تُــو آن شعــرے ڪه مـن جــایـی نمــی خـوانـــم، ڪه میتــرســــم بـه جــانـت چشـــم زخـــم آیــــد چـــو می گــوینــــــد تحسینـــــم زبانـم لال! اگــر روزے نبـــاشـــی مـــن چـــه خـــــواهــم ڪــــــرد؟ چــــه خــــــواهـــــــد رفـــت آیــا بـــر مـــن و دنیـــاے رنگینــــــم؟ #محمــد_علـی_بهمنـی #حدیث_دل 🍁

غروب آفتاب در سواحل زیبای غرب #هرمزگان #حدیث_دل 🍁

#حسین_جان❤ هردل که تویی در آن، مقدس باشد بیچاره دلی که سرد و نارس باشد در اوج جوانی‌ام به قول سعدی: "عشق تو و خاندان تو بس باشد" #حدیث_دل 🍁

چه شدکه قدرِ "وَفا" هیچ کس نمیداند #صائب_تبریزی #حدیث_دل 🍁

شب دراز به امید صبح بیدارم مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم عجب که بیخ محبت نمی‌دهد بارم که بر وی این همه باران شوق می‌بارم #سعدی #حدیث_دل 🍁

🍂بسم الله الرحمن الرحیم🍂

☀️🌻 پیشِ رُخسارت کسی بر لب نیارد نامِ صُبح! #رهی_معیری #حدیث_دل 🍁

#فریدون_آسرایی #آهنگ #حدیث_دل 🍁

روزی یک کشتی پراز عسل🍯 در ساحل لنگر انداخت وعسلها 🍯🍯درون بشکه بود... پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود  و به بازرگان گفت： از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل🍯 کنی. تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت... سپس تاجر به معاونش سپرد که آدرس آن خانم را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد آن مرد تعجب کرد وگفت ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی؟ تاجر جواب داد : ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم... 💫پروردگارا...... کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به  اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم.... آرزوهايتان را به دستان خدا بسپارید❤️ #حدیث_دل 🍁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

همیشه خاطره ای هست که نفس آدم را برای لحظاتی می گیرد ... #حدیث_دل 🍁

کاین دل دیوانه را معبود کیست #مولانا #حدیث_دل 🍁