🎧 #صوت_سخنرانی 🌹 جلسه هفتگی 🏴 شهادت حضرت معصومه علیهاالسلام 📌شرح جامعه کبیره جلسه۸۶ عبارت«عصمکم الله من الزلل» 🔰موضوع سخنرانی: ▪️«حقیقت عصمت و تبیین،اصل تربیتی،لزوم رشد معصومانه» 🎙حجت‌الاسلام‌والمسلمین #هدایت 📆 شنبه ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۱ #هیئت_الحسین_علیه_السلام @alhusain

💢 حال و روز دختر شهید فراجا در کلاس درس/ دلتنگی‌ دختر شهید امنیت موقع یاد گرفتن کلمه «بابا»‌ 🔹 من برای این ویدیو اشک ریختم ✍️

🔸دروس حجت الاسلام و المسلمین استاد محمد هادی هدایت حفظه الله در نیم سال اول تحصیلی 1402-1401🔸 1️⃣ حدیث خوانی وسائل الشیعة 🔻 ساعت 7 الی 8، شنبه تا چهارشنبه 2️⃣ الشخص الاعتباری (فقه 5 پایه 10 و درس آزاد) 🔻 ساعت 8 الی 9، شنبه و یکشنبه 3️⃣ اساس الحکومة الاسلامیة (فقه 5 پایه 10) 🔻ساعت 8 الی 9، دوشنبه تا چهارشنبه 4️⃣ نظام اقتصادی اسلامی (تمهیدی فقه معاصر2، اقتصادنا) 🔻 ساعت 8 الی 11، پنجشنبه ها 🕌 تمامی دروس بجز درس حدیث خوانی در مدرس حسینیه دفتر آیت الله اراکی برگزار می گردد. 📌 کانال دروس استاد محمد هادی هدایت 🌐 @doroosehedayat

شرح نامه دوم نهج البلاغه

کار زیبای یک معلم 🔹چادر دانش اموزانی را که با چادر به مدرسه می آیند، میبوسد با عمق جان معتقدم که بهترین شیوه اصلاح جامعه در مسیر عقاف و حجاب همین است این دختر ما محبت می خواهد وقتی معلم با عشق نوازشش می کند و دست میکشد و موهای دخترمان رو زیر مقنعه می برد یعنی بیمه عفاف و حجاب

صحبت های امروز رهبر عزیز همه نگرانی ها رو از بین میبره☝

🎧 #صوت_سخنرانی 🌹 جلسه هفتگی 📌شرح جامعه کبیره جلسه ۸۷ عبارت «منارا فی بلاده و ادلاء علی صراطه» 🔰موضوع سخنرانی: ▪️«راهنما بودن اهل بیت در گمراهی های زندگی» 🎙حجت‌الاسلام‌والمسلمین #هدایت 📆 شنبه ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۱ #هیئت_الحسین_علیه_السلام @alhusain

شرح حکمتهای نهج البلاغه شرح حکمتهای 45 تا 52 جلسه هشتم 29 آبان.mp3 ۴۵٫۵ MB -----

🎞 علامه شهید، الگویی برای طلاب و روحانیون نشست بزرگداشت و بررسی اندیشه‌های شهید علامه سید مصطفی خمینی (ره) با حضور حجت الاسلام و المسلمین عبدالله کیوانی و حجت الاسلام و المسلمین محمد هادی هدایت در خبرگزاری رسا برگزار شد. 🆔 @rasanewsagency

🔴من دیگر مادر نیستم... 🔻 این قضیه کاملاً واقعی است: ➖نفس زنان داشت خیابان را طی می‌کرد دختر تازه عروس راهی تا خانه پدر نداشت تنها یک کوچه مانده بود اضطراب در چشمانش پیدا بود مدام پشت سرش را نگاه میکرد به سختی نفس می کشید بار شیشه داشت آخر؛آنهم دوقلو! آمد نبش خیابان را بپیچد و وارد کوچه خانه پدری شود که ناگهان چند جوان معلوم الحال سر راهش سبز شدند. دلش هُرّی ریخت! نگاهی به خیابان انداخت،حالا هیچ کس رد نمیشد از این خیابان لعنتی.. ناگهان یکی شان چادرش را کشید به زمین افتاد... آمد بگوید نکنید؛با مشت به سرش کوبیدند نگران بار شیشه اش بود دو دستی طفل هایی که شش ماه بود همراهش بودند را در آغوش گرفته بود! با خودش گفت:شاید اگر بفهمند طفل دارم آنهم دوتا بالاخره رحم کنند وقتی این را گفت،تازه فهمید که نباید می گفت! حالا که فهمیدند بچه دارد بیشتر زدند! شروع کردند به لگد زدن... روی زمین به خودش می پیچید اشک از گوشه چشمانش سیلاب شده بود فهمیده بود آنی که نباید،شده... او دیگر مادر نبود... یا زهرا... زمان حادثه: ۲۹/آبانماه/۱۴۰۱ مکان:خوزستان-اهواز ✍ این حادثه وحشتناک برای خانم یکی از طلبه های اهواز اتفاق افتاده و حالشون نامساعد است و در بیمارستان بستری هستند.