✨ آقای عالَم
(تشرف حاج شیخ محمّد کوفی در شب بیست و یکم ماه رمضان)
🗂 قسمت دوم:
(ادامه پست قبلی)
▫️ گفتم:
🔹 این آقایی که اوّل شب خوابیده است، کیست؟
▫️ در پاسخ فرمودند:
🔸 «ایشان آقای عالَماند.»
▫️ توضیحا پرسیدم:
🔹 «آقای عالَماند یا آقای عالِماند؟»
▫️ دوباره فرمود:
🔸 «آقای عالَماند!»
▫️ تعجّب کردم و از این حرف خوشم نیامد و در دل گفتم:
🔹 اینها چقدر مبالغه میکنند! این لقب، تنها شایسته حضرت ولیّ عصر (ع) است نه کس دیگر.
🔳 مرحوم آیت اللّه خویی در ادامه مینویسند که:
▪️ مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی به اینجا که رسید زارزار گریه میکرد.
▫️ در اینوقت فردی که خوابیده بود، فرمود:
🔶 «یا خضر! دعه» (یعنی ای خضر او را رها کن)
▫️ در همین حال شخص نشسته که حضرت خصر بود، فرمود:
🔸 «برای شیخ محمّد آب بیاورید.»
▫️ ناگهان دیدم شخصی حاضر و آماده، جام آبی به من تعارف کرد. گفتم:
🔹 تشنه نیستم.
▫️ و آب را رد کردم. پس از صرف افطار به جای خود برگشتم که مشغول اعمال و احیا شوم که احساس کسالت و خواب کردم. گفتم:
🔹 کمی میخوابم، آنگاه برخاسته مشغول احیا میشوم.
▫️ با این اندیشه و نیّت برخاستم و رفتم در ایوان مجاور خوابیدم.
✨ ساعتی بیش نشد که بیدار گشتم و با شگفتی دیدم که فضای مسجد روشن است. تو گویی سپیده دمیده و چیزی به درخشش کامل خورشید نمانده است. خیلی ناراحت شدم و افسوس خوردم که چرا خوابم برد و شب قدر را به آسانی از دست دادم و از فیوضات آن شب عزیز محروم گشتم.
با عجله برای وضو رفتم تا نماز صبح را بخوانم. هنگامی که به مقام امیر مؤمنان (ع) رسیدم، دیدم چند صف برای نماز جماعت تشکیل شده و شخصیّت والایی در محراب نشسته است. سلام گفتم. وقتی خواستم بپرسم که نماز تمام است یا نه؟ یکی از آنان گفت:
🔸 «شیخ محمّد را با خود ببرم؟»
▫️ که آن بزرگوار در محراب فرمودند:
🔶 خیر! وقت آن نرسیده است. ایشان سه امتحان باید بدهد.
▫️ و برای هر امتحان وقتی معیّن کردند که زمان آخرین امتحان مصادف با ۶۰ سالگی حقیر میشد. چون دیدم که نزدیک است نماز صبح قضا شود، بیتوجّه و با عجله از کنار آنان گذشتم و در خارج از مسجد وضو ساختم و بازگشتم. در این هنگام دیدم مسجد بیاندازه تاریک است و هیچکس در مقام امیر مؤمنان (ع) نیست.
💡 دقّت کردم دیدم که هنوز اوّل شب است و دانستم که آن آقا، حضرت ولیّ عصر (ع) بوده و نمازی که میخواندند نماز عشا بوده است و تازه دریافتم که (آقای عالَم) یعنی که!
🕯 افسوسها خوردم و اندوهها بردم که چه فیض عظیمی را از دست دادهام. امّا چارهای نبود. (۱)
🔳 عارف روشنضمیر، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی ضمن نقل این داستان میفرمودند:
🔸 مواظب باشیم نکند وقتی خدا و اولیایش میخواهند به ما چیزی بدهند اظهار بیمیلی کنیم. مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی که تشرّفهایش خدمت حضرت ولیّ عصر (ع) معروف بود، بارها با تأسّف و حسرت این قضیه [رد کردن جام آب] را نقل میکرد و غصّه میخورد که چرا اظهار بیمیلی کردم و دست حضرت را برگرداندم و خودم را محروم کردم. (۲)
⬅️ مشتاقی و مهجوری، صفحه: ۳۱۳
(۱). کرامات الصّالحین، صص ۱۰۸ و ۱۰۹.
(۲). مصباح المهدی، صص ۴۱۹- ۴۲۰.
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
🔴 ولادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)،استادیوم آزادی
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
🔵دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی
در انقلاب فرانسه پس از ده سال تجربه دوران ترور (اعدام) بیش از ۴۰ هزار نفر در کمتر از یک سال و جنگ داخلی، نهایتاً مدل حکومت در طی یک کودتای نظامی ناپلئون بناپارت مشخص شد و در این مدت هیچ رجوعی به آرای عمومی صورت نگرفت.
در استقلال آمریکا ۱۳ نفر از ۱۳ ایالتِ آن زمان، پشت درهای بسته گرد هم آمدند و قانون اساسی را نوشتند که اولاً قابل تغییر نیست و ثانیاً در بند آخر آن آمده است که تأیید ۹ نفر - برای لازمالاجرا شدن قانون در همه ایالتها کفایت میکند. ایالتهای باقی مانده با زور اسلحه مجبور به پذیرش خواهند شد. در این فرآیند مطلقاً نظرخواهی از مردم آمریکا نشد.
در انقلاب اسلامی ایران مدل حکومت بلافاصله پس از تغییر رژیم و به صورت همهپرسی عمومی صورت گرفت که در آن حتی رهبران انقلاب هم فقط یک رأی برابر با دیگران داشتند.
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
🏴قالَ الصّادِقُ عليه السلام:
🔹رَأْسُ السَّنَـةِ لَيْلَةُ الْقَـدْرِ يُكْتَبُ فيها ما يَكُونُ مِنَ السَّنَةِ اِلَى السَّنَةِ.
آغاز سال شب قدر است
در آن شب برنامه سال آينده نوشته مى شود.
📘وسائل الشيعه، ج۷، ص۲۵۸
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹صیحهی جبرئیل و شیطان قبل از ظهور
🎙#استاد_شجاعی
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1