سلاممممممممممم

سلاااام

چند وقت پیش تو خیابون دیدمش از دور بهش نگاه کردم،نگام کرد... از کنارم رد شد؛ باز نگاش کردم و نگام کرد:))) ولی دریغ از یک کلمه حرف نگاه من که پر از اندوه و حسرت و افسوس و دوری و غمگینی بود و نگاه اون که پر از فراموشی و نفرت و کینه بود.... رفت،ازم رد شد:)))) ولی من باز برگشتم و نگاش کردم... نه یه بار،نه دوبار،پنج بار میخواستم داد بزنم بگم آخه لامصب!من تورو رفیق صمیمیم میدونستم... تورو جا داده بودم وسط قلبم.... ولی تو چیکار کردی!؟ منو با یه قلب شکسته تنها گذاشتی... یادته تنها کسی که بهت میگفتم ستی من بودم؟چون فقط به من اجازه داده بودی که هرجور دوست دارم صدات کنم>>> یادت میاد اون روزا رو!؟ معلومه که نه.... من چقدر احمق بودم که فکر میکردم توهم دوسم داری.... الآنم احمقم...خیلی احمق! چرا؟چون فکر میکنم که تو هنوز به یادمی.....ولی نه،اشتباه میکنم.... اخه....آخه مگه من چیکارت کردم که باهام اینجوری کردی!؟ باشه... هرجور دوست داری زندگی کن! منو هم از یادت ببر..... ولی اینو بدون... که خیلی دوست داشتم و دارم و خواهم داشت🥲💔 -بر‌اساس‌واقعیت-

چی شد یهو؟! افتادم از بلندی چشای تو🙂💔 همه ی باور هامم رفت به پای تو😓 تو سرم پر شده من🙃 از صدای تو🥲 گفته بودم😅 کنارتم گناهشم به پای من🙂

حتی اسم قهرم که میاد حالم بد میشه🙂

وقتی کلمه ی -قهر- رو به کار برد قلبم درد گرفت....داره تیر می‌کشه🙂💔

شاید همه ی عشقای قشنگ پایان خوبی نداشته باشن؛🙂

واقعا بعضیاتون خیلی خطرناکید الکی ادای آدمای مهربون و خوب رو در میارید بعد یهو چاقو رو بد میکنین تو قلب طرف:)