eitaa logo
• گوشه‌ۍدنج‌من •
29 دنبال‌کننده
35 عکس
1 ویدیو
0 فایل
- بخشی از زندگیِ یک عکاس 📸 - گوشه‌ۍ دنجی از احوالات ✨ - مبتلا به روزمرگی . . - صبری آغشته به عادت :)🌱 - دختری از دیار پاییــــــز 🍂 افکارِ مجهولِ معلوم الحالی چون من ! #دفترچه_خاطرات جَهت ارتباط با مــن : https://daigo.ir/secret/9719651762
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی قشنگه که توۍ یک روز ؛ دوتا از رفیقاتُ توی لباس عروس ببینی 🥺😍
منتظر عروس دوماد و این صحبتا . .
32.4K
یلدا و تولد قاطی شد 😂
‏تو این روزایی که همه تون دارید یاعلی میگید و عشق و آغاز می‌کنید ؛ من یاابلفضل میگم و میرم سراغ مـُشکل بعدیم 🦦
همه با پارتنرشون عکس میگیرن ما با رفیقامون 😂✌️ سینگلی داد میزنه . .
حس میکنم اعصابم برای همیشه ترکم کرده 😀✨
سلام از اینجا . . " اینجا زندگی به رنگ خداست " زندگی شما چه رنگیه ؟
حیف؛ فریادِ مرا بغض به یغمــا برده . .
واقعا احساس می کنم پیجمو به‌عنوان حلوا بین مردم پخش کردن 😃😐✨ اخه این حجم از ریکوئس در طول یک هفته ؟ اونم برای یه پیج کاملا عادی ؟
هدایت شده از • ویوآت •
معشوقـه به سامان شد تا باد چنیـن بادا ❤️💍
هدایت شده از • ویوآت •
از قشنگ‌ترین حساۍ دنیا وقتیه که دوستت‌و تو لباس عروس ببینی و ازش عکاسی کنی :)📸💕 فاطمه عزیزم ! خوشحالم که تونستم یکی از قشنگ‌ترین سکانسای زندگیت رو برات به یادگار بزارم . . ✨>>> تو ماه ترین شده بودی زیباۍ من 🥺🫂 جشن نامزدیت مبارک :)🌱 الهی که کنار هم قشنگ‌ترین لحظات رو تجربه کنید . . -به‌یادگار‌از²⁹ آذر¹⁴⁰³
اینم از امروزمون و گشت‌و‌گذار با دوستان✨ بسی خوش گذشت :>>>
105.7K
صدای بارون + صدای احسان یاسین :)
شب اینجوریه که انگار بهت میگه : ممنون از اینکه کل روز قوی بودی حالا وقتشه نقاب قوی بودنت‌ُ برداری و با خستگی‌هات بخوابی . . 🌚✨
این هفته با یکی از رفیقای قدیمیم ؛ که خیلی وقت بود همدیگرو ندیده بودیم رفتیم بیرون و خلاصه چندساعتی دوتایی خیابونارو قدم زدیم و از خاطراتمون گفتیم . . خاطراتی از مدرسه که یادآوریش همزمان حسرت و لبخند به لبمون میاورد . . خاطراتی از جنس دلتنگــی :)))
132.7K
گفتم که ماه من شو :) . .
حرفای امروزتو یادم میمونه . . ¹⁴⁰³/¹⁰/¹⁴
• گوشه‌ۍدنج‌من •
حرفای امروزتو یادم میمونه . . ¹⁴⁰³/¹⁰/¹⁴
دیر به دادَش رسیدی ‌؛ زمانی شنیدی‌اش که حرف های چشمانش ته نشین شده بود و زبانش برایت گفت .. حرف هایی که در قلبش ذوب و از چشمانش در قالب اشک ، به روی گونه‌اش غلتیدند را ندیده و نشنیدی ..! حتی پس از این که حرف های حنجره‌اش را هم شنیدی ، دیر درکشان کردی و دیر برای جواب اقدام کردی . زمانی به خودت آمدی که دیگر خویشتنی برایش نمانده ! زمانی گرم گرفتی که شعله‌های سوزانِ عشقش خاموش و سرد شده اند . زمانی برای گرفتن دستش اقدام کردی که از دره افتاده است . زمانی به چشمت آمد که از چشمش افتاده‌ای :) زمانی فهمیدی همانند دیگران نیست ، که برایش همانند دگرانی .. هنگامی برایش نوش‌دارو آورده‌ای که زهر کارش را تمام کرده .. هنگامی برایش شعر میخوانی که شاعر درونش مرده است . هنگامی گم کردیَش که پیدا ترینت بود ؛ و هنگامی پیدا کردیَش که در لابه‌لای تمام آدم ها گم شده ای ..! حامدِ عسگری عزیز، خوب حرف مرا بیان میکند و اینگونه میگوید : <شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد ؛ دیر کردی نیمهٔ عاشق ترم را باد برد ..‌! > ✍🏻 .
علاوه بر اینکه خودم دییونه شدم سر درست کردن پروپوزال ، کل خانواده از جمله داداشمم دییونه کردم 😃✌️
• گوشه‌ۍدنج‌من •
وای پسر عممو 😂🤣🥷
حاضرجواب‌ تر ازش ندیدم یه جوری در لحظه تخریبت می کنه که هنوز جمله اولیشو هضم نکردی ضربه بعدی رو میزنه 😃
اینکه شبا تا صبح با حضرت رقیه حرف میزنم و باهاش درد و دل می‌کنم ، بنظرم تنها کاریه که می تونه آرومم کنه . . آغوش اون همیشه پناهگاه ِمن بوده ;)!
میرم درس بخونم چون متاسفانه با نگاه کردن به کتاب درسامو یاد نمی‌گیرم 🦦✨
• گوشه‌ۍدنج‌من •
میرم درس بخونم چون متاسفانه با نگاه کردن به کتاب درسامو یاد نمی‌گیرم 🦦✨
فکر بیهوده نیاور به سرم مغز عزیــــــــــز درس دارم خفه شو حرف نزن کرم نریز 🤫🧠
چشم دوخته ام به آسمان ! غرق آه .. دنبال ِرد پاۍ ماه . . روزگار چشمانم تاریکِ تاریک است ;)! ماه من ! قدم بر چشم هاۍ خسته‌ام بگذار . .