🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
#هفت_شهر_عشق
ایام بهارست و هوای چمنم نیست
شادم به غمت ذوق گل و یاسمنم نیست
#قدسی_مشهدی
#حدیث_دل 🌸🍃
#برای_عشقم ♥️
عطرت را
بيشتر از هميشه بو می کنم
و دوست داشتنت را
بيشتر نفس می کشم!
چشمانم که پلک می زنند،
تو در من متولّد می شوی!
تو در من صبح ديگری ...
#عرفان_یزدانی
#حدیث_دل 🌸🍃
كيف أنساك..
وقد قاسمتك الحب مرة،
والموت مرات...؟
چگونه فراموشت کنم..
که من عشق را یکبار با تو تقسیم کردم،
و مرگ را بارها...؟
#غاده_السمان
#حدیث_دل 🌸🍃
پیاله بی می و گل بی شمیم و دل بی عشق
چنان ز خویش نباشد خجل که من بی تو
#طالب_آملی
#حدیث_دل 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اگر ظهور نزدیک باشد؛ آیا ما آمادهایم؟
➕ چند پیشنهاد برای آمادگی معنوی از نیمه شعبان تا شب ۲۳ماه رمضان
#تصویری
#استاد_پناهیان
#حدیث_نفس 🌸🍃
یک گوشه از شهر،
دلی تنگ شده برایت
باید باشی و ببینی...
"اخبار" برخی "حوادث"
را اعلام نمیکند...
#زهرا_سركارراه
#حدیث_دل 🌸🍃
#برای_آنکه_خودش_میداند ♥️
دوستت دارم
از شرقی ترین نقطه ی قلبم ؛
پر تپش
پر صدا
پر هیجان
چیزی شبیه نفس نفس زدن ...
#فرزانه_طالبی_پور
#حدیث_دل 🌸🍃
[ حدیث دل ]
#برای_عشقم ♥️ مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده بدار که از #تُ چيزی از این بیشتر نمیخواهم ... #حس
#برای_دلبرجان ♥️
نبضم شده
پژواک تپشهای تو
بگذار نبضم به تپشهای تو
وابسته بماند ...
#محمد_عابدینی
#نبـــض_منـــے_جـــانا
#حدیث_دل 🌸🍃
[ حدیث دل ]
دلم یک خانه ی قدیمی میخواهد
یک حال و هوایِ سنتی و اصیل
خانه ای با دری فیروزه ای ،
حیاطی چند ضلعی و دیوارهایِ کاهگلی ،
با حوضی پر از ماهی هایِ قرمز
و گل هایِ شمعدانی ،
پنجره هایِ چوبی و شیشه هایِ رنگ رنگی
خانه ای که کلون و هشتی و پنج دری
و مطبخ داشته باشد.
که وقتی دلم گرفت ،
به تالارِ آینه اش بروم ،
میانِ آینه کاری های زیبایش بنشینم
و حالِ دلم خوب شود .
عصر هایِ تابستان ، تمامِ دلخوشی ام ،
یک کاسه آبدوغ خیارِ خنک و نانِ خشک باشد ،
و شب هایِ زمستان ، تمامِ دلگرمیام ،
یک کرسی آتشیِ جانانه
با یک سینی پر از آجیل و خشکبار !
صبح ها با شیطنت
و صدایِ گنجشک ها بیدار شوم ،
به حیاطش بروم ،
و از عطرِ خاطره انگیزِ کاهگلش ،
جان بگیرم.
من از حصارِ آهن و فولاد خسته ام .!
دلم خانهای می خواهد ؛
که هر غروب ؛
رویِ تختِ قدیمیِ تویِ حیاط ،
روبروی حوض ، کنارِ باغچه ،
بنشینم ، چای بنوشم . . .!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حدیث_دل 🌸🍃