eitaa logo
زندگی مومنانه
249 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
5 فایل
❁﷽❁ عَلاجِ دردِ مرا🌱●° عاشقآن دانَندفَقط♥ بہ ڪربَلآ بِرسم🕌 برنگردَم ان شاءلله😭 • • ♡ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج♡ این کانال #وقف حضرت زهرا(س)ست💚 خادم: @Syyedmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
12_13920816_mojtaba_ramezani-(shabe4)-03_(rasekhoon.net).mp3
5.76M
🎧 توبه کن 🎤 کربلایی مجتبی رمضانی اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
تو وصیتش گفته هر کی زیارت عاشورا بخونه و از طرف من به سیدالشهدا ابراز ارادت کنه یا حاجتشو میگیرم یا اون دنیا براش جبران میکنم. امروز تولدشه، حتما دستش بازتره.. کادوتولد واسه شهیدوالامقام،پنج صلوات 🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مواظب باشیم آبروی کسی رو نبریم .... 🎙استاد انصاریان ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄
قرص کلسیم‌طبیعی💊☘
🌸هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن🌸 ❤️ مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می‌شوم به استقبالم می‌آید، و، چون از خانه بیرون می‌روم بدرقه ام می‌کند و زمانی که مرا اندوهگین می‌بیند می‌گوید: اگر برای رزق و روزی و مخارج زندگی غصه می‌خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می‌خوری، خدا اندوهت را زیاد کند و بیشتر به فکر آخرت باشی. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: برای خدا کارگزارانی در روی زمین است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است. •┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
🌷🌷🌷 🌹داستان کوتاه مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست! !! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است . 🌷🌷🌷
آیت الله جاودان: 🔰یک بار آقای حق شناس(ره) مرا صدا کردند و به من گفتند: 🍃من جان ندارم که آنچنان کنم ولی سعی می‌کنم تا آن دو رکعت نمازی که می‌خوانم بماند! 👇👇 💠آدم اگر هر روز فقط بفرستد و آن را خراب نکند بالاخره طی 10سال می‌تواند یک بسازد؛ اما اگر هر روز بسازد ولی آن را کند در آخر چیزی نمی‌ماند.! 🚫گناه؛ عمل انسان را می‌کند! ‎ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
❤️ عليه السلام: 🍀 لِكُلِّ امرِئٍ في مالِهِ شَرِيكانِ : الوارِثُ و الحَوادِثُ 🍃 هر انسانى در مال خود دو شريك دارد: وارث و حوادث 📚 ميزان الحكمه جلد 5 صفحه 532
🌸🍃🌸🍃 ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩای ﺑﻴﻦ ﺷﻴﻌﻪ ﻭ ﻭﻫﺎﺑﻴﺖ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺑﺸﻮﺩ. از ﻭﻫﺎﺑﻴﺖ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﻳﮏ ﺷﻴﻌﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﮐﻔﺸﺶ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻠﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻭﻫﺎﺑﻴﻮﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻔﺸﺖ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻰ؟ ﺷﻴﻌﻪ ﮔﻔﺖ: ﺁﺧﺮ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻫﺎﺑﻲ ﻫﺎ ﮐﻔﺶ ﻣﻰﺩﺯﺩﻳﺪﻧﺪ. ﻭﻫﺎﺑﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭﻫﺎﺑﻴﺘﻰ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﺑﺪﺯﺩﺩ. ﺷﻴﻌﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﻰ ﮐﻨﻴﺪ ﮐﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻤﺎ ﺑﺪﻋﺖ ﺍﺳﺖ. این شیعه باهوش کسی نبوده جز علامه‌حلی (ره) .. 🎋🦋🎋
🌸🍃🌸🍃 زیارت مقبول: زید نساج می گفت : پیرمرد همسایه ای داشتم که کمتر او را می دیدم . روز جمعه ای بود ، او لخت شده بود تا غسل جمعه را انجام دهد . در پشتش زخمی را دیدم که به اندازه یک وجب و جایش چرک کرده بود . نزدیکش رفته و علت زخمش را پرسیدم . ابتدا چیزی نگفت ، اما وقتی بیش از حد اصرار کردم بناچار داستانش را چنین شروع کرد . در جوانی با چند نفر از دوستانم به فسق و فجور و کارهای زشت و گناه مشغول بودیم . هر شب در خانه یکی از دوستان جمع می شدیم . تا این که شبی نوبت من شد . در خانه چیزی موجود نبود . ناگزیر شمشیرم را برداشتم و از کوفه بیرون رفتم ، شاید کسی از کنارم رد شود و من به او دستبرد بزنم . مدّتی گذشت ، هوا ابری و تاریک شد . ناگهان رعد و برق شروع شد و برقی جستن کرد و من در روشنایی برق ، دو زن را مشاهده کردم . خودم را به سرعت به آنها رسانیدم و فریاد زدم : هر چه دارید فورا بدهید و گرنه کشته می شوید آن دو زن بیچاره ، جواهراتی را که همراه داشتند به من دادند . در این هنگام برق دیگری جستن کرد ، متوجه شدم که یکی از آنها جوان و زیبا و دیگری پیر است . شیطان مرا فریب داد ، خواستم به آن زن جوان دست درازی کنم . پیر زن پیراهنم را گرفت و التماس کنان گفت : دست از این دختر بردار ، او یتیم است و من خاله او هستم . او فردا شب با پسر عمویش ازدواج می کند . امروز از من خواست که او را به زیارت قبر حضرت علی (ع ) ببرم ، شاید پس از رفتن به خانه شوهر دیگر موفق به زیارت نشود . بیا و به خاطر حضرت علی (ع ) دست از او بردار . من اعتنا نکرده و دختر را به زمین انداختم . در این موقع دختر در کمال یاس و دلشکستگی گفت : یاعلی ! به فریادم برس. ناگهان صدایی از پشت سرم شنیدم . سواری به من نهیب زد : بر خیز ! من با کمال غرور گفتم : آیا می خواهی شفاعت این زن را بکنی ؟ تو خودت نمی توانی از چنگم بگریزی . تا این جسارت را کردم ، نوک شمشیر را به پشتم فرو کرد ، من افتادم . آن دو زن به سوار گفتند : لطف کردی که ما را از دست این ظالم نجات دادی ، خواهش می کنیم ما را تا قبر علی (ع ) همراهی کن . آن سوار با صدای گرم و مهربان فرمود : زیارت شما قبول است ، من خودم علی بن ابی طالب هستم ! اینجا بود که من از کار زشت خود پشیمان شدم . فورا خودم را به پای حضرت انداختم و عرض کردم : آقا ! من توبه کردم ، مرا ببخش . حضرت فرمود : اگر واقعا توبه کرده باشی ، خدا می پذیرد . عرض کردم : این زخم ، مرا بسیار آزار می دهد . آن حضرت مشتی خاک برداشت و بر پشت من زد . زخم من بهبود یافت ولی اثر آن برای همیشه بر پشتم باقی ماند
✅یک لیوان مسی برای خودتون بخرید ! ✔️مس میکروب های موجود در آب را کشته و آن را کاملا تمیز میکند ، همچنین حجم تولید ملانین را که محافظ پوست در برابر تابش خورشید است افزایش میدهد.
. 💕اَللّٰهُمَّ عَجِّلِ لْوَلیِّکَ الْفَرَجْ💕: ‍✍رسول خدا (صل الله علیه وآل و سلم) فرمودند: شیاطین دو گروه اند: جنی که با ذکر (لاحول و لاقوه الا بالله العلِّی العظیم) رانده میشوند و شیاطین که با بر محمد و آل محمد (شر و آزارشان) از شخص دور می شود. 📚 (بحار الانوار،ج ۹۲،ص۱۳۶) ═☘••❀🌹❀••☘