶
فاطمیه مأثور، حجة الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۱۰
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#مصائب_حضرت_فاطمه_س
#مداحی_عالمانه
.
.
#فاطمیه
🔻 #عیادت غاصبین از حضرت زهرا (س)
يک روز علىبنابىطالب عليه السّلام در مسجد نمازهاى پنجگانه را به جاى مىآورد كه ابوبكر و عمر به آن حضرت گفتند:
دختر رسول خدا در چه حال است؟
چون از آن جريانى كه بين ما و او گذشت آگاهى، چنانچه صلاح بدانى از آن بانو كسب اجازه كن تا ما نزد او بياييم و از گناه خود عذرخواهى نماييم؟ حضرت امير فرمود: «اختيار با شما.»
آنان برخاستند و بر در خانه حضرت زهرا (س) آمدند. حضرت على (ع) نزد فاطمه (س) آمد و گفت:
«اى بانوى آزاده! فلانى و فلانى آمدهاند و تصميم دارند سلامى به تو بگويند. نظرت چيست؟»
فاطمه زهرا (س) فرمودند: «خانه خانه تو مىباشد و من همسر تو. هر عملى كه مىخواهى انجام بده.»
حضرت على (ع) به فاطمه زهرا (س) گفت: «مقنعه خود را بر سر كن.»
آن بانو مقنعه خويش را در بر كرد و صورت خود را به سمت ديوار نمود.
سپس آنان به حضور آن بانو آمدند و پس از اينكه سلام كردند به حضرت زهرا(س) گفتند: از ما راضى باش تا خداوند از تو راضى شود. ما قبول داريم كه به تو ستم كرديم و تقاضاى عفو و بخشش داريم.
فرمود: «اگر شما راست مىگوييد اين موضوعى را كه من از شما مىپرسم جواب بگوييد و میدانم كه جواب آن را مىدانيد. اگر جواب مرا درست گفتيد يقين دارم براى اين مطلبى كه گفتيد آمدهايد.» گفتند: آنچه در نظر دارى بپرس.
فرمود: «شما را به خداوند سوگند میدهم آيا نشنيديد كه پدرم پيغمبر خدا (ص) درباره من مىفرمود: فاطمه پاره تن من است، كسى كه او را اذيّت كند مرا اذيّت كرده است.»
گفتند: چرا. آن حضرت دست خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت:
«پروردگارا! اين دو نفر مرا اذيّت كردند، من شكايت ايشان را به تو و به پيامبرت مىكنم!!»
«نه، به خداوند سوگند من هرگز از شما راضى نخواهم شد تا اينكه نزد پدر بزرگوارم بروم و او را از اين ظلم و ستمى كه در باره من كرديد آگاه نمايم و آن حضرت در باره شما قضاوت نمايد!»
ابوبكر پس از شنيدن اين مطلب صدا به واويلا بلند كرد و دچار جزع و فزع شديدى شد! عمر گفت: اى خليفه پيامبر خدا! آيا جا دارد كه تو از سخن يك زن اين طور جزع و فزع كنى؟! راوى مىگويد: حضرت زهرا(س) مدّت چهل روز بعد از رحلت پدر بزرگوارش زنده بود.
📚منبع
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ترجمه بحار الانوار، علامه مجلسی، ص ۶۴۷
#حضرت_زهرا
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #فاطمیه 🔻 #عیادت غاصبین از حضرت زهرا (س) يک روز علىبنابىطالب عليه السّلام در مسجد نمازهاى پنج
.
📢 نارضایتی حضرت زهرا(س) از خلیفه اول و خلیفه دوم
ابوبکر و عمر به خانه حضرت زهرا (س) آمدند. حضرت زهرا (س) روی به دیوار و پشت به آنها کرد. گفتند: آمدهایم که رضای شما را حاصل کنیم، حضرت فرمودند: «من با شما حرف نمیزنم مگر که قول بدهید که آنچه را که میگویم، اگر راست است، به راستی آن شهادت بدهید.» و قبول کردند.
فاطمه(علیها السلام) به آن دو گفت: «آیا اگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) حدیثى فرموده باشد و شما هم آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیدهایم؟» گفتند: بلى شهادت مىدهیم.
فاطمه(علیها السلام) فرمود: «من شما را به خدا سوگند مىدهم آیا نشنیدهاید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: رضاى فاطمه(علیها السلام)، رضاى من است و غضب فاطمه(علیها السلام) غضب من است، هرکس فاطمه(علیها السلام) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که فاطمه(علیها السلام) را راضى بدارد مرا راضى داشته و هر کس فاطمه(علیها السلام) را به خشم آورد مرا به خشم آورده؟»
گفتند: بلى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این را شنیدیم.
فاطمه(علیها السلام) سپس فرمودند: «خدا و ملائکه را شاهد و گواه مىگیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید، اگر پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد.»
فاطمه(علیها السلام) مرتب مىفرمودند: «به خدا قسم در هر نمازى که مى خوانم تو (خلیفه اول) را نفرین مى کنم.»
خلیفه اول، چون همیشه تظاهر به گریستن کرد. خلیفه دوم او را سرزنش کرد و سپس برخاستند و رفتند. این آخرین کاری بود که آن دو انجام دادند.
📚منبع
صحیح، بخاری، ص۱۷۷
بحارالانوار، علامه مجلسی، ص ۱۷۰
علل الشرایع، شیخ صدوق، ص۱۷۸
الامامة والسياسة، دینوری، ص ۱۳
#عیادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
🔶 عیادت ابوبکر و عمر از حضرت زهرا (س)
برای عیادت حضرت زهرا (س) پشت در سوختهی آن حضرت آمدند. این بار اجازه ورود خواستند (هیزم و آتش به همراه نیاورده بودند.) حضرت صدیقهی طاهره(س) اجازه ورود به آن دو ندادند.
ابوبکر سوگند یاد کرد زیر سقفی نخواهد رفت تا اذن عیادت گرفته و رضایت آن حضرت را کسب کند. شب را در بقیع خوابید. عمر (که در خانه را سوزانده و ماجرای کوچه و آن جسارتها را آفریده بود) نزد امیرمؤمنان (ع) رفت و گفت: ابوبکر پیرمردی نازک دل است. با رسول خدا(ص) در غار همراه بوده، چند بار برای عیادت از فاطمه (س) اجازه خواستهایم امتناع نموده است. از او برای ما اجازه ورود بگیرید.
امیرمؤمنان(ع) موضوع را با حضرت فاطمه (س) در میان گذاشتند که آن دو نفر چه مقصودی دارند. حضرت امتناع فرمودند.
امیرمؤمنان(ع)فرمودند: «من ضمانت آنها را می کنم.»
حضرت صدیقهی اطهر(س) فرمودند: «خانه، خانهی توست و زنان تابع و مطیع مردانند. من در هیچ چیز با شما مخالفت نمیکنم.»
امیرمؤمنان(ع) آن دو را وارد خانه فرمود.وقتی دیدهشان بر آن حضرت افتاد سلام کردند. صدیقهی کبری(س) پاسخ سلام آن دو را ندادند.
ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا (ص)! برای کسب رضایت و خشنودی شما و پرهیز از خشمت به خدمت رسیدهایم. از تو میخواهیم ما را بخشیده و عفو فرمایی و از ستمهایی که دربارهی تو کردیم بگذری.
حضرت فرمود: «هرگز با شما یک کلمه صحبت نمیکنم تا پدرم را ملاقات کرده و اندوه و غمهایم را به او بگویم و از رفتاری که شما با من کردید شکایت کنم.»
ابوبکر گفت: ما برای معذرت خواهی آمدهایم .خشنودی شما را میخواهیم، ما را ببخش و از ما بگذر و ما برای آنچه کردهایم مؤاخذه مکن. در اینجا حضرت صدیقهی اطهر (س) به امیرمؤمنان (ع) فرمودند: «من با این دو، یک کلمه سخن نمیگویم .حدیثی میپرسم که از رسول خدا(ص) شنیدهاند، اگر مرا تصدیق کردند، آنگاه نظرم را خواهم گفت.» آن دو گفتند: بپرس! ما بجز حق نخواهیم گفت.
حضرت زهرا (س) فرمودند: «شما را به خدا سوگند آیا از رسول خدا (ص) شنیدید میفرمود: فاطمه(س) پاره ی تن من است و من از او هستم. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزرده است. هر کس فاطمه(س) را پس از فوت من بیازارد مانند کسی است که او را در زمان حیات من آزرده و هر کس او را در زمان حیات من بیازارد مانند کسی است که او را بعد از فوت من آزرده است.»
آن دو گفتند: آری! به خدا قسم این حدیث را شنیدهایم.
آنگاه حضرت صدیقهی کبری (س)فرمودند: «خداوندا! تو را شاهد میگیرم این دو نفر مرا آزردند. به خدا سوگند هرگز با شما یک کلمه هم سخن نمیگویم تا پدرم را ملاقات کرده و از آزار و غم و اندوهی به او شکایت کنم که بر سرم آوردید و از رفتاری که با من کردید.»
ابوبکر صدا با ویل و واویلا بلند کرد و گفت: کاش مادر مرا نمیزایید.
عمر به ابوبکر گفت: از مردم تعجب میکنم. چگونه تو را ولی و رییس امور خود کردند؟ تو پیر، خرفت و بیعقل شدهای. از خشم زنی بی تاب و از خشنودی او شاد میشوی!
ابوبکر گفت: من از خشم خدا و خشم تو ای فاطمه(س) به خدا پناه میبرم.
حضرت صدیقهی کبری(س) فرمودند:
«به خدا سوگند در هر نمازی که میخوانم، قطعا و مسلما ترا نفرین میکنم.»
📚منبع
مقتل، مقرم، عیادت ابوبکر و عمر، ص ۲۴۷
#عیادت
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
.
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سید_مهدی_میرداماد
(من و حال و هوای فاطمیه
زنده هستم برای فاطمیه) 2
روز اول نوشت حضرت حق.... چی؟
نام ما را گدای فاطمیه
آنقدر نا امید همچون من
شده حاجت روای فاطمیه
*بزار همه ی عالم بشنوند *
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
*کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد شاد باشیم ، نه والله ...این دوبیت و گوش بده ...
خنده خوب است ولی دیده ی ما تر بهتر 2
سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ...
بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم
این روزها سرِ سفره ی مادر بهتر .....
جانم جانم ...
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
روی قبرم نوشتم از الان....
کشته ی روضه های فاطمیه....
*رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....*
کاش، روزی شوم شبیه حسن .....
*حواست هست چی گفتم*
کاش، روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا*
کاش روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام #روضه_پنج_تن بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه ....
سقای دشت کربلا ابوالفضل 2 "
من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ......
حسین ......
#فاطمیه
#امام_حسن
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10071
.👇