آه ای شهزاده!
ای محبوب رؤیایی!
ای دو چشمانت
رهی روشن بسوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه بشتاب ره بسی دور است
لیک در پایان این ره
قصر پر نور است...
#فروغ_فرخزاد
من
پری کوچک غمگینی را میشناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نیلبک چوبین
می نوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.
#فروغ_فرخزاد
پشت شيشه برف می بارد
پشت شيشه برف می بارد
در سكوت سينه ام دستی
دانه اندوه می كارد ...
#فروغ_فرخزاد
پیش رویم
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینهام
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی
کاش چون #پاییز بودم...
#فروغ_فرخزاد
سرد است
و بادها خطوط مرا قطع میکنند
آیا در این دیار کسی هست که هنوز
از آشنا شدن
به چهره فنا شده خویش
وحشت نداشته باشد؟
#فروغ_فرخزاد
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
#فروغ_فرخزاد
🌹
🍁
.
ز دل فریاد کردم کای خداوند
من او را دوست دارم
دوست دارم ..
مگر چندان تواند اوج گیرد
صدایی دردمند
ومحنت آلود
خدایا اینصدا را میشناسی
من او را دوستدارم
دوستدارم ...
#فروغ_فرخزاد
میسرایم تو و چشمان تو را
نه سپیدی نه غزل •••
تویی آن شعر دل انگیز و بلند
ڪه پر از مثنوی بارانی
منم آن شاعر بیدل
ڪه فقط •••
برق چشمان تو را میبیند
سبڪ من عاشقی و
قافیه ام دلتنگی ست •••
منم آن مست و پریشان نگاهت
ڪه دلم تو و احساس تو را
می خواهد ••••
#فروغ_فرخزاد
.
اکنون تو اینجایی !
گسترده چون عطرِ اقاقی ها
در کوچه های صبح بر سینه ام سنگین
در دست هایم داغ
در گیسوانم رفته از خود ،
سوخته، مدهوش...
اکنون تو اینجایی ....
#فروغ_فرخزاد
.
ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯﻫﺎ ،
ﻣﺜﻞ ﻓﺼﻠﻬﺎ ،
ﻣﺜﻞ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﻫﺎ ...
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎﻝ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ
ﺍﺯ ﺯﻭﺍﻝ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﻮﺯﻫﺎ ﮔﺮﯾﺨﺖ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ پرﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﮕﺎﻩِ
ﺧﯿﺮﻩ ی ﺯﻣﺎﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍن
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪِ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟
ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺖ ....؟
#فروغ_فرخزاد
🍃🌸
میتپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا
میگوید بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد
تا به سراپرده خاک
#فروغ_فرخزاد
🍃🌸
🌸
گفتم از دیده چو دورش سازم
بی گمان زودتر از دل برود
مرگ باید که مرا دریابد
ورنه دردیست که مشکل برود
#فروغ_فرخزاد
🌸🍃🌺🍃🌸🍃
اکنون تو اینجایی !
گسترده چون عطرِ اقاقی ها
در کوچه های صبح بر سینه ام سنگین
در دست هایم داغ
در گیسوانم رفته از خود ،
سوخته، مدهوش...
اکنون تو اینجایی ....
#فروغ_فرخزاد
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
چو در آیینه نگه کردم ، دیدم افسوس
جلوهٔ روی مرا هجر تو کاهش بخشید
دست بر دامن خورشید زدم تا بر من
عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید
حالیا ... این منم این آتش جانسوز منم
ای امید دل دیوانهٔ اندوه نواز
#فروغ_فرخزاد
وقتی که زندگیِ من ،
هیچ چیز نبود ...
هیچ چیز به جز ،
تیک تاکِ ساعت دیواری ...!
دریافتم ؛
باید ...
باید ...
باید ...
دیوانه وار دوست بِدارم ،
کسی را که مثل هیچکس نیست !
#فروغ_فرخزاد
کتابی ، خلوتی ، شعری ، سکوتی
مرا مستی و شکر زندگانی ست
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی ست
#فروغ_فرخزاد
─┅─═ঊঈ🌺🌺🌺ঊঈ═─┅─
مثل دُرناى بى جفت
مثل باران بى دليل
در حالِ دوست داشتن تواَم ،
در حالى كه كنارم نيستی ...
#فروغ_فرخزاد
🌼🍃
میتپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا
میگوید بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد
تا به سراپرده خاک
#فروغ_فرخزاد