eitaa logo
حَـبـیـبـے یٰا بَـقِـیَّـةَ اَلـلّٰـه
3.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
13.1هزار ویدیو
57 فایل
﷽ یا رَبِّ عَـجِّـلْ فِی ظُـهُــورِ إِمـامِـنـا در انــــــتــــــظـــــــار تو چشمم سپـیـد گشت و غمی نیست اگر قبـول تو افتـد فـدای چشم سیـاهـت... 🌷انتشار مطالب با نام خودتان مانعی ندارد
مشاهده در ایتا
دانلود
: امان از «دردِ بی‌دردی» ! ✍ شب جمعه بود! آدم که از دست خودش خسته می‌شود، چاره‌ای ندارد جز آنکه پناه ببرد جایی که او را همانطور شکسته و درهم ورهم بخرند، نه؟ • حوالی دو بامداد بود که کشاندم این تن له شده را و انداختمش در حیاط حرم! کنار حوض نشسته بودم و زل زده بودم به ضریحی که از آن دور مشخص بود. نه حرفم می آمد و نه هیچ چیز... فقط آمده بودم که نمیرم! • زائری آمد و از جلوی من رد شد و رفت به سمت رواق ضریح، آن لحظه نمیدانستم چرا دلم به او گیر کرد، ولی برایم مهم شد انگار! • کم‌کم سوز سرما لرز انداخت بر من، و خیز برداشتم بسمت رواق! در نزدیکترین فاصله از ضریح نشستم و تسبیحم را برداشتم و شروع کردم به ذکر « یا سلام »، بلکه خدا این قلب یخ زده را به سلامت و امنیت برساند. • دیدم بالای سرم ایستاده و در سکوت لبخند میزند! همان زائر بود، همان که وقتی در حیاط از جلوی من رد شد، دلم را متوجه خودش کرد! لبخند مهربانی در پاسخ لبخندش زدم و منتظر شدم ببینم چه می گوید! گفت: برای پسرم دعا کن ! گفتم : چشم حتماً، دوباره گفت: برای پسرم دعا کن، اسمش «مهدی» است! یادت می ماند؟ گفتم : بله حتماً • سری تکان داد و از کنارم رفت! دستانم را گرفتم بالا و خدا را به همان اسم «سلام»اش قسم دادم که گره مهدی او را به سلامتی باز کند. • نزدیک اذان صبح بود، برای نماز به سمت شبستان میرفتم که دیدم دارد همان جمله ها را به زائر دیگری میگوید؛ «برای پسرم دعا کن، اسمش مهدی است»! • بعد از نماز جماعت دیدم دارد می آید به طرفم! می دانستم بخاطر کهولت سنش و نیز تعدد زائران زیادی که التماس دعا گفته بود، مرا یادش نیست. نزدیک شد: دستش را گرفتم و گفتم: دعا کردم پسرتان را و باز هم دعا میکنم. انگار میخواست مطمئن شود، پرسید: اسمش چه بود؟ گفتم: «مهدی» لبخند زد و سرم را بوسید و رفت! ✘ او رفت و من خانه خراب شدم.... با خودم گفتم : چهل و چند سال است که عمر کرده ای! این زائر یک شب جمعه بی‌خواب شد از درد پسرش، و تا اذان صبح، تمام حرم را گشت و به این و آن گفت برایش دعا کنند! تو کدام شب جمعه از نداشتن « مهدی» ات بی تاب شدی که بیایی و اینجا بگردی و بگویی برای پدرت دعا کنند؟ • او رفت و من خانه خراب شدم، از یک عمر چهل ساله‌ی بی‌ثمر، که «هنوز بی‌دردی، درد اصلی اوست». 🌾
AUD-20220912-WA0007.mp3
7.11M
🌸🌱 📝صوتِ " زیارتِ آل یاسین" 🎤 سید هادی گرسویی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بازخوانی | نخستین خطبه نماز جمعه به امامت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از انتصاب ایشان از سوی حضرت امام خمینی(ره) به امامت جمعه تهران در ۲۸ دی‌ماه ۱۳۵۸. 💻 Farsi.Khamenei.ir
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون سانسور ببینید قسمت مهمی از سخنان اخیر رهبر انقلاب درباره پشت پرده توطئه دشمنان علیه حجاب که متاسفانه توسط همه رسانه سانسور شد ▪️هدف دشمن از مقابله با حجاب ▪️جدیدترین نظر حضرت آقا در مورد حجاب
یکی نوشته بود :این روزها با حضور زنان بی روسری شهر زیبا شده بود !دیگری خوب جوابش را داد :همچنان که برای لاشخوران ، لاشه رها شده زیباست !برای مگسان ، زباله ها زیباست !برای دزدان ، شهر بدون پلیس زیباست ! برای چشم چرانان نیز ، زنان برهنه مفت ، زیبا به نظر می رسد. "داود جلیل زاده"
🔴 آثار بی حجابی زنان 🔵 فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می‌ گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه می‌کند! نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته ، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت میکند . شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد . 📚 کتاب بوستان حجاب ص ۱۰