eitaa logo
هیات حبیبة الحسین علیه السلام
493 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
10.3هزار ویدیو
302 فایل
زیر بیرقش گرد هم می‌آییم تا مانند او دلگرمی امام زمانمان باشیم. ارتباط با ما @vesalll
مشاهده در ایتا
دانلود
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷آخرین مرحله قبل از زمانی است که شیعه ولایت اجتماعی پیدا میکند و (عج) حکومت میکند و مرحله بعد است 🎙 (عج) ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺عاقبت جهالت انحرافی عمیق است! پنهان‌شدهٔ پشت عناوینی همچون و ... 🔺حتما ببینید و نشر دهید🔻 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
🔰مراسم ولادت رسول اکرم و امام صادق علیهما السلام 🔹 حجت الاسلام رضا کریمی 🔸 کربلایی هادی خادم الحسینی 🔻 دوشنبه ۱۰ مهر ساعت ۱۹ 🔻میدان بسیج، خیابان ایرانی، حسینیه فاطمیون 💠 @zovvaralzahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊در  مکه چه خوش ستاره ای پیداشد نوری بدمید و قبله ی دلها شد.. بر فرش زمین رسید انوار خدا.. با نور محمدی جهان زیبا شد🌹🌹🌹🌹 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
520625921_-1951744428.mp3
8.89M
🎙 مدیحه سرایی حاج مهدی سماواتی در مراسم ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم جمعه ۷ مهر ماه ۱۴۰۲ هیئت بیت الحسین علیه السلام ‌ ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
اولین جلوه خدا.mp3
9.23M
| ※ اثبات علمی و فلسفی حقیقت بزرگ تمام ادیان، که تمام جهان در آستانه ادراک آن است؛ 👈 حضرت محمد «صلوات الله علیه و آله» فقط پیامبر مسلمانان نیست! « اولین و کاملترین جلوه خدا و حجت خداوند بر تمام انبیاء و شاهد بر تمام مخلوقات است! » 🌟 ویژه میلاد «ص» ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔴🔴 حقه باز👆 مردمی که سیاستمداران فاسد، حقه بازان، دزدان و خائنین را انتخاب می کنند قربانی نیستند، بلکه شریک جرم هستند. آنهایی که پای آن منبر کف و سوت زدند و تاییدش کردند در همه فجایع و مشکلات و بحران های امروز کشور شریک جرم هستند. ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
ویراست 🔵 مهم‌ تر از تذکر به بی‌حجاب‌ها، تذکر به بی تفاوتهاست! ویراست 🔴 تذکر به ، مهم‌تر از تذکر به بی‌حجاب هاست. ⚠️ خطر ، بیشتر از غیر مذهبی‌هاست❗️ ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
ما وقتی در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتيم، خيلی مقيد بوديم كه در جشن‌ها و ايام سرور، مجالس جشن بگيريم و ايام سوگواری را هم عزاداری كنيم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا اول شب نماز مغرب و عشا را خوانديم و شربتی می‌خورديم و گاهی با فكاهياتی مجلس جشن و سرور ترتيب داديم. آقايی بود به نام شيخ حيدرعلی اصفهانی كه نجف آبادی بود و معدن ذوق! او كه می‌آمد ، مجلس فكاهی به وجود می‌آمد و جلسه در درست او قرار می‌گرفت. آن سال گرما آن قدر زياد بود كه اصلا قابل تحمل نبود وقتی می‌خواستم از حجره كتاب بردارم، مثل اين بود كه وردست نانوايی ، نان را از داخل تنور برمی‌دارد ، در اقل وقت و سريع. با اين تعاريف آن جشن در اين موقع سال بود. ما شب بعد از نماز نشستيم، شربت هم درست شد. آقا شيخ حيدر علی اصفهانی آمد. مدير مدرسه‌مان مرحوم سيد اسماعيل اصفهانی هم بود. ايشان به شيخ علی گفت آقا! شب نگذرد، اگر حرفی داری بگو! ايشان يك تكه كاغذ روزنامه درآورد كه عكس يك دختر بود و زيرش نوشته بود: اجمل بنات عصرها زيباترين دختر روزگار گفت آقايان! من درباره اين عكس از شما يك سؤال می‌كنم. اگر شما را مخير كند بين اين كه با اين دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج كنيد از همان اولين لحظات ملاقات، عقد جاری شود و حتی يك لحظه هم خلاف شرع نباشد و هزار سال هم زندگی كنيد با كمال خوشرويی و بدون غصه، يا اين كه يك بار جمال علی علیه السلام را مستحبا زيارت و ملاقات كنيد، كدام را انتخاب می‌كنيد؟! سوال خيلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زيارت علی هم مستحبی! گفت آقايان! واقعيت را بگوييد. جا نماز آب نكشيد. عجله كنيد و درست جواب دهيد. كاغذ را مدير مدرسه گرفت و نگاه كرد، بعد خطاب به پسرش كه در كنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت: سيد محمد! من يك چيزی بگويم، به مادرت نگويی! معلوم شد نظر آقا چيست! شاگرد اول ما نمره‌اش را گرفت همه زدند زير خنده. كاغذ را به دومی دادند نگاهی به عكس كرد و گفت: آقا شيخ اتيار داری! وقتی آقا مدير مدرسه اين طور فرمودند: مگر ما قدرت دارم كه خلافش را بگوييم؟ آقا فرمودند ديگر! در هر تكه خنده‌ها راه می‌افتاد. نفر سوم گفت: آقا شيخ حيدر! اين روايت از علی معروف است كه فرمودند: «من يمت يزنی» ای حارث حمدانی هر كس بميرد، مرا ملاقات می‌كند پس ما ان‌شاءالله در موقع مرگ جمال علی را ملاقات می‌كنيم. باز هم زدند زير خنده. ذوقی بودند و واقعاً سوال مشكلی بود. يكی از آقايان گفت: شيخ حيدر! گفتی زيارت مولا مستحبی است؟ و آن هم شرعی صددرصد است؟! آقا شيخ حيدر گفت: بله. گفت: والله چه عرض كنم، با زهم خنده حضار. نفر پنجم من بودم. اين كاغذ را به دست من دادند. ديدم نمی‌خواهم عكس را نگاه كنم. لذا آن را به نفر بعدی رد كردم و گفتم: من يك لحظه ديدار علی علیه السلام را به هزاران سال زناشويی با اين زن نمی‌دهم! اين را كه گفتم، يك وقت ديدم يك حالت خيلی عجيبی دست داد. تا آن وقت چنين حالتی نديده بودم. شبيه به خواب و بيهوشی! بلند شدم و در اول شب قلب‌الاسد وارد حجره‌ام شدم. حالت غير عادی حجره رو به مشرق! يك بار به حالتی عجيب دست يافتم. يك دفعه ديدم اتاق بزرگی است و يك آقايی در صدر مجلس نشسته است. تمام علامات و قيافه‌ای كه شيعه و سنی درباره علی علیه السلام نوشته بودند، در اين مرد موجود بود. از جوانی كه در سمت راست من نشسته بود پرسيدم آين آقا كيست؟ گفت: آقا خود خود خود علی علیه السلام است، سه مرتبه تكرار كرد. من سير او را نگاه كردم يك وقت به هوش آمدم و ديدم در حجره‌ام هستم و گرما را حس نمودم. بيرون آمدم و به همان جلسه رفتم. كاغذ به دست نفر نهم يا دهم رسيده بود نمی‌دانم شايد مرحوم شمس‌آبادی بود كه خطاب به من گفت: آقا شيخ محمدتقی! شما كجا رفتيد و آمديد؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگويم. اگر می‌گفتم عيششان به هم می‌خورد. اصرار كردند و من بالاخره قضيه را گفتم و ماجرا را شرح دادم. خيلی منقلب شدند. خدا آقا سيد اسماعيل (مدير) را رحمت كند، او خطاب به آقا شيخ حيدر گفت: آقا ديگر از اين شوخی‌ها نكن، ما را بد آزمايش كردی. 🔸️نقل از خود علامه جعفری رحمه الله علیه ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
♦️پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان درحال مرگ به فرزندش منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند) زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش) به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش) گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه تو این دقیقه های کم کسی را از دست خودت ناراحت نکن قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش... انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─
💠مرده‌ای که با دعای مادر به دنیا برگشت این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت. ✍نقل از علامه طهرانی: یكی از اقوام‌ ما كه‌ از اهل‌ علم بود‌ برای من‌ نقل‌ كرددر ایامی كه‌ در سامرّاء بودم‌، به‌ مرض‌ حصبۀ سختی مبتلا شدم‌ و هرچه‌ مداوا نمودند مفید واقع‌ نشدمادرم‌ با برادرانم‌ مرا از سامرّاء به‌ كاظمین‌ برای معالجه‌ آوردند و نزدیك‌ به‌ صحن‌ یك‌ مسافرخانه‌ تهیه‌ و در آنجا به‌ معالجۀ من‌ پرداختند؛ از معالجۀ اطبّای كاظمین‌ كه‌ مأیوس‌ شدند یك‌ روز به‌ بغداد رفته‌ و یك‌ طبیب‌ را برای من‌ آوردند.همینكه‌ برای معاینه نزدیك‌ بستر من‌ آمد، احساس‌ سنگینی كردم‌ و چشم‌ خود را باز كردم‌ دیدم‌خوكی بر سر من‌ آمده‌ است‌؛بی‌اختیار آب‌ دهان‌ خود را به‌ صورتش‌ پرتاب‌ كردم‌. گفت‌: چه‌ میكنی، چه‌ میكنی؟ من‌ دكترم‌، من‌ دكترم‌! من‌ صورت‌ خود را به‌ دیوار كردم‌ و او مشغول‌ معاینه‌ شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع‌ نشد؛ و من‌ لحظات‌ آخر عمر خود را میگذراندم‌. تا آنكه‌ دیدم‌ حضرت‌ عزرائیل‌ با لباس‌ سفید و بسیار زیبا و خوش‌ قیافه وارد شدپس‌ از آن‌ پنج‌ تن‌‌ بترتیب‌ وارد شدند و‌ نشستند و به‌ من‌ آرامش دادند و من‌ مشغول‌ صحبت‌ كردن‌ با آنها شدم‌. در اینحال‌ دیدم‌ مادرم‌ با حال پریشان‌ رفت‌ روی بام‌ و رو كرد به‌ گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض‌ كرد:یا موسی بن‌ جعفر ! من‌ بخاطر شما بچّه‌ام‌ را اینجا آوردم‌، شما راضی هستید بچّه‌ام‌ را اینجا دفن‌ كنند و من‌ تنها برگردم‌ ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ! همینكه‌ مادرم‌ با امام کاظم (ع) مشغول‌ تكلّم‌ بود، دیدم‌ آنحضرت‌ به‌ اطاق‌ ما تشریف‌ آوردند و به‌ پیامبر (ص)‌ عرض‌ كردند: خواهش‌ میكنم‌ تقاضای مادر این‌ سید را بپذیرید ! حضرت‌ رسول‌ (ص) رو كردند به‌ عزرائیل‌ و فرمودند: برو تا زمانی كه‌ خداوند مقرّر فرماید؛خداوند بواسطۀ توسّل‌ مادرش‌ عمر او را تمدید كرده‌ است‌، ما هم‌ میرویم‌ إن‌شاءالله‌ برای موقع‌ دیگر. مادرم‌ از پلّه‌ها پائین‌ آمد و من‌ بلند شدم و نشستم‌ ولی از دست مادرم ناراحت بودم‌؛به‌ مادرم گفتم‌: چرا اینكار را كردی؟! من‌ داشتم‌ با اهل بیت (ع) میرفتم‌؛تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه‌ ما حركت‌ كنیم‌. 📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─ 🍃🌸 @shamimeefaf @habibatolhosein🌸🍃 ─┅═ೋ❅💠❅ೋ═┅─