eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
455 دنبال‌کننده
156 عکس
69 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
[تو تنها نیستی] مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم مگر جور و جنایت می کند اینگونه، انسان هم؟! دوباره شمر راه آب را بر خیمه ها بسته ست نمی بارد چرا بر غنچه های تشنه باران هم؟! ببین کودک کشی ها را در این میدان و باور کن که هرگز دین ندارند این یزیدی ها و وجدان هم بگو دلگرم باشد آنکه می لرزد دلش گاهی سیاست همچنان در اختیار ماست میدان هم بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی  پریشان می کنیم این جمع شیطان را پشیمان هم   شکوفه می دهد همپای باغات فلسطینی دوباره باغ زیتون در بلندی های جولان هم رهایی تو را ای قدس بی تاب اند و می خواهند  بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو.... دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم   صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است  به زودی می رود از کوچه باغت این زمستان هم ۳۰ مهر ۰۲ @h_zarnaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موج خواهد زد شکوه خصم را خواهد شکست این همه خون ها که دشمن در فلسطین ریخته @h_zarnaghi
🌷برای شهید آرمان علیوردی ها نه دلشکسته و خسته، نه ناامید شدی زدی به قلب سیاهی و رو سپید شدی "به رغم مدعیانی که منع عشق کنند" به پای عشق خودت ماندی و شهید شدی همان سری که به پاهای مردمش افتاد همان دلی که برای وطن تپید شدی چه عاشقانه به تاریخ کربلایی ما   تو ای حماسه ی غم، صفحه ای جدید شدی خوشا به حال تو، بین تمام نوکر ها کسی که حضرت ارباب ما خرید شدی به فتنه خانه نشین بودم آه اما تو برای خاطر من رفتی و شهید شدی به لطف سرخی خونت که ریخت، برگی سبز میان باور این کهنه سررسید شدی   @h_zarnaghi
| تو تنها نيستي ... https://www.azarbaydgan.ir/topic/detail/%D8%AA%D9%88-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D9%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D9%8A روزنامه آذربایجان / صفحه شعر و ادب/ روز یکشنبه ۷ آبانماه ۱۴۰۲ شعر از : حسن زرنقی
به یاد قیصر گر چه قسمتم نبودی و ندیده ام تو را از زبان هر که دیده ام، شنیده ام تو را نه...میان شعرهای ساده و صمیمی ات بارهای بار واژه واژه دیده ام تو را با تو مثل قند بوده درس و مشق زندگی پای تخته، پشت نیمکت، چشیده ام تو را "مثل چشمه مثل رود" از بهار کودکی چون هوای صبحدم نفس کشیده ام تو  را جاری از کلام توست رنگ و بوی زندگی ای گل از بهشت جاودانه چیده ام تو را از میان های و هوی شعر بعد انقلاب ای سکوت شاعرانه برگزیده ام تو را @h_zarnaghi
ای در دل شعله ها کماکان تنها پر کرده خبرهای تو را شیون ها هر لحظه به روی سرت آوار شده ست  دنیای تو با عبور بمب افکن ها @h_zarnaghi
هدایت شده از بافتار
سکوت؛ نام دیگر ظلم است ابیاتی دربارهٔ سکوت و بی‌تفاوتی نسبت به ظلم 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
هدایت شده از بافتار
♦️♦️ ای دل تو هم ببین که کجا ایستاده ای؟! ♦️♦️ 🔸 در بین شعله های بلا ایستاده ای محکم میان معرکه ها ایستاده ای همواره گفته ای به خودت رب من خداست... همواره پای کار خدا ایستاده ای آه ای درخت زخمی زیتون در این خزان با شاخ و برگ های جدا ایستاده ای دنیای ما تو را به تماشا نشسته است اما تویی که بر سر پا ایستاده ای ای زخمی مبارزه، مظلوم و مقتدر  در امتداد کرببلا ایستاده ای یک مشت خاک خونی خود را نشان  بده  با هر کسی که گفت چرا ایستاده ای # امروز غزه عرصه ی حق است و باطل است ای دل تو هم ببین که کجا ایستاده ای ؟! پیروز این نبردی اگر کشته هم شوی در سمت حق معرکه تا ایستاده ای ✍ @h_zarnaghi
چرا سکوت کنم؟ @h_zarnaghi
هدایت شده از شعر هیأت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم راه ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1723@ShereHeyat
1_5235336926.MP3
17.61M
ای در دلم محبت تو هست‌ونیستم هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم اشک است و آه نام تو، آن را تمام عمر؛ هر صبح و شام زمزمه کردم، گریستم آخر مگر تو هستی من نیستی حسین؟! پس من در این زمانه به‌دنبال چیستم؟! حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس؟! اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم؟! اصلاً در این مبارزه‌‌ها جای من کجاست؟! ای وای اگر که روبه‌روی تو بایستم آخر شهید می‌شوم آری به‌راه تو در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم‌ شاعر: مداح:
هدایت شده از شعر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو و مهتاب و مین به زیر نور ماه آن شب شمردم زخم‌هایت را تو و مهتاب و مین اما ندیدم دست و پایت را تنت را در میان خاک و خون‌ها یافتم اما نمی‌یابم در این صحرا سر از تن جدایت را مرا از آن سوی معبر به خود می‌خواندی اما من میان تیر و ترکش باز گم کردم صدایت را شهادت آرزویت بود و با شب‌گریه‌های خود به گوش آسمان‌ها می‌رساندی این دعایت را چه آسان از میان سیم‌های خاردار نفس گذر دادی رساندی تا خدا روح رهایت را شهید من، رفیق لحظه‌های تلخ و شیرینم! چه می‌شد با خودت می‌بردی آن شب مبتلایت را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab