eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
غریب و زار عاشقم تو آمدی بهار شد ، من از بهار عاشقم دلم چه بی قرار شد ، چه بی قرار عاشقم مرا به دار هم کشی ، دست ز تو نمیکشم به خنده ام نگاه کن ، به روی دار عاشقم تو بهترین ترانه‌ای ، سرود عاشقانه‌ای تو نازدانه‌ای و من ، ترانه وار عاشقم تو خوبِ خوبها و من ، بد بدان عالمم بخر مرا ثواب کن ، گناهکار عاشقم هزار جمعه چشم ‌من ، شدست چشمه‌ی غمت نیامدی! هنوز هم ، هزار بار عاشقم هزار سال بعد تو ، خوشی ندیده روزگار بدون تو در این شب ، سیاه و تار عاشقم هوای جمعه های من ، پر است از غریبی ات غروب جمعه بیشتر ، غریب و زار عاشقم تو آه سرد میکشی ، من انتظار میشکم تو را ندیده ام ولی ، در انتظار عاشقم عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بهاری نمانده است در راه مانده ایم و سواری نمانده است از ردّپای رفته غباری نمانده است از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند دیر است آنقدر که مزاری نمانده است تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند تا سالهای سال بهاری نمانده است هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار هی دست می بریم و اناری نمانده است یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است یا آمده است گاه و گداری ، نمانده است بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم آدینه ی قرار مداری نمانده است یک روز هم می آید و می بیند آن سوار تنها نماز خوانده و یاری نمانده است محسن ناصحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود وا می شود زبانِ قلم می شود غزل دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود هیچم ولی همین که تو را می زنم صدا عرشِ خدا اسیرِ همین ساز می شود لطفِ خـداست نوکـری آلِ فاطمه پس صوتِ دلخراشِ من آواز می شود این نابَلَد همین که به مضمونِ تو رسید استادِ فَـنُّ و قافـیه پَرداز می شود تو آمدی وُ سامـره شد سُـرِّ مَن رَایٰ دارد زمان زمانه یِ پرواز می شود آقا مرا مسـافرِ سردابِتـان کنید با یک نگاه زائرِ چِشمانِتان کنید جان می دهم برایِ همین لحظه یِ وصال بیداری اَم کـنارِ تو شیرین تر از خیال حس می کنم کنارِ تواَم پایِ پرچَـمَت بیخودکه نیست اینهمه احساس وُ شور وُ حال یاایـُّهاَ العَـزیز به کامَـم عسل بریز آقا بِدِه جـوابِ مرا پیش از سوال کِی می شود که سر بِگُذارم به پایِ تو پس کِی به این گدایِ حرم می دهی مَجال زیباترین سروده یِ شبهایِ شعـرِ ما اِی کاش اِتصّـال شود ختمِ اِنفِـصال باران که می زند به خودم می دهم اُمید آمـد نویدِ آمـدَنَت با همـین رِوال باران زد وُ هـوایِ دلم روبه راه شد خورشید مستِ دیدنِ این قُرصِ ماه شد ای قرصِ ماهِ فاطمه قَدری سخن بگو عجـِّل علیٰ ظهورِکَ یابن الحـسن بگو روزِ کـمالِ دینِ خـداوند آمده از دلبرِ زمیـن وُ زمان یارِ من بگو از آرزویِ تَک تَکِ خـدمـتگزارها از آخرین ولی وُ یَلِ بُت شِکن بگو از مهربانی نَبـی وُ هیـبَتِ عـلی از مادر وُ دعایِ حسین وُ حسن بگو از لحظه هایِ راز وُ نیاز وُ عبادَتَش از علمِ باقری وُ صداقت…. سخن بگو از کَـظمِ غِیـظِ کاظمی وُ رأفـتِ رضا از جود وُ از هدایت وُ از حُسنِ ظَن بگو آمد چکـیده یِ همه یِ خلقَـتِ خدا هفت آسمان نشسته سرِ راهِ سامرا دارد دوباره می رسد از سامرا خبر داده به لطفِ حق شجـرِ سامرا ثَمر دور از دو چشمِ توطئه وُ فتنه وُ نِفاق دارد عروسِ فاطمه بَر دامَنَش پسر از رویِ انتظارِ ظهورش چقدر خوب…. تشخیص داده می شود اِنگار خیر وُ شر یا جامِعُ الائمـّه….وَ یا کاشف الکروب اِی نور چشم فاطمه مهدیِ منتَـظَر نادِ علی بگـو وُ به دادِ دلم برس یا فارِسَ الحِجاز…. علمـدارِ دادگر هر کس خدا برایِ خودش انتخاب کرد بی سر به شوقِ دیدنِ تو می دَوَد به سَر آقا اگـر اِشاره کنی می دَهَـم سَرَم مُردَن به عشقِ توست همان نذرِ مادرم آقـا تمـامِ ایل وُ تَـبارم فدایِ تو یک عمر گفته اَم که بمیرم برایِ تو قرآن بخوان کمی دلِ داوود را بِبَر رویایِ اهـلِ عـرش شده ربَّنـایِ تو یوسف هزار بار صدا زد که جانِ من… قـربانِ یک نگاهِ تو وُ رونَـمایِ تو تو آمدی شبیهِ عمو سفره وا کُنی حاتم شود گدایِ تو در سَرسَرایِ تو یک سالِ دیگر از تو شدم دور دلبرم این مبتـلایِ تو شده درد وُ بلایِ تو آقا بیا وُ حـالِ مرا رو به راه کن تا عاشقانه پَر بزنم در هـوایِ تو عالَم به شوقِ آمَدَنت ندبه خوانِ توست چشم انتظارِ تو حـرمِ عمّه جانِ توست حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
رتّل القران رتّل القران امّا باده را ترتیل کن روزگار دشمنت را سرگذشت فیل کن از سیاهی ها ببر اندیشه ی پیکار و پس آیه نصرُ منَ اَلله را خودت تاویل کن همچون هفتاد و دو تن سر از سران روزگار سیصد و اندی بیاور امر کن تحمیل کن چشم من در روزه ی نادیدنش جانا گرفت عید فطر ما عطا کن روزه را تعطیل کن قلب یعقوبت شکسته تازه کن اندیشه را سوره ی یوسف بیاور آیه ای تنزیل کن زنده ها گر مرده اند بهر تمنای غمش مردگان را زنده کن ساغر بده تقتیل کن رستم و سهراب هم، از مرگِ هم رنجیده اند خان آخر را ببر شهنامه را تکمیل کن تا که من عهد تماشایت بخوانم بر غزل حرمتِ دیدار رخ را بهر جان تحلیل کن دیده ی یعقوب زخم است از تمنای وصال عطر پیراهن بیاور سال را تحویل کن فوت آخر را بکن این کوزه گرها مرده اند با دمت آدم بساز و اندکی تعجیل کن ذوالفقارت را به حرف آور ولیکن بعد از آن سوره ی والعصر را با صبر خود تکمیل کن چون به دریا ریختی خاکستر فرعونیان خواهشا از شیخ کاشی هم کمی تجلیل کن سید علی حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ya hossein.mp3
5.02M
💢 شبهای جمعه بفرمایید روضه 💢 ⚫️ سخنران : استاد دارستانی ⚫️ روضه : حاج مهدی میرداماد 🔺کانال : @hadithashk 🔺 سایت: www.hadithashk.com 🔺
چشم به راه تو جمعه ها خسته و دلگیرتر از هربارم جمعه ها چشم به راه تو فقط میدوزم بغض در راه گلو مانده ولی میشکند مثل یک شمع در این ظلمت شب میسوزم تو هم از دوری و از فاصله ها بیزاری نکند از من بی حوصله دلگیر شدی یازده قرن نبودی بیا...دیر شده پسر حضرت زهرا(س) چقدر پیر شدی ما همه غرق گناه و تب دنیا داریم روز و شب در پی پولیم پی یک سودیم گله از وضع بد جامعه کردیم فقط یاد این غیبت طولانی تو کی بودیم؟ تو فراموش شدی بگذر اگر رک گفتم یاد تو از سر دیوانه و عاقل ها رفت کوچه ها بی تو چه سرد است ببخشید اگر نام زیبای تو از سر در منزل ها رفت... آمدم توبه کنم دست بکش بر سر من خواهشا قول بده تا که ز یادت نبری لقمه نانی بده محتاجم تر از هربارم بخدا خسته ام از معصیت و دربه دری قول دادم که کنار تو بمانم فقط قول دادم که دگر از بغلت جُم نخورم کمکم کن که در این وادی وانفساها آب و نان از قبل کیسه ی مردم نخورم حسین خیریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دردانه ی حسین با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد دردانه ی حسین شدی و چنین شدی عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند در روضه ها به زینب کبری از این به بعد هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی معنای لفظ ام ابیها از این به بعد کم کم در این مسیر می آید به گوشمان لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد پایان این غزل همه روضه ست گریه کن با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دختر سلطان کربلا نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد در آسمان مدینه ستاره پیدا شد همینکه غنچه‌ی یاسی دگر شکوفا شد خبر رسید دوباره حسین بابا شد سحر شد و شرف‌الشمسی از سما آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد عروس فاطمه این بار دختر آورده برای حضرت صدیقه کوثر آورده چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده برای حضرت ارباب، نوبر آورده دهید مژده که نوری ز کبریا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد لباس پولکیِ این بنفشه الماس است و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است شبیه فاطمه این نازدانه حساس است و در شگفتی‌اش این بس، عموش عباس است بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد کبوتری به مناره شد و ترنم کرد فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد حسین را گلی از باغ هل‌اتی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کشیده پای لبش قطره قطره دریا را اسیر خویش نموده وجود سقا را نوشته‌اند به پایش نگاه زهرا را و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد نگینِ شمسیِ انگشتر علمدار است کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است جمال حضرت زهرا در او پدیدار است ستاره‌ی شب تاریک نینوا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد چه قدر غنچه‌ی لبهای او عسل دارد گرفته شاخه‌ای از یاس و در بغل دارد که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟ به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد کسی به شکل بشر با فرشته‌ها آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش همیشه و همه جا بوده عمه هم‌رازش حسین، از دل و جان می‌خرد به دل نازش به روی دوش ابالفضل اوج پروازش بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد؟ رقیه دختر سلطان کربلا آمد   رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مثل هرشب که باده میخواهیم آمدیم و زیاده میخواهیم جام خالی و دست خالی تر گرچه از ما نمی ستاند زر می دهم جان برای باده ی او سجده آرم به پای باده ی او درِ میخانه حاجتی داریم  ساقی با کرامتی داریم أن قریب است مستمان بکنند مست جام الستمان بکنند ساقی ما ز بس جوانمرد است بین این بزم کاتبم کرده است  روح تازه به هست من دادند قلم عشق دست من دادند تا دم مرگ میزنم فریاد هر که ساقیست خانه اش آباد مینویسم چقدر با عشق است ساقی نازدانه را عشق است بس که مِی خورده این قلم با من دفترم گشته است تَردامن با قلم خوش به حالمان باشد رقص مستی حلالمان باشد مست مستیم عالمی داریم عهد و پیمان محکمی داریم عهد بستیم تا که جانی هست جوهری هست و زندگانی هست از خُم هیچ کس سبو نزنیم جز سه ساله به غیر رو نزنیم مدد از آن سه ساله می جویم بسم ربِّ الرّقیه میگویم آتش عشق را به پا کردم به خداوند اقتدا کردم اول کار یا علی مددی یل کرار یا علی مددی پا نهادم به راه بسم الله با توسل به شاه بسم الله عشق جانانه میکنم امشب مدح دردانه میکنم امشب تا ابد هم از او دمادم خواند مدح او ناتمام خواهد ماند دل پاکش شدید بابایست خنده هایش عجیب زهرایست می برد او دل ملائکه را تکیه داده به تاج و تخت خدا بخدا که تمام ایمان است عاشق او فقط مسلمان است  معنی واژه ی مسلمانیست غیر از این هر که گفته نادانیست یک تنه کرده کار صدها مرد با همان سن کم بزرگی کرد زنده اسلام از قیامش شد سند ملک دین به نامش شد خود امام و امامه اش زینب مهر و امضای نامه اش زینب دارد او سلطه بر قلمروء عشق کعبه در سجده است رو به دمشق️ در کمالات و رتبه بی همتا مستمند نگاه او موسی معنیِ کاملی ز اعجاز است دم عیسایی اش نبی ساز است موج عشق است در دل دریاش میچکد عصمت از قد و بالاش روزیِ انبیا ز کیسهء اوست هرچه از دوست میرسد نیکوست ز عنایات ذات رحمانی هرکه را داده است عنوانی به یکی ربنای عرفانی به یکی خاتم سلیمانی به یکی داده چشم بارانی به یکی سجده های طولانی به یکی باده های روحانی به یکی مستی دعا خوانی به یکی شور و شوق ربانی به یکی آنچه را نمیدانی چشم یعقوب هم چراغانی زانکه یوسف شدست کنعانی به یکی داده ملک و انگشتر به خلیل خدا سپرده تبر داده ایوب را صبوری تا بشناسد جناب زینب را نوح اگر شد ز خشم طوفان رد از عنایات این سه ساله بود با توسل به دامنش عیسی دیدهء کور را کند بینا صالح از لطف لیلیِ افسون شتر از کوه میکشد بیرون بهر اینان کمک ز غیب رسد گر که گویند یا رقیه مدد تا که گویند یا رقیه مدد تازه اعجازشان عیان گردد میشود اژدها عصای کلیم میشود نور نار ابراهیم میشود چاک سینهء صد نیل میشود حفظ خون اسماعیل میشود سوی منزلش راهی حضرت یونس از دل ماهی میشود شاه آن فتادهء چاه گر که گیرد مدد ز دختر شاه شهر کنعان مریض او گردد صد زلیخا کنیز او گردد️ عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
الهی به رقیه هر اهل دلی یافته راهی به رقیه پس رو زده با کوه گناهی به رقیه هروقت نشسته ست سر شانه ی عباس تقدیم شده منصب شاهی به رقیه هر جا سخن از راه رسیدن به خدا شد داده دل ما زود گواهی به رقیه هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع انداخته با گریه نگاهی به رقیه مدیون حسینیم که داده دل ما را گاهی به علی اصغر و گاهی به رقیه وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر ده مرتبه گفتیم : الهی به رقیه  مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوه ی فاطمه گهری از صدف خون خدا آمده است گلی از طایفه ی آل عبا آمده است برکه ای از دل دریای کسا آمده است گوییا جلوه ی خاتون نسا آمده است هیچ دانی که چرا؟ بهر کجا آمده است؟ ثمری از ثمر کرببلا آمده است خانه ی خون خدا گشته چراغان امشب به زمین فوج ملائک شده مهمان امشب مطلع مهر شده منزل جانان امشب ماه از شرم رخش سر به گریبان امشب خجل از پرتو او انجم تابان امشب نوه ی محترم شیر خدا آمده است این که خود طایفه ای نیک و مکرّم دارد این که بر بام فلک بیرق و پرچم دارد فخر بر هاجر و آسیه و مریم دارد از دل آل علی مُحرم و مَحرم دارد شیر زاده ست و به سر شور محرم دارد دختر حضرت فرزند منا آمده است نوه ی فاطمه هم جلوه ی کوثر دارد نوه ی فاطمه هم خلق پیمبر دارد نوه ی فاطمه هم هیبت حیدر دارد نوه ی فاطمه هم دست به محشر دارد نوه ی فاطمه هم ارث ز مادر دارد کوثر دیگری از جنس وفا آمده است پیش درگاه شما فخر تبارم این است هر چه دارم ز شما دار و ندارم این است سرورم پیش شما پیشه و کارم این است نام من خادمتان کنیه که دارم این است از ازل تا به ابد ذکر شعارم این است (عبد پابست توام) خیز گدا آمده است بخت یارش شد و وقت سفرش پیش آمد سفر خانه ی حق با پدرش پیش آمد با عموی ز قمر خوبترش پیش آمد کنج ویرانه ی غم در گذرش پیش آمد باز دیدار پدر گر چه سرش پیش آمد گفت ای عمه بیا راس جدا آمده است  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
معنای لفظ ام ابیها با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد دردانه ی حسین شدی و چنین شدی عشق علیِ اکبر لیلا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند در روضه ها به زینب کبری از این به بعد هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی معنای لفظ ام ابیها از این به بعد کم کم در این مسیر می آید به گوشمان لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد پایان این غزل همه روضه ست گریه کن با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شبیـه حضـرت زهـرا میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده و بال حضرت جبریل فـرش راهش شـد برای نوکـری اش لشکـری شـد آمـاده و با شراب طهوری کـه بـا خــودش آورد حراج کرده عمویش بـه کاسه هـا بـاده تـو آمدی که اجابت کنی دعای مرا شبیـه حضـرت زهـرا به روی سجـاده بیا به ما بچشان جرعـه ای ز آب حیـات نثـار مقــدم پاکـت چهــارده صلـوات بگــو برای همـــه از مقـــام بالایــت کـه شهـد عشق چکیـده ز روی لبهایت نشان بـده بــه همـه دلبرانـه بــودن را اسیــر دلبــری ات بـود و هست بابایت تویـی که عرش نشینی به شانه های عمـو تویـی که شانـه ی عبـاس بوده جـا پایت میان نافلــه عمــه چــه حاجتـی دارد دخیــل بستـه بـه چـادر نمـاز زیبـایت فـدای قامت سبـزی که مثل فاطمه بـود ندیـده صحنـه ی گیتی دوباره همـتایت تویی شبیه تر از هر کسی به مادرمان شبیـه فاطمـه هستـی تو در برابرمان کریمـه ای و کریمـان گـدای کـوی شمـا و قبلـه گـاه دل ما فقط به سـوی شما شمیـم سیـب رسیــده بیـا نگـاه بکــن بیا که می وزد از کوچـه کوچه بوی شما مـرا بخـر کـه غلامـی بـدم ولـی بانــو در آرزوی تــو هستــم در آرزوی شما مـن از تبـار شریفـی ز نسـل سلمانــم کــه اعتبـار گرفتــم از آبـروی شمـا اگـر تمـام جهـان را کسی به من بدهـد عـوض نمی کنم حتـی به تـار موی شمـا تویی که دلبری ات برده صبر و هوش عمو عموت ساقی طفلان، تو مـی” فروش عمو تویی که باز شود صد گـره به دستانت هــزار حاتــم طایـی گـدای احسانت سه ساله دختـر ارباب هستی و پـدرت دخیـل بستـه دلش را به ناز چشمانت چگونــه حاجت خـود را گرفتی از بابا چه صحنه های غریبی که دیده دامانت مثال حضـرت یعقـوب می شـوی وقتی بـه جـای پیرهنـی سر” رسد به کنعانت! عجیب نیست که ما را اسیر خود کردی عجیب نیست که چشمان ماست گریانت خدا کند که به ما هم دمی اشاره کنی به کـار خیـر محال است استخاره کنی... احمد ایرانی نسب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اُمِ اَبیها عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بود بَسکه می ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقایق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است چه شکوهی که خدا نیز تماشا می کرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا می کرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها می کرد یا حسین بنِ علی بود که غوغا می کرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد لاله شوریده یِ هر لحظه ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر همسایه یِ دیوار به دیوارش بود خوش به حالِ دلش عباس علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ ناپیدا گفت آن شبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه یِ خانه ی حیدر آمد آسمان از قدمش تا که شکوفا می شد عشق شیرازه ی هر واژه ی دنیا می شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می شد عالم از یاس ترین عطر مسیحا می شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین بن علی زهرا گفت نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری بینِ منظومه ی خورشیدیِ دل جا داری زیرِ پا وسعتِ شش گوشه ی دنیا داری که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت پایِ پُر آبله اش با تنِ تبدارش سوخت از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید از همان فاصله یِ دور لبش را بوسید... حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دخترک خانواده ی زهراست پریوشی که غزل خوانِ مهربانی هاست سه ساله دخترک خانواده ی زهراست شب ولادت او روز مرگ نومیدی شروع لحظه ی تحویلِ سالِ خورشیدی شکوفه های بهاری مرید خنده ی او شکفتن گل مریم نوید خنده ی او چه انعکاسِ شگرفی نگاه او دارد از آسمان نگاهش ستاره می بارد نماز پنجره ها سمت کعبه ی چشمش حواس آینه ها پرت جذبه ی چشمش ستاره ها به رقیه سلام می کردند برای دیدن او ازدحام می کردند رجال اهل کهف، خواب ناز امشب را به پلک منتظر خود حرام می کردند زنان پاک سرشت قبیله ی مریم به احترام مقامش؛ قیام می کردند و شاعران علی دوست تمام جهان قصیده گفتن خود را تمام می کردند فرشته ها به قماتش دخیل می بندند فقیرهایِ بهشتی چه آبرومندند طواف قاصدکان گرد او تماشایی ست شکوه فاخر اعمال حج شیدایی ست به پای بوسیِ خاکش هزار سرو بلند بر آستانه ی گهواره سر فرود آرند چکیده شهد گل از غنچه ی تبسم او مسیر باد صبا کوچه ی تبسم او نسیم، شانه ی صبح حریر گیسویش عقاب قلب اباالفضل گیر گیسویش گلِ سرِ شب این کودک شکر شیرین ستاره هایِ درخشان خوشه ی پروین صدای گریه ی او شرح آیه های بهشت رسد ز پیرهنش عطر جانفزای بهشت نگاه فاطمی اش، باغ خاطرات حسین سرشک دیده ی او، باده ی حیات حسین عقیله آمد و قنداقه را به دستش داد حسین ذوق کنان یاد مادرش افتاد به گریه گفت: غم از دیده ی ترم رفته نگاه کن چقدر او به مادرم رفته... وحید قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آمدی نازترین یاس داشت آن روز زمین قصه ای از سر می خواند قصه ی دیگری از یاس معطـر می خواند رخ مولود چـنان بـا رخ مـادر می خواند که پدر زیر لبی سوره ی کوثر می خواند خانه غوغا شده، انگار زمان برگشته نکند حضرت زهرا به جهان برگشته نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است عرض تبریک به ارباب برای همه است زینب آیینه به کف بر لبش این زمزمه است به خدا خون علی در رگ این فاطمه است دختری که نفسش جلوه ی زهرا دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد تو که بالای سرت نور امامت داری جزء این طایفه ای دست کرامت داری محشری گشته به پا باز قیامت داری چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد آمدی نازترین یاس معطر باشی در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی آمدی چند بهاری گل اکبر باشی نفسی هم شده همبازی اصغر باشی باز لبخند بزن عشق خریدار تو است کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است تو که در دلبری از ما مثَل بابایی اسم بابا که می آری غزل بابایی چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی ساده، شیرین و صمیمی عسل بابایی دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت... مجید تال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلم از عشق در به در شده است شب تنهایی ام سحر شده است می پرم تا مدینه بی پروا نوبت این شکسته پر شده است شعله های قدیمی یک عشق در وجودم چه بیشتر شده است خبر آمد که آمده از راه آنکه بر عشق برگ و بر شده است ملکی می دهد ندا که “حسین” مژده این بار هم پدر شده است صحن خشک دو چشمم امشب با قدم نو رسیده تر شده است دختری که قرار سینه ی ماست حرمش مکه و مدینه ی ماست دل ما و دل صنوبری ات سر ما و سریرِ سروری ات با دو دستت بیا هوایم کن آرزویم شده کبوتری ات پری خانه ی امام حسین دست ما و عطای کوثری ات زلف ما از ازل گره خورده به سر گوشه ای ز روسری ات به در خانه ات گدا هستم شده شغلم همیشه نوکری ات چِقَدَر شکل فاطمه هستی به فدای نگاه مادری ات آسمان پای مقدمت پا شد با قدومت مدینه غوغا شد هردو چشمت همیشه شیداتر هر یکی از یکیست دریاتر کسی مانند تو نیامده است مثل خالق همیشه یکتاتر اوج فهمت فراتر از درک است از عروجِ خیال بالاتر از تو گفتن چه کار دشواریست واژه در واژه ات معماتر بوده ارباب صاحب فرزند تو رسیدی شده است باباتر تو رسیدی و با وجودت شد خانه اش از بهشت زیباتر از دهانت “پدر” شنیدنی است چه قدر ناز تو خریدنی است چشم خود را همین که وا کردی همه جا را پر از صفا کردی با همین سنِّ کوچکت کارِ حضرت خضر و نوح را کردی غیر تو پرده دار عشق نبود سرّ عشق را بر ملا کردی با حضورت دل از همه بردی همه را مست و مبتلا کردی جای گریه “حسین” میگفتی بعد از آن عمه را صدا کردی لحظه ای بعد روی دوش عمو تو خودت را چه خوب جا کردی نذر تو یک سبد شکوفه و یاس شده هم بازی ات عمو “عباس” رونق بزم عرشیان شده ای حسرت اهل آسمان شده ای در زلالیِ چشم بابایت رود جاری و بیکران شده ای بانوی من درست می بینم ؟ چه شده اینهمه کمان شده ای؟ کاش می مُردم و نمی دیدم هدف سنگ شامیان شده ای سر بازار خنده می کردند خسته از دست این و آن شده ای طلب مرگ می کنی از بس دست و پا گیر کاروان شده ای کنج ویرانه پر زدی رفتی بوسه بر زخم سر زدی رفتی محمد حسن بیات لو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
گل های بهاری همه غبطه به تو دارند  در حسرت رویت همه گل های بهارند  آرامش رخساره ی تو رشک نسیم است  گل ها به جز از روی تو آرام ندارند آنان که پیِ سیر به عرش اند یقیناً جز خاک رهت جای دگر سر نگذارند  ای روح لطافت شده مدیون وجودت  اهل دو جهان با تو همه همره و یارند آماده ی جان دادن خویش اند ولیکن  عشاق به جز درگه تو جان نسپارند  دلداده ی اوصاف تو هم حور و ملائک  در نوبت دیدار تو بی خواب و قرارند  جمع ملک آن جا که قدم های تو باشد  در لحظه ی پرواز بر این دور و مدارند تو نور خدا و همه را نور عینی تو فاطمه ی کوچک اربابم حسینی در دیده دو صد نور تولاست که داری  چون قبله ی هر نوگل زیباست که داری  آن چه به خدا بُرده دل و دیده ی زینب  تمثال تماشایی زهراست که داری  احیاگر دل های همه اهل جهانی  هوی نَفَست رشک مسیحاست که داری  بس روشنی نور الهی است به چشمت  برق نگه ات جلوه ی سیناست که داری  دل می بَرَد از عمه ی سادات نگاهت  در چهره رُخِ زینب کبراست که داری  همواره حسین است زیارتگر رویت  در دیده مگر کعبه ی دل هاست که داری  سرمست تماشای تو بیش از همه عباس  این کوثر سرمستی سقاست که داری گویا همه ی عرشِ خدا را تو ببینی  وقتی که سرِ شانه ی عباس نشینی تمثال تو آیینه ای از فاطمه باشد  از او همه دم با دل تو زمزمه باشد  در سیرت و در صورت و در خلقت و خویت  این گونه شباهت ز تو بیش از همه باشد  در لحظه ی میلاد تو در اوج سماوات  در حور و ملک ولوله و همهمه باشد  بنموده مباهات به صد قافله ی حور  بانوی بهشتی که تو را خادمه باشد  پر می شود از نور رخ حضرت زهرا آن خیمه ی عشقی که به تو قائمه باشد می گفت تو را فاطمه ی کوچک مایی آن عمه ی سادات که خود عالمه باشد  آن چه همه دم نام تو را خواند رقیه  بیش از همه لب های یل علقمه باشد تو فاطمه ی کوچک صحرای بلایی زهرای سه ساله به دل کرببلایی تا درک وجود تو بسی فاصله مانده  از ما همه عجز است و به شأنت گله مانده  کی شرح تو در واژه ی کم قدر بگنجد  تا عرش خدا قدر تو را فاصله مانده  ما گم شدگانیم که محتاج نگاهیم  ای دختر گم گشته ی از قافله مانده  دانیم که بر پیکر تو زخم نشسته  گل بوسه که بر جسم تو از سلسله مانده  رفتی سفر کرببلا ، کوفه و تا شام  پایان سفر پای پر از آبله مانده  از کوچه و بازارِ غم شام گذشتی  صد زخم زبان بر دلت از هلهله مانده  بس باشدم این اشک در این موسم میلاد این شعر به پایان شد و تنها صِله مانده ای بانوی غم دیده ببین شعله ی سینه  مشتاق سفر جانب شامیم و مدینه محمد مبشری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ای دلبر حسین تا که خدا به بال ملک پر درست کرد در آسمان عشق کبوتر درست کرد با آیه های سوره ی زیبای قدر خود قدری گریست، سوره ی کوثر درست کرد خلقت به حال خویش معلّق نمی شود بر آن خدای فاطمه محور درست کرد تا که بهشت پر شود از عطر آشتی با قلب خویش صورت مادر درست کرد بابا به یاد مادر خود گریه تا نمود مادر گرفت آینه… دختر درست کرد شأن نزول سوره ی کوثر بزرگ شد دختر تجلّی رُخِ مادربزرگ شد دختر همیشه دلبر باباست شک نکن در اوج دلبریش دلارآست شک نکن این زمزمه شده است سرود ملائکه این نو رسیده دختر مولاست شک نکن هنگام خنده هاش وَ هنگام گریه هاش این فاطمه به فاطمه همتاست شک نکن خواهر بیا بیا و به دقت نگاه کن صورت شبیه صورت زهراست شک نکن حس می کنی تو را به خدا، بعد سال ها این عطر مادر است که بر پاست شک نکن او بیشتر از اینکه به من دختری کند نازل شده است تا که به ما مادری کند ای ماهتاب نیمه ی شب های اهل بیت ای دلبر حسین، دلارآی اهل بیت چادر به سر چو می بری و راه می روی هستی شبیه حضرت زهرای اهل بیت بر صورت حسین و ابالفضل و زینبین گلبوسه های توست مداوای اهل بیت اغراق نیست این که بگویم تو یک تنه زهرا شدی و اُمّ ابیهای اهل بیت در بین اهل بیت شبیه تو نیست، نیست بنت الحسین اوج کمالت سه سالگی ست کاش ای سه ساله قوت پایت نمی شکست دستان پر ز جود و عطایت نمی شکست آغوش حور بود بهای وجود تو ای کاش در مسیر بهایت نمی شکست ای نی نوای حضرت ارباب بی کفن در شام و کوفه کاش نوایت نمی شکست رفتی به خلوت عمه ی خود را دعا کنی از زجرِ زجر کاش دعایت نمی شکست کاش آن زمان که سرّ طبق آشکار شد با دیدن حسین صدایت نمی شکست ای عمه زخم های تنم گر چه بستنی ست این شیشه پر ترک شده دیگر شکستنی ست  امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جانم رقیه وقتی که فراتر ز زمان است رقیه از مَنظر من جان جهان است رقیه مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت در جزء نه در سطح کلان است رقیه مانند علی اکبر و مانند اباالفضل در کرببلا یک جریان است رقیه زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست؛ نسبت به اباالفضل همان است رقیه وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش من معتقدم گنج نهان است رقیه مانند حسین بن علی بر تن آدم جسم است اگر سوریه جان است رقیه آنجا که عمو آمده با مشک لب رود عکس وسط آب روان است رقیه من باورم این است که از خلقت عالم مقصود حسین است و بهانه ست رقیه رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر ای وای که گوشش به اذان است رقیه در مجلس تنهایی جسم علی اکبر با روضه ی سر مرثیه خوان است رقیه مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اهل معنا طلا می خَرَند و بدل می فروشند چرا زهد پوشان دغل می فروشند اگر دین دینار آلوده دیدی بدان علم داران عمل می فروشند به دید مَنِ مست با شهد ایوان نجف ، اهل معنا عسل می فروشند کُنَد تا ابد مست جان را شرابی که از مهر مولا ازل می فروشند نشستیم پای تو تا ایستادیم در آن دوره ای که غزل می فروشند علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بوی خاک کربلا زائری دیدم که دارد چشمِ تر می‌آورد یک نفر هم نذر پاهای تو سر می‌آورد کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت نذر چوبِ جاروی صحن تو پر می‌آورد مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان بین صحن تو زبانِ نوحه‌گر می‌آورد خواب ، چشمم را که می‌بندم به پابوسی تو می‌برد روح مرا ؛ وقتِ سحر می‌آورد من یقین دارم نسیمی که به پرچم می‌خورد از دلِ تنگم برای تو خبر می‌آورد رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد بوی خاک کربلا هم گریه در می‌آورد دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست با طنابِ روضه‌ات خونِ جگر می‌آورد نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زاده‌ایم می‌رود دیوانه‌ای ؛ دیوانه‌تر می‌آورد شاد خواهد شد؛ چرا که سینه‌زن آورده است از تبارِ نوکران هر کس پسر می‌آورد زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ... باد ، از خاکم غباری مختصر می‌آورد رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ارباب من یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید مانند «جُون» قبل مُحَرَم شدم غلام مانند «عُون» بعد مُحَرَم مرا خرید هرجا رسید من ولی او را فروختم هرجا رسید او ولی از دَم مرا خرید وقتی که عالِم دوسه شب گریه اش شدم ازاینهمه مُرید در عالَم،مرا خرید ارباب من،به قیمت بالای آن تنور از شعله های داغ جهنم مرا خرید ازخویشتن گرفت دلم را به روضه داد ارباب هم فروخت مرا،هم مرا خرید اوج کریمی است که من را جدا فروخت آن کس که در معامله دَرهَم مرا خرید یک عمر پای این سگ بیچاره صبر کرد تا آخرش به قیمت آدم مرا خرید  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
سلامت میدهم نگاهی دلربا دارد نگارم ربوده جزبه اش صبروقرارم به پست وجاه دنیا دل نبندم که شاه کربلا شد اعتبارم نباشد در سرم رویای ثروت که در دربار او ماهانه دارم نیم در بازی اول شدنها مدال نوکری شد افتخارم بگویم حرف دل را با تو مولا خودم دانم که درچشم توخارم دعایم کرده ای تاخوب باشم در این بازار باشد سکه کارم تو بنده ساختی از این خطاکار تو پروردی مرا پروردگارم سلامت میدهم از‌ جانب دور ز هجران حرم ابر بهارم زیارت، اربعین، پای پیاده به عشقش لحظه ها را میشمارم دراین ره، حاجیم، معصوم فرمود برای هر قدم صد حج گذارم هنوز از یادتان لبریز دردم کز آن لبهای خشکت داغدارم بدم اما شما را دوست دارم به فردای خودم امیدوارم  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خمارم من خمارم من خمار باده های زیر ایوانش مرا شکری است تا هم رشته هستم با خمارانش نوشتن،آب،بابا را سگ کویش به من آموخت کسی که صد چو عیسی میشود طفل دبستانش اگر صد جلد دیگر هم شود قرآن حق نازل ندارم شک که جمعا میشود یک بیت دیوانش پدر آموخت بر من تا که عمری نوکرش باشم چه درسی چون شدم از همکلاسی های سلمانش سمرقند و بخارا گر بخشید بر هر کس بریزم زیر پای مرتضی پهنای ایرانش ندارد فرق این پایین و بالاهای شهر ما سیاهی لشکرش هستند از ری تا شمیرانش به ثروت دل نمیبندم در این دنیای صد رنگی چرا که گنج دوران است خاک کفش ارزانش دلم چون باغ بستان است و آبادی من آباد چرا؟چون از ازل تخریب شد دل بین چشمانش اگر باشد اتاق هشت او مشهد خدا داند که راضی میشوم اعدام را در بین زنداش حمید رضا قربانی (حزین اردبیلی) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹