eitaa logo
رفیق خوشبخت ما/ زرنقی
455 دنبال‌کننده
156 عکس
69 ویدیو
2 فایل
شاعرانه ها #حسن_زرنقی ارتباط با حسن زرنقی @h_zarnagh
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها که نان مردم شدست آجر... شعر خوانی اعتراضی در مسجد امام خمینی ره خطیب @h_zarnaghi
یک کوچه غيرت ای قلندر تا علی مانده است شمشير بردارد هرآنکس با علی مانده است ديشب تمام کوچه های کوفه را گشتم تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده است اي ماهتاب آهسته تر اينجا قدم بگذار در جزر و مدّ چاه، يک دريا علی مانده است از خيل مردانی که می گفتند می مانيم انگار تنها ابن ملجم با علی مانده است ای مرد بر تيغت مبادا خاک بنشيند برخيز تا برخاستن يک يا علی مانده است
امام هادی(ع) تو از تبار بهاران تو از سلاله رودی تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد جوانه عرض ارادت شکوفه عرض درودی به صدر جامعه* خود به السلام علیکی تمام پنجره ها را به سوی باغ گشودی از آسمان به زمین سیرکردی و همه دیدند که آفتابی و داری عجب فراز و فرودی مگر مقابل دشمن محمد(ص) دگری تو؟! تو کیستی که ندارد صبوری تو حدودی؟ کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی # اگرچه سامره ات را حصار کرده شب اما میاید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی *زیارت جامعه کبیره @h_zarnaghi
قصیده واره ای تقدیم به مقام والای امیرالمومنین ع اگر که شوق شکفتن بهار را مانده امید او به نسیمی گره گشا مانده ‌ وزیده باز نسیم محبتت در باغ به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده* درخت زنده شده با دم مسیحاییت و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده دمی حقیقت تو آشکار شد،عمریست دهان کعبه از این اتفاق وا مانده تو کیستی که در آزادی و وفا از تو به جای جای زمین نامی آشنا مانده از آن شبی که به جای رسول خوابیدی طنین نام بلندت به یادها مانده تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک به روی دوش نبی از تو رد پا مانده حسین توست همانی که در دل تاریخ از او حماسه بشکوه کربلا مانده خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده امید آخر هر دردمند بودی تو امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده ولی پس از توکسی ازخودش نمی پرسد که کوله بار تو روی زمین چرا مانده ؟! مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر به منکر تو که در فهم "انما" مانده یقین که در دل گرداب شب گرفتار است از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده خوشا دلی که دراین عصر بی وفایی ها تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده # در آستان تو این دل ، دل شکسته من کبوتریست به دام غمت رها مانده @h_zarnaghi
نوسروده ای برای شهزاده علی اکبر ع خوشا کبوتر شعرم دوباره پر بزند به گوشه گوشه این دشت باز سر بزند قلم به خون زده یکبار دیگر این طبعم که واژه واژه در این بارگاه در بزند پر از ستاره شود تازه، دامن این دشت اگر که بگذرد امشب اگر سحر بزند پدر چه دیده که دلواپس پسر شده است مباد یوسف او را کسی نظر بزند به چهره که نظر میکند پدر پس از این؟! هوای دیدن جدش اگر به سر بزند که دیده است از این جانگدازتر که پسر به پیش چشم پدر در دل خطر بزند بگو نگاه به تسبیح پاره اندازد اگر کسی به سرش روضه پسر بزند بگو که از دل خون یک عبا علی برگشت بگو غمش به جگر زخم بیشتر بزند # بگو بگو که بگرید در این عزا عالم که اشک، آب به دلهای شعله ور بزند @h_zarnaghi
برای شهدای گمنام که این روزها از راه رسیده اند باز از خلوت شب می رسد آواز اذان وقت رفتن شده در غفلت خود خواب نمان فارغ از وحشت شب راهی فرداست دلم روشن از خون شهید است کران تا به کران یا که بی نام و نشانند در این غربت خاک یا که دارند به روی جگر از داغ نشان هر که می دید به صد آه و نوا می پرسید "که شهیدان که اند این همه خونین کفنان"؟! همه از نسل حبیبند و وهب در ره دوست همه قربانی اویند چه پیر و چه جوان خیل عباس شهیدست روی شانه شهر کمر شهر خمیده ست از این بار گران پدران را غم فرزند شکستست کمر مادران را غم فرزند بریدست امان ایستادند ولی در دل طوفان چون کوه ایستادند ، ولی با غم و اندوه نهان
چه غمگین ،کاروانی می رود از کربلا تا شام گره خوردست آری سرنوشت کربلا با شام به نیزه آفتابی می شکافد سینه شب را و از گودال خون منزل به منزل میرود تا شام به دل بغض علی،در دست سنگ و در زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین دلی ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آنها شام نمیدانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا، شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت بر ملا کرده چنان که موبه مو تفسیر کرده کربلا را شام @h_zarnaghi
از طعنه های صخره ها خسته نخواهد شد رودی که در دل باور دریا شدن دارد #زرنقی @h_zarnaghi
نوسروده ای به پیشگاه جبل الصبر حضرت زینب س بلا به چشم تو در هر نگاه زیبا بود چنانکه در نظرت قتلگاه زببا بود چگونه بود نگاهت به کربلا که تو را هر آنچه بود در آن جلوه گاه زیبا بود؟! چه راز داشت که بر پیکر عزیزانت نگاه کردن با اشک و آه زیبا بود به سمت نیزه و شمشیرها در آن غربت وداع پادشه بی سپاه زیبا بود چقدر آینه ی علقمه تماشا داشت چقدر هاله ی خون گرد ماه زیبا بود میان آتش و با دامنی که سوخته بود فرار دخترکی بی پناه زیبا بود # به روی حنجره خنجر نداشت زیبایی تو را به داغ برادر نگاه زیبا بود @h_zarnaghi
نذر جناب حبیب ابن مظاهر وقتی رسید نامه به دست حبیب تو شد پیرتر چو دید پیام غریب تو خواندی حبیب را که بیاید به کربلا تا کوفه کوفه تر بشود بی حبیب تو دیگر نبود جای چنین مرد عاشقی شهری که داشت نقشه برای فریب تو گفتی که بی نصیب نماند حبیبتان در کربلا از آنچه که باشد نصیب تو # دیدی حبیب آمده گفتی به خواهرت "بنگر که مستجاب شد امن یجیب تو" او آمد و به راه تو شیب الخضیب شد اما ندید حالت "شیب الخضیب" تو رفت و ندید لحظه جان دادن تو را رفت و ندید حالت "خد التریب" تو رفت و به کوفه آمدنت را ندید او آری به نی ندید فراز و نشیب تو # حالا حبیب هست و کنار ضریح تو سر مستی همیشگی از بوی سیب تو @h_zarnaghi
به عشق امام غریب حسن مجتبی ع شما را به جود و کرم می شناسیم امام بدون حرم می شناسیم امامی که از بی وفایی یاران کشیده ست غم روی غم می شناسیم همانی که دشمن به پای ستم ها سرش را ندیده ست خم می شناسیم شنیدیم بسیار از تو ولی حیف کریما! تو را باز کم می شناسیم کشیدند سجاده از زیر پایت مگر بیش از این هم ستم می شناسیم؟! شما وارث فاتح خیبرید و... شما را به تیغ دو دم می شناسیم و اینبار اما کسی که به صلحش صف دشمنان زد به هم می شناسیم قیام حسینی و صلح تو را ما در این راه مانند هم می شناسیم @h_zarnaghi
برای پیاده روی اربعین مرا بخوان که به سوی تو در سفر باشم بخوان دوباره در این جاده رهگذر باشم مرا بخوان سوی دریای بی کران خودت به پیشگاه تو من قطره ای اگر باشم به دور از همه حتی خودم، شبیه نسینم خوشا که در سر کوی تو دربه در باشم پیاده راهی این جاده می شوم شاید که از حقیقت عشق تو باخبر باشم میان این همه زائر ،مسافر عاشق خدا کند من کم نیز در نظر باشم غبار راهم و از خاک پای زائر تو در این مسیر مبادا که بیشتر باشم شبیه دخترت از درد کاش مالامال شبیه خواهرت از داغ خون جگر باشم کنار آینه ی علقمه نشستم اگر به موج موجی از آن شاهد قمر باشم به هر کجای از آن دشت اگر نظر کردم به یاد سخت ترین روضه پسر باشم به خیمه گاه بسوزم در آتش غم تو به قتلگاه سراپا نگاه تر باشم تمام عمر میایم اگر بخوانی تو تمام راه اگر در دل خطر باشم خدا نیاورد آن روزگار را که فقط به خادمان حریم تو دردسر باشم # رسیده لحظه پرواز پر بزن دل من مباد موقع رفتن شکسته پر باشم @h_zarnaghi
آه ای غریبی که هستی از من به من اشناتر در دام عشق تو هستم از هر رهایی رهاتر در پیشگاه خدایت تنها تو تسلیم محضی مانند تو هیچ کس نیست حکم قضا را رضاتر شاه خراسان نه... شاه هر دو جهانی نه...بلکه از هر چه گویند و گویم همواره شانت فراتر وقتی که در آستانت می ایستم نیست دیگر از تو کسی پادشاتر از من کسی بینواتر صحن وسرای تو از هر باغ و بهاری ست سرتر هر خشت خشت حریمت از برگ گل باصفاتر تصویر آن غنچه های بر سنگ ها نقش بسته از هر بهاری که دیدم زیباتر و دلگشاتر از دور وقتی نگاه زائر به گنبد می افتد با هر سلامی ست او را ناخواسته گونه ها، تر # بگذار در بیت هشتم ساکت شوم تا بگوید حرف دلم را نگاه بارانی من رساتر @h_zarnaghi
برای عمامه های انگلیسی و خصوصا سرکرده شان شیخ شیرازی شراب کهنه تزویر تا به ساغر توست سیاه مستی آن تا همیشه بر سر توست چه دینی است که آورده به ما یا شیخ؟! همیشه کینه و بدعت پیام منبر توست چقدر کفر پسندیده است دین تو را در این معامله ابلیس خود پیمبر توست به گِردت اینهمه عمامه ی سفید و سیاه به لطف درهم ودینارهاست لشکر توست چرا به فرق خودت تیغ میزنی یا شیخ؟! بزن به دشمن دینت که در برابر توست چه شد که غافلی از دشمنان و شمشیرت... همیشه آخته بر پیکر برادر توست مخواه دل به دغل های تو ببندد خلق مخواه باورمان باشد آنچه باور توست # به ما یقین شده سوغات انگلستان است ردای بر تن و عمامه ای که بر سر توست @h_zarnaghi
نو سروده ای برای پیامبر مهربانی ها بخوان به گوش زمین آیه های باران را پر از شکوفه کن این خشکی بیابان را دوباره زمزمه کن سوره ای و برگردان یه باغ سوخته سرسبزی بهاران را به حکم"اشهد ان لا اله الا" عشق بریز در دل و جانم شراب ایمان را اگرچه پاسخ تو خار هست و خاکستر ولی دوباره بخوان آیه آیه قران را در این مسیر مگر چیست دادن دندان؟! تو را که نذر همین راه کرده ای جان را مرا یقین شده عدل تو از زمانی که ... کنار دست تو دیدم بلال و سلمان را تو آمدی که به حکم خلیفه اللهی به آسمان برسانی مقام انسان را نیامدی که بخوانیم بر سر مرده... و یا جهاز عروسان کنیم قران را خوشا که مومن چشمت شوند دلهامان عمل کنیم همه، هر چه گفته ای آن را @h_zarnaghi
از من نمانده است به عالم نشانه ای جز در میان شعله ی آه آشیانه ای سرشار از سکوتم و در من نمی زند گل طرح زندگانی و بلبل ترانه ای باد خزان تکانده چنانم که بعد از این باورم نمی کنم که بر آرم جوانه ای بعد از تو ای بهار در این باغ سوخته دیگر برای زیستنم کو بهانه ای ؟! گنجشک بی پناهم و صیاد روزگار دور و برش ندیده بجز من نشانه ای در کام خود کشیده قفس هستی مرا دستی کجاست تا دهدم آب و دانه ای؟! تنهایی ام یقین شده وقتی که سالهاست یادم نمی کند غزل عاشقانه ای باید سکوت کرد و فروخورد بغض خویش وقتی که اشک های مرا نیست شانه ای @h_zarnaghi
در قسمتی از برنامه "مسیر" در رابطه با هنر دل انگیز شعر و زندگی شاعری خود با #بهنام_عظیمی عزیز به گفت وگو نشسته ایم زمان پخش جمعه از ساعت ۲۰و۳۰ در شبکه استانی سهند #حسن_زرنقی @h_zarnaghi
🔺سرود «ولایت ۹۷» برای اجرا در دیدار مردم آذربایجان با رهبر معظم انقلاب تولید شد 🔹بلاغی، سرپرست حوزه هنری استان: ▫️ از میان ۳۲ شعر رسیده به دبیرخانه مستقر در حوزه هنری استان، در مرحله اول ۸ شعر برگزیده شد و در نهایت 4 شعر با حضور کارشناسان کمیته فرهنگی ادبی دیدار رهبری، به مرحله نهایی راه یافت. ▫️در مرحله نهایی شعر آقای #حسن_زرنقی برای جمع خوانی دیدار رهبری برگزیده شد. ▫️ لحن گذاری برای «سرود
در آستانه بهار میلاد امیرالمومنین ع اگر که شوق شکفتن بهار را مانده امید او به نسیمی گره گشا مانده ‌ وزیده است نسیم محبتت در باغ به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده درخت زنده شده با دم مسیحاییت و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده دمی حقیقت تو آشکار شد،عمریست دهان کعبه از این اتفاق وا مانده تو کیستی که در آزادی و وفا از تو به جای جای زمین نامی آشنا مانده از آن شبی که به جای رسول خوابیدی طنین نام بلندت به یادها مانده تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک به روی دوش نبی از تو رد پا مانده حسین توست همانی که در دل تاریخ از او حماسه بشکوه کربلا مانده خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده امید آخر هر دردمند بودی تو امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده ولی پس از توکسی ازخودش نمی پرسد که کوله بار تو روی زمین چرا مانده ؟! رسیدن به تو عین رسیدن به خداست بگو که چند قدم تا تو، تاخدا مانده مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر به منکر تو که در فهم "انما" مانده یقین که در دل گرداب شب گرفتار است از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده خوشا دلی که دراین عصر بی وفایی ها تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده # در آستان تو این دل ، دل شکسته من کبوتریست به دام غمت رها مانده @h_zarnaghi
بدیست گرچه به دنیا همیشه هست شما بدیم اگر که نباشیم زیر دست شما! سیاهی است و تباهی ست سهم پنجره ها از این جهان پر از سنگ شب پرست شما هزار مرتبه نفرین هزار مرتبه ننگ بر این جهان شما این جهان پست شما به هر کجا که شنیدیم بوی آتش وخون به پشت پرده آن دیده ایم دست شما در این مبارزه ما سربلند میدانیم و خوار و خسته شمایید و سر شکسته شما
Hemayat az SEPAH HasanZarnaghi 980123 JalaseyeMahaneh.mp3
802.2K
🎧 بشنوید | شعر زیبا وشنیدنی دیروز جناب زرنقی در جلسه ماهانه بصیرتی معرفتی تبریز ۹۸/۰۱/۲۳ ✨✨ 🇮🇷 sapp.ir/Neshat_MR 🇮🇷 eitaa.com/Neshat_MR
یا خدیجه الکبری (س) تا در حریم عشق خدا پا گذاشتی در این مسیر زندگی ات را گذاشتی برداشتی برای رسیدن به دوست گام گام دگر به عالم بالا گذاشتی هر لحظه لحظه از پی او رفته سالها... خود را به هر قدم قدمت جا گذاشتی از خیر هر تجارت دیگر گذشتی و... در عشق، هر چه هستی خود را گذاشتی یک روز کوه نور و به یک روز شعب رنج اینگونه سر به دامن صحرا گذاشتی شایسته نیست غیر تو را"ام مومنین" این مهر را تو بر دل ماها گذاشتی آخر چه شد؟! پیمبر ما را چقدر زود ... در تنگنای معرکه تنها گذاشتی بعد از تو آتشی شده در جان دخترت این داغ را که بر دل زهرا گذاشتی @h_zarnaghi
نشسته ام که مگر لحظه ی اذان برسد صدای بال ملائک به گوش جان برسد نشسته ام که از آنسوتر از خودم،دستی به یاری من از غصه ناتوان برسد بغل بغل به تماشا ستاره خواهم چید اگر که دست من امشب به آسمان برسد فرشته ها به همه قول داده اند امشب از آسمان به زمین سهم بیکران برسد دلم به آب و به آتش زدست خود را تا... که جا نماند و او هم به کاروان برسد دلم! چه در تب و تابی مگر چه میخواهی؟! هرآنچه دوست بخواهد به ما همان برسد # مباد خواب بمانی و کاروان برود مباد سهمت از امشب به دیگران برسد @h_zarnaghi
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است چرا سکوت کنم سینه ام پر از سخن است برای من اگر انسانم و مسلمانم جوان جان به کف غزه نیز هموطن است هنوز هم که هنوز است خون نوشته "قدس" برای پیکر اسلام نقش پیرهن است به آتشی که برافروخته ست باد خزان چه غنچه ها که زبان بسته گرم سوختن است ببین مقابله تانک ها و انسان را کسی نگفت چرا؟! این چه جنگ تن به تن است؟! جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم به روی شانه شهری شهید بی کفن است # مگر پرنده ما از قفس چه می خواهد ؟! تمام آرزویش لحظه ای رها شدن است @h_zarnaghi
این جنگ جنگ کفر و اسلام است جنگ میان کوفه و شام است سرباز حیدر "یا علی" گوید... برخیزد از جا دیرهنگام است برخیزد انکه مرد "گمنامی" ست بنشیند آنکه در پی نام است توفنده دریاییم و از ما نیست در فتنه هر موجی که آرام است در کار ما جز طرح عاشورا هر طرح دیگر سخت ناکام است ما را از آن سرهای بر نیزه "هیهات من الذله"پیغام است ساقی ما از پا نمی افتد تا جرعه ای امید در جام است تا فتح ،گام اولین طی شد این دومین و آخرین گام است # ای تیغ درکم کن که در بستر... آسوده مردن بد سرانجام است @h_zarnaghi