.
با امام زمان (عج) در رثای امام موسی بن جعفر (ع)
،،،،،،،،
ای شعله ی هجرانت آتش زده هر جان را
خاموش کن از وصلت این شعله هجران را
از داغِ فراقِ تو گلگون چکد اشکِ من
خونین جگر آوردم در کوی تو مهمان را
ماهِ رخِ زیبا را از پرده برون آور
تا یک نظر اندازم آن چهره ی تابان را
می دانی و می بینی از هجر تو با حسرت
بر شانه ی خود دارم گیسوی پریشان را
در خانه ی وصل خود بنشان منِ غمگین را
یعنی سروسامان ده این بی سروسامان را
تنها ز حضور تو آباد شود گلشن
بازآ و گلستان کن این خانه ی ویران را
من طایر این باغم از هجر تو بی تابم
وا کن ز پر و بالم زنجیره ی هجران را
تنها تو در این عالم دلجوی غریبانی
در کنج قفس بشنو آوای غریبان را
بی جرم و گنه جدّت در گوشه ی زندان است
از بهرِ ملاقاتش بگشا دَرِ زندان را
می خواست عدو سازد خاموش صدای حق
برده ست اگر زندان آئینه ی قرآن را
ظلمت بخدا هرگز در تاب و توانش نیست
تا آن که کند پنهان خورشیدِ درخشان را
با زهرِ جفا دشمن آتش زده بر جانش
کشتند جفاکاران آن مظهرِ احسان را
در زیر غُل و زنجیر افتاد اگر از پا
بخشیده هزاران گل گلخانه ی ایمان را
"یاسر" اگر از داغش داری دلِ توفانی
قبل از سفرِ دریا دریاب تو توفان را
oo
#حاج_محمود تاری "یاسر"✍
#امام_کاظم #امام_زمان
.