eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ بی آنڪھ بخواهَم تمامَم شدی...
‌ اگر به سویت اینچنین دویده‌ام به عشق عاشقم نه بر وصال تو ✅اشعار ناب و احادیث eitaa.com/shervahadis
‌ باز در خلوت من... دست خیال... صورت شاد تو را نقش نمود... ✅اشعار ناب و احادیث eitaa.com/shervahadis
‌ من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی اگر به خانه‌ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه‌ی خوشبخت بنگرم eitaa.com/shervahadis
‌ بيا دنيا نمی‌ارزد به اين پرهيز و اين دوری ... eitaa.com/shervahadis
‌ دیدم که قلب او با آن طنینِ ساحرِ سرگردان... پیچیده در تمامی قلـب من... eitaa.com/shervahadis
غرق غم دلم بسينه می طپد با تو بی قرار و بی تو بی قرار وای از آن دمی كه بی خبر زمن بركشی تو رخت خويش ازين ديار سايه توام بهر كجا روی سر نهاده ام به زير پای تو چون تو در جهان نجسته ام هنوز تا كه بر گزينمش بجای تو 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 eitaa.com/shervahadis
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یاد آن شب که تو را دیدم و گفت دلِ من با دلت از واژه عشق ؛ چشم من دید  در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق ؛ آه اگر باز بسویم آیی دیگر از کف ندهم آسانت ...‌ . eitaa.com/shervahadis
در شب کوچک من...افسوس... باد با برگ درختان میعادی دارد... در شب کوچک من دلهره ویرانیست... 🍁 eitaa.com/shervahadis
🕊 من چه می دانم سر انگشتش چه کرد در میان خرمن گیسوی من آنقدر دانَم که این آشفتگی زان سبب افتاده اندر موی من.. #فروغ_فرخزاد
🕊 از من رمیده ای و منِ ساده دل هنوز بی مهری و جفای تو باور نمی کنم #فروغ_فرخزاد
چوݧ نهالي سسٺ ميلرزد روحم از سرماے تنهايي...
پیش رویم ، چهره تلخ زمستان جوانی... پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی! سینه ام ، منزلگه اندوه و درد و بد گمانی کاش چون پاییز بودم ....
پیش رویم، چهره تلخ زمستان جوانی پشت سر، آشوب تابستان عشقی ناگهانی! سینه ام ، منزلگه اندوه و درد و بد گمانی... کاش چون پاییز بودم
‌ پشت شيشه برف می بارد پشت شيشه برف می بارد در سكوت سينه ام دستی دانه اندوه می كارد ...
یک پنجره برای من کافیست ... حرفی به من بزن ، من در پناه پنجره‌ ام با آفتاب رابطه دارم ... #فروغ_فرخزاد 👌🌹❤️
🍁 ‌. دو پایم خسته از رنج دویدن به خود گفتم که در این اوج دیگر... صدایم را خدا خواهد شنیدن بسوی ابرهای تیره پرزد نگاه روشن امیدوارم ز دل فریاد کردم کای خداوند من او را دوست دارم ...، دوست دارم...
ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯﻫﺎ ، ﻣﺜﻞ ﻓﺼﻠﻬﺎ ، ﻣﺜﻞ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﻫﺎ ... ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎﻝ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺯﻭﺍﻝ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﻮﺯﻫﺎ ﮔﺮﯾﺨﺖ؟ ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ پرﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﮕﺎﻩِ ﺧﯿﺮﻩ ی ﺯﻣﺎﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟ ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍن ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪِ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﮐﺸﯿﺪ؟ ﺑﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺳﺖ ....؟
نمی‌دانم رسیدن چیست اما بی‌گمان مقصدی است که همه‌ی وجودم به سوی آن جاری می شود...
‌ آه از این دل آه از این جام امید عاقبت بشکست و کس رازش نخواند... 🍂
دیدم که در وزیدن دستانش جسمیت وجودم تحلیل می‌رود ... دیدم که قلب او با آن طنینِ ساحرِ سرگردان پیچیده در تمامی قلب من .... #فروغ_فرخزاد
‌ بسکه لبریزم از تو می‌خواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه ی تو آویزم... 🍃
. در اتاقی که به اندازه‌ یک تنهایی‌ست دل من که به اندازه یک عشق است به بهانه‌های ساده خوشبختی خود می‌نگرد به زوال زیبای گل‌ها در گلدان به نهالی که تو در باغچه‌ی خانه‌مان کاشته‌ای و به آواز قناری‌ها که به اندازه یک پنجره می‌خوانند..
‌ بسکه لبریزم از تو می‌خواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سر نهم آرام به سبک سایه ی تو آویزم... 🌺