eitaa logo
همنشینی با خوبان 🗨
35.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
31 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آیت الله مجتهدی تهرانی: ☘علت بسیارے از بلاها در ڪلام امام رضا(ع) ✍آيت الله ناصرۍ گله نڪن ڪه چرا این ناراحتی‌هاوجوددارد❗️ چرا این وضع اقتصاد ماست❗️ چرا باران نمے بارد❗️ چرا هر روز یک مرض تازه پيدا مے شود❗️ ❌ زيرا هر روز یک گناه تازه اے انجام مے دهے و اين مشكلات هم اثر عمل تو است. هر روز یک گناه تازه، درد تازه برایت مے فرستد. اين‌ها لازمه هم هستند. ☘از امام رضا علیه السلام روايت نقل شده است كه فرمودند: هرگاه بندگان، مرتكب گناهانى شوند كه پيش‌تر انجام نمى داده اند، خداوند بلاهايى را برايشان پديد مے آورد كه سابقه نداشته است و آن را نمے شناسند. 📚 كافے، ج ۲ 🔹@h_khoban_ir
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶️خاطره عجیب آیت الله قزوینی از عارف بزرگ آیت الله کشمیری "ره" 🔺️تمام گذشته و حال و آینده رو بهشون فرموده بودند. ✍ ادمین آیت الله سید عبدالکریم کشمیری "ره" از شاگردان درس عرفانی آیت الحق،کوه عظیم توحید و عرفان حضرت آیت الله سید علی قاضی "روحی له الفدا" بودند. 🔹@h_khoban_ir
هدایت شده از قاصدک
😍 🎧 کانال خاص موسیقی سنتی در ایتا 👇👇 🎧👇 https://eitaa.com/joinchat/95092958C538957e779 https://eitaa.com/joinchat/95092958C538957e779 🎵☝️☝️ ❌ این موزیـکا خیــلی کـم پیدا میشه ولی تو این کانال رایگان گذاشته میشه https://eitaa.com/joinchat/95092958C538957e779 ☝️☝️ 😍🎵 موسیقی هایی رو که دنبالشی تو این کانـال رایــــگان دانـــلود و گوش کـن 🎵
✍ نماز خربزه ای 💟مرحوم حاج شيخ الاسلامى(ره) فرمودند: شنيدم از عالم بزرگوار و سيد عاليقدر، امام جمعه بهبهانى، كه در اوقات تشرّف به مكه معظمه، روزى برای تشرّف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس، از خانه خارج شدم. در میان راه، خطرى برایم پيش آمد، که خداوند مرا از خطر مرگ حتمی نجات داد. و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم. در مقابل مسجد، خربزه فروشی را دیدم. از خربزه فروش قیمت خربزه را پرسیدم. گفت آن قسمت، ارزانتر و فلان قيمت، قسمت ديگر گرانتر، و فلان قيمت است. گفتم پس از بازگشت از مسجد، مى خرم و به منزل مى برم.پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم. در حال نماز، در این فکر بودم كه از قسمت گرانِ آن خربزه بخرم يا قسمت ارزان ترش. و چه مقدار بخرم و... خلاصه تا آخر نماز در اين فکر بودم. وقتی نمازم تمام شد، خواستم از مسجد بيرون بروم، شخصى به مسجد وارد شد و نزديك من آمد و در گوشم گفت: «خدائي كه امروز تو را از خطر مرگ نجات داد، آيا سزاوار است كه در خانه ی او، نماز خربزه اى بخوانى؟!»فوراً متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم. خواستم دامنش را بگيرم، ولی او را نيافتم. 📚داستانهای شگفت انگیز اولیاء خدا 🔹@h_khoban_ir
💠آیت الله بهجت(ره): برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکی به تمام نعمت‌ها، خوشی‌ها، دارایی‌ها، عزت‌ها و... است و معصیت، عبارت است از محرومیت، ناخوشی، نداری و ذلت. 📚در محضر بهجت، ج۱ 🔹@h_khoban_ir
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🍀 ألا لا يَمنَعَنَّ أحَدَكُم هَيبَةُ النّاسِ أن يَقولَ الحَقَّ إذا رَآهُ أن يَذَّكَّرَ بِعِظَمِ اللّهِ ، لا يُقَرِّبُ مِن أجَلٍ ولا يُبعِدُ مِن رِزقٍ . 🍃 هان! مبادا ترس از مردم مانع از آن شود كه فردى از شما حق را ببيند و نگويد. [كه حق گويى ]نه اجلى را نزديك مى‌كند و نه روزی‌اى را دور مى‌گرداند. 📚 كنز العمّال : ح ٥٥٧٠ 🔹@h_khoban_ir
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶️ ماجرای خرید کاهوهای پلاسیده توسط کوه بزرگ عرفان و توحید علامه قاضی "ره" از یک سبزی فروشی 🔹@h_khoban_ir
💠داستان اول طی الارض مرحوم نخودکی"ره": ✅مرحوم میرزا محمد آقا پسر مرحوم حاج میرزاعبدالله چهل ستونی نقل می کرد یک سال که به مشهد مشرف شده بودم؛مدتی گذشت و ازخانواده ام اطلاعی نداشتم خیلی مضطرب و در فکر بودم نصف شب حضرت شیخ فرمودند : خیلی ناراحت ِ خانواده ات هستی ؟عرض کردم: بلی فرمودند : این قاچ خربزه را بخور،من به محض اینکه خربزه را خوردم ناگهان دیدم در منزل خودمان بالای سر خانم نشسته ام . بلند شدم از کوزه ای که در کنارپنجره اتاق بود آب بخورم که ناگهان کوزه از دستم افتاد و شکست. از صدای شکستن کوزه به خود آمدم دیدم در خدمت حضرت شیخ نشسته ام.فرمودند : راحت شدی ؟عرض کردم : بلی بعد که آمدم تهران ، خانم عصبانی شد که : تو در تهرانی ومی گوئی من رفتم مشهد و آن وقت نصف شب می آیی منزل و مرا بیدار می کنی و کوزه را می شکنی و باعث وحشت اهل منزل می شوی ؟! مگر به ما مشکوکی که چنین کاری را انجام دادی ؟! 📚داستانهای شگفت انگیز اولیا خدا 🔹@h_khoban_ir
💠حضرت آیت الله شاه‌آبادى رحمه الله علیه: 🔸خلاصه تأمین حیات آخرت به علم و ادب است چه عملى، چه قلبى و چه حسى 🔹@h_khoban_ir
💠داستان دوم طی الارض شیخ حسنعلی نخودکی"ره" ✅شخصی بنام صنیعی از اهل اصفهان که ریاست اداره تلفن مشهد را نیز به عهده داشت ، می گوید: وقتی به درد پا مبتلا شدم ، به ارشاد و به اتفاق دو تن از دوستانم به نامهای حسن روستائی و شاهزاده ی دولتشاهی به خدمت مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (رحمة الله علیه )رفتم تا توجهی فرماید و از آن درد خلاص گردم ، چون به خانه او رفتم ،دیدم که در اطاق گلی و بر روی تخت پوست وزیلویی نشسته است.در دلم گذشت که شاید این مرد نیز با ظواهر ،تدلیس (عوامفریبی) می کند. پس از شنیدن حاجتم ، فرمود تا دو روز دیگر به خدمتش برسم. روز موعود و بنا به وعده آنجا رفتم . چون در خدمتش نشستم ، نظرعمیقی در من افکند که ناگهان خود را در شهر اراک که مدتی محل سکونتم بود یافتم . در آن وقت پسرم نیز در آن شهر ساکن بود .یک سره به خانه او رفتم ، ولی به من گفتند : فرزند تو چندی است که از این خانه به جای دیگر منتقل شده است و نشانی محل جدید او را به من دادند.بسوی آن نشانی جدید راه افتادم و در راه باتنی چند از دوستان مصادف شدم که قرار گذاشتند همان شب به دیدن من بیایند . چون به درب ِ منزل فرزندم رسیدم و درب را به صدا درآوردم خادمه یی درب را گشود. چون خواستم به درون روم ، ناگهان صدای حاج شیخ مرا به خود آورد . دیدم غرق عرق شده و خسته وکوفته ام.آنگاه دستوری از دعا و دوا به من مرحمت فرمود ، ولی پیوسته در اندیشه بودم که این چگونه سیر وسیاحتی بود که کردم ؟! پس از چند روز ، نامه ای گله آمیز از پسرم رسید که:چه شد به اراک و تا درب ِ خانه ما آمدی ، ولی داخل نشده، بازگشتی و چرا با دوستانت که در راه ، قرار ملاقات نهاده بودی و شب به دیدار تو آمده بودند ، تخلف وعده کردی ؟و در پایان ، آدرس منزل خود را در همان محل داده بود که من درآن مکاشفه و سیاحت به آنجا رفته بودم. 📚داستانهای شگفت انگیز اولیا خدا 🔹@h_khoban_ir