پادشاهی را پشت سر گذاشت.تاجی که سالها سنگینیاش را بر سر تحمل کرده بود،حالا به خاطرهای دور بدل شده بود.در سالنهای خالی کاخ،دیگر صدایی از شور و هیاهوی دربار به گوش نمیرسید؛تنها سکوتی سنگین بود که با هر قدمش طنین میانداخت.او دیگر به شم_شیر و فرمانروایی فکر نمیکرد،دیگر هیچ قدرتی نمیتوانست قلبش را گرم کند.
به جای کاخ و جمعیت،راهی دشتها و کوچههای ساده شد.جایی که آدمها با نگاههایشان قضاوت نمیکردند و لبخندها بیپیچیدگی بودند.او به دنبال عشقی ساده رفت؛عشقی که نه در پردههای زرین و نه در صحنههای پرزرق و برق،بلکه در نگاههای بیتکلف و دستهای آرام،پیدا میشد.
در مسیرش،باد بر صورتش میوزید و صدای برگها و رودخانهها به گوش میرسید.با هر نفس،حس میکرد سنگینی تاج از قلبش رها شده و جایش را آزادی داده است؛آزادیای که حتی از حکومت بر جهان نیز باارزشتر بود و او میدانست که اکنون،تنها چیزی که میخواهد بودن در کنار کسی است که نگاهش،ساده و واقعی،دلش را پر کند.هیچ دربار و هیچ تاجی...
هیچ قدرتی نمیتوانست او را به آن بازگرداند؛فقط راهی که به عشق ساده ختم میشد باقی مانده بود.
𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵
2𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬(8).mp3
زمان:
حجم:
8.7M
ᬊᬁ𝗩𝗜𝗕𝗘↷
لذت بردن از تنهایی
﴾⸽𝙶𝚁𝙰𝚈𝚆𝙷𝙸𝚂𝙺𝙴𝚈⸽﴿
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬فور نه!
خنده اون یه نفر>>>
با اینکه میدونم چقدر شرایط سختی داره<<<
تو یه دقیقه فقط یه دقیقه هرکسی از رو به رو میاد شبیه اونه...دیوونه شدم؟
نهایت چیز بودنه که برم بغلش کنم چون فقط شبیهه اما خب بهش میگم
میگم و اگه نخواست اوکیه