هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
🕋بسمالله الرحمن الرحیم
✨هجرت از محيط شرك، كفر و گناه براى حفظ دين و ايمان
💚رسول خدا(صلى الله عليه و آله وسلم):
هر كس دين خود را از سرزمينى به سرزمين ديگر ولو به اندازه يك وجب زمين باشد برهاند (هجرت كند) بهشت بر او واجب آيد و همدم ابراهيم و محمد (عليه السلام) باشد.
💚 رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) مىفرمايد:
مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ ارْضٍ الى ارْضٍ وِ انْ كانَ شِبْراً مِنَ الْارْضِ،
اسْتُوْجِبَ الْجَنَّةُ وَ كانَ رَفيقَ ابْراهيمَ وَ مُحَمَّدٍ (عليه السلام).«3»
هجرت از محيط شرك، كفر و گناه براى حفظ دين و ايمان، يا براى برگشت از نافرمانى خداوند، بر هر فردى لازم و ضرورى است.
💚امام صادق (عليه السلام) در پاسخ شخصى كه از تفسير آيه 56 سوره عنكبوت سؤال كرد، فرمود:
اذا عُصِىَ اللَّهُ فى ارْضٍ وَ انْتَ فيها فَاخْرُجْ مِنْها الى غَيْرِها.«4»
هر گاه در سرزمينى كه تو در آن به سر مىبرى نافرمانى خدا شد از آن جا به جاى ديگر هجرت كن.
آرى، محيط در سرنوشت انسان تأثير فراوان دارد، بنابراين بايد از محيط فاسد و ناسالم هجرت كرد، پيامبر (صلى الله عليه و آله) هم يكى از عوامل هجرتهايشان همين بود.
erfan.ir/farsi/sahifeh46/faraz17
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
🕋بسمالله الرحمن الرحیم
🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷
خطبه فدک
سخنرانی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) | شهادت بر توحید
فصل اوّل: سخنرانی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)
...وَ أنارَ فِی التَّفَکُّرِ[٣] مَعْقُولَها
خداوند فکرها را به همان اندازهای که نسبت به کلمهی توحید تعقّل میکنند نورانی کرده است.
توحید در دل من و تو وجود دارد نه اینکه بخواهیم آن را وارد کنیم. یعنی خدا دل انسان را موحّد آفریده، امّا ما تابع شیطان میشویم و آن را مشرک میسازیم. آدمی خود، دل را مشرک میکند و الاّ دل موحّد است.
وَ أنارَ فِی التَّفَکُّرِ[٣] مَعْقُولَها
خداوند فکرها را به همان اندازهای که نسبت به کلمهی توحید تعقّل میکنند نورانی کرده است. در اینجا توجّه کنید که ما یک قلب داریم و یک عقل، در باب قلب گفتیم که اگر توحید در قلب کسی وارد شد ثمرهاش اخلاص در عمل است و خداوند هم توحید را در قلب همهی انسانها جاسازی کرده است و هیچ انسانی نیست که فاقد آن باشد؛ جملهی قبلی حضرت زهرا(س) هم دلالت بر این داشت، امّا در مورد عقل چه؟ حضرت در اینجا از بحث قلب به بحث عقل وارد میشود و میفرماید: همین کلمهی توحید که در قلب وجود دارد تفکّر معقول تو را نورانی کرده است. ببینید چقدر مطلب زیبا است! فکر نورانی میشود؛ فکر هم که مربوط به عقل است.
اَلْفِکْرُ حَرْکةٌ إلَی الْمَبادِی
وَ مِنْ مَبادِی إلَی الْمُرادِ[٤]
امّا کدام تفکّر، نورانی و صحیح است و به خطا نمیرود؟ آن تفکّری که کلمهی توحید پشتوانهی آن باشد؛ یعنی آن تفکّری که از کلمهی توحید نورانیت گرفته باشد. پس صاحب آن دلی که توحید در آن راه یافته دارای فکر نورانی است و خطا نمیکند. البتّه این معنا هم به حسب افراد و مراتب، مختلف میشود و هر چه کلمهی توحید در دل فرد قویتر باشد تفکّر هم نورانیتر خواهد بود.
توحید اگر درختی باشد میوهای هم دارد؛ میوه و ثمرهی این درخت، «اخلاص در عمل» است. توحید ذاتی، توحید صفاتی و توحید افعالی همه نتیجهای دارد و آن «توحید در عبادت» است...
یاعلی مدد
ایتا
@noor114
هدایتگر hedayatgar.ir/fa/news/4259
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
1.96M
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
2.55M
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
🕋بسمالله الرحمن الرحیم
خطبه 3 - خطبه معروف به شِقشِقيّه
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عليه السّلام
از خطبه های آن حضرت است
وَ هِىَ الْمَعْرُوفَةُ بِالشِّقْشِقِيَّة
معروف به شِقشِقیّه
اَما وَاللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبى قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها
هان! به خدا قسم ابوبکر پسر ابوقحافه جامه خلافت را پوشید در حالی که می دانست جایگاه من در خلافت
مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحى، يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلايَرْقى اِلَىَّ
چون محور سنگ آسیا به آسیاست، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر می شود، و مرغ اندیشه به قلّه
الطَّيْرُ. فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْباً، وَطَوَيْتُ عَنْها كَشْحاً، وَ طَفِقْتُ اَرْتَأى
منزلتم نمی رسد. اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که با
بَيْنَ اَنْ اَصُولَ بِيَد جَذّاءَ، اَوْ اَصْبِرَ عَلى طِخْيَة عَمْياءَ، يَهْرَمُ فيهَا
دست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایی که پیران در آن
الْكَبيرُ، وَ يَشيبُ فيهَا الصَّغيرُ، وَ يَكْدَحُ فيها مُؤْمِنٌ حَتّى يَلْقى رَبَّهُ!
فرسوده، و کم سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت می شود!
فَرَاَيْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا اَحْجى، فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذًى،
دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانه تر است، پس صبر کردم در حالی که گویی در دیده ام خاشاک بود،
وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً! اَرى تُراثى نَهْباً. حَتّى مَضَى الاَْوَّلُ لِسَبيلِهِ،
و غصه راه گلویم را بسته بود! می دیدم که میراثم به غارت می رود. تا نوبت اولی سپری شد،
فَاَدْلى بِها اِلَى ابْنِ الْخَطّابِ بَعْدَهُ. - ثُمِّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الاَْعْشى: -
و خلافت را پس از خود به پسر خطّاب واگذارد. ]سپس امام وضع خود را به شعر اعشی مثل زد:[
شَتّانَ ما يَوْمى عَلى كُورِها *** وَ يَوْمُ حَيّانَ اَخى جابِرِ
«چه تفاوت فاحشی است بین امروز من با این همه مشکلات، و روز حیّان برادر جابر که غرق خوشی است».
فَيا عَجَباً بَيْنا هُوَ يَسْتَقيلُها فى حَياتِهِ، اِذْ عَقَدَها لاِخَرَ بَعْدَ
شگفتا! اولی بااینکه در زمان حیاتش می خواست حکومت را واگذارد، ولی برای بعدخود عقد خلافت را جهت
وَفاتِهِ.
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
🌹🕋
هدایت شده از 🕋 ⚘ مُحَمَّد رحمة للعالمین ⚘⚘⚘
🕋🌹