اجازه دهید در اولین ساعت روز سوم شهریور ماه به روح بلند این سه شهید نامدار و بلندآوازه ایران سربلند درود بفرستیم، شهدایی که در تنهایی و بی کسی شرافتشان را به تن فناپذیر نفروخته و روح جاودانهاشان در راه وطن به پرواز درآمد. این سه، از آن دسته شهدایی هستند که در دل تاریخ ایران جای داشته و نامشان در امتداد نام سربازان و سرداران و امیران این خاک که در مبارزه همیشگی با انیران خون سرخشان خاک تفتیده ایران را آبیاری کرد، به بزرگی یاد میشود...
┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
ماجرای تحول #شهید «احمدعلی نیری» به خاطر دوری از #گناه
یک روز بهش گفتم من نمیدانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی .
می خواست بحث را عوض کنداما سوالم را تکرار کردم . گفتم حتما علتی داره.گفت اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم.
یه روز با رفقای محل وبچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار…
منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .
همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم.
کتری خالی را برداشتم از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم
به سختی آتش را آماده کردم و خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود،
یادم افتاد حاج آقا گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهدداشت.
گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم
واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به
اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!!
همه می گفتند سبوح القدوس و ربنا الملاکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…
"شهــ گمنام ــیـ┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
☫
💌 #عنــد_ربهــم_یــرزقــون
🌹 شهــید مصطفــی ردانـــیپور
قبل از عروسی کارت دعوت مینویسه
برای حضرت زهــرا(س) و مینـدازه تو
حـرم حضــرت معصــومه(س).
بعد از عــروسی خــواب میبینـه ڪـہ
حضرت زهرا(س) اومده بودن مراسم
عروسیـش. با تعجــب میپرسه: خانم
واقعا باور کنم که شما تشریف آوردید
عروسی من؟
حضرت زهـــرا(س) هم جـواب میدن:
مصطفی جان، ما اگه به مجـالس شما
نیــایم ڪجا بـــریم؟!
┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
«
🌹 آیـــتاللـہ نــاصـــری :
ڪسی نیست بگوید خدا را دوست
ندارم. همه دوست دارند، امّا شـرط
دوســت داشتــن، تبعیـــت اســــت.
اگر واقعـــاً خـــدا رو دوسـت داری،
به احتـــرامـــش گنـــاه نڪـن.┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
☫
💌 #عند_ربهم_یرزقون
🌹 شهیـــد حسیـــن خـــرازی
رفتمبیرون، برگشتم. هنوزحرفمیزدن.
پیرمردمیگفت: جوون دستتچیشده؟
تو جبهه اینطوری شدی یا مادر زادیه؟
حاجحسین خندید. اون یکی دستشرو
آورد بالا. گفت: این جـای اون یڪی رو
هم پرمیکنه! یهبار تو اصفهان با همین
یه دست ده دوازده ڪیلو میوه خریدم
برای مادرم.
پیرمرد ساکت بود. پرسیدم: پــدر جان!
تازه اومــدی لشڪر؟ حـــواسش نبــود!
گفت: ایــن چه جــوون بیتڪبــری بود.
ازش خوشم اومد. دیدی چهطور حرفو
عوض ڪرد؟! اسمش چیه این؟
گفتم: حاجحسینخرازی! راستنشست.
گفت: حسین خرازی؟ فرمانده لشکــر؟!┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠توصيه امام خامنهای (مدظلهالعالی) به همسران وقتی در #مشکلات وسختیهای زندگی قرار میگیرند!
🔸خطبه عقد مورخه ۸۱/۶/۶
┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_شهدایی ۱۴
🌺 رجزخوانی شهید مدافعحرم در میدانِ جنگ
┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
🌸امام على عليه السلام🌸
زبان تو، از تو همان مى خواهد كه بدان عادتش داده اى و نفست از تو همان تقاضا مى كند كه بدان خو گرفته اى
لِسانُكَ يَستَدعيكَ ما عَوَّدتَهَ، و نَفسُكَ تَقتَضيكَ ما ألِفتَهُ
غررالحكم حدیث 7634
با این زبون میشه مسخره کرد، با همین زبون میشه روحیه داد
با این زبون میشه طعنه زد، با همین زبون میشه تعریف کرد
با این زبون میشه دل شکست، با همین زبون میشه دلداری داد
با این زبون میشه جدایی انداخت، با همین زبون میشه وصل کرد
با این زبون میشه آتش زد، با همین زبون میشه آتش رو خاموش کرد
زبون استخون نداره ولی استخوان میشکونه حواسمون به اختیار زبونمان باشه.
┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄
🔵 اولین و آخرین نماز یک شهید❗️
یه لات بود تو مشهد. داشت میرفت دعوا شهید چمران دیدش، دستشرو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه.
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه.
تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران.
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه. یه دفعه داد زد کچل با توأم!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!
شهید چمران: چرا؟
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی! یکی اون بالاست، هرچی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده. هی آبرو بهم میده.
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون بشم.
رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد. اذان شد،
رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود،
وسط #نماز، صدای سوت خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد،
رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!
🔍#شهدا
#شهید_مصطفی_چمران
┄┅┅❅❁❅┅┅🌹
https://eitaa.com/gsalambarshohada
🍒کانال سلام بر شهدا🍒
🌹┄┅┅❅❁❅┅┅┄