نامهها را از صندوقچه بیرون کشیدم؛ کاغذهایی که زمانی گرم بودند،انگار از نفس خودم جان گرفته باشند.دست خطم آنقدر زنده بود که گاهی فکر میکردم کافیست دستم را رویشان بکشم تا همان شادیهای دور از لابهلای حروف بلند شوند و دوباره در اتاقم قدم بزنند.
اما حالا،در نور لرزان سی_گار،نوشتهها رنگ دیگری دارند.گوشههایشان زرد شده،کلماتشان مثل آدمهایی که از سفری طولانی برگشتهاند،خسته و غبارگرفتهاند. دود روی خطوط قدیمی میلغزد و انگار میخواهد میان من و آن روزهای گمشده پردهای بکشد.
چقدر ساده بودم…چقدر مطمئن…
صدای خندهای که در متنها مانده،حالا بیشتر شبیه پژواک کسیست که مدتهاست از من عبور کرده.
سی_گار را نزدیکتر میآورم؛خاکسترش آرام میریزد روی یکی از جملهها و من نمیدانم این لرزش از دود است یا از خودم.
میفهمم که خاطرهها نمیم_یرند؛فقط وقتی دوباره نگاهشان میکنی،جای خالیاش را با دقت بیشتری به سینهات فشار میدهند.
و من با چشمانی که دیگر شبیه نویسندهی آن خطوط نیست،فقط نشستهام و به نسخهای از خودم خیره میشوم
که هنوز نمیدانست روزی به این سکوت و این سی_گار پناه خواهد برد.
𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵
6𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬(22).mp3
زمان:
حجم:
10.5M
ᬊᬁ𝗩𝗜𝗕𝗘↷
وقت گذروندن با خودت
﴾⸽𝙶𝚁𝙰𝚈𝚆𝙷𝙸𝚂𝙺𝙴𝚈⸽﴿
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬فور نه!
مرکوری حرفای تو بیشتر از حرفای بقیه ارزش دارن
اینطوریم که:اهم بله....