eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهم کن! نمی خواهم به حالِ زار برگردم به آن ایام ِ نفْس-آلودۂ تبدار برگردم رسیدم سربه زیر آقا مریض احوالم و لطفا مداوایم کن و راضی نشو بیمار برگردم به غیر از تو؛ من از هر که بگویی پشتِ پا خوردم تو کاری کن به یک آرامش ِ سرشار برگردم تمام عمر سربارت شدم! امروز می خواهم؛ شبیه مهزیارت در لباس ِ یار برگردم تو برمیگردی از غیبت اگر من از گناهانم به سمتِ خیمه ات با حالِ استغفار برگردم «بنفسی أنتْ» یعنی نفْس ِ بیداری که از لطفش؛ اگر وقت سحر غافل شدم، افطار برگردم نبینم ردّ اشکت گوشۂ پرونده ام باشد... اگر که حال و روزم میدهد آزار... برگردم... به چشمانت تعهّد داده ام پایِ دعای عهد که بیش از پیش با اخلاص، پایِ کار برگردم خودت یادم بده چشم انتظاری را و بعد از این حواست بیشتر باشد به من... نگذار برگردم! مرضیه عاطفی سمنان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ما کویریم، ببارید که باران خوب است ذره ای نم بنشیند به بیابان خوب است بشود این دل بی ارزش ما وقت سحر با قدم های تو چون قالی کرمان، خوب است   اینکه در محضر تو شاه و گدا یکسانند با نگاه تو همین رتبه ی یکسان خوب است بعد یک عمر گدایی ز همه فهمیدم بدهد دست کریمان به گدا نان، خوب است   از کریمان طلب کم، به خدا کاهلی است طلبیدن ز خدا همچو سلیمان خوب است راه اگر راه سلوک است بدانید فقط شاه باشد علی و بنده چو سلمان، خوب است   گریه در روضه به جای خودش، اما گاهی تک و تنها سحری گریه ی پنهان خوب است آب می نوشم و می گریم و مادر گوید گریه کردن به لب کشته ی عطشان خوب است    ایمان کریمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خبر آمد که بهار دل ما آمد باز مژده‌ی‌کم شدن فاصله ها آمد باز از لب عرش خداوند ندا آمد باز بندگان ماه خدا، ماه خدا آمد باز من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟ ندهد یار اگر باز پناهم چه کنم؟ خبر آمد که کریم آمد و در وا‌شده است سفره پرداز قدیم آمد و در وا‌شده است اسم رحمان و رحیم آمد و در وا‌شده است درد عصیان مرا خویش مداوا شده است آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم توبه آرید، خداوند کریمی داریم ای که بخشنده‌ی هر جرم و گناهی، العفو به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو سائلی را به سر سفره ی خود راه بده من گدای توأم ای حضرت الله- بده!- یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند    امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جنسِ تَرَکها روی لبها فرق دارد لبـهای ما با لَعْـلِ آقا فرق دارد ما پای سفره آبْ می نوشیم آری پس روضه ها با روزه یِ ما فرق دارد لب تشنه ایم اما نَه در بینِ بیابان حتماً عطش در حُرمِ صحرا فرق دارد آتش اگر افتاده بر جان و تن ما لب تشنه جنگیدن خدایا فرق دارد لب تشنه و زخمی به میدان رفت ارباب وقتِ عطش سینه زدن ها فرق دارد هربار می افتاد می گفتند ... حمله آیا غمَـش با داغ زهرا فرق دارد ای روزه دارِ روضه خوانْ اشک من و تو روزی که برمیگـردد آقا فرق دارد  حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یک دمی از پرده برون آ، گلم بین که چه آرام گرفته دلم دل به تولای شما بسته ام این همه از دوریی تو خسته ام با خبری از دلِ رنجورِ من از من و از سینه ی پُر شورِ من ای که جهان با نفست گلشن است با تو شبِ خسته ی ما روشن است باز نگاهِ تو مرا می کُشد آه! ندانم به کجا می کشد باز دلم بی تو چو مجنون گریست از غمِ بی تابیِ خود خون گریست کاش فراقِ تو به پایان رسد یوسفِ ما نیز به کنعان رسد پس تو کجایی گلِ زیبایِ من بی تو غریب است تماشایِ من! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
العفو می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا می‌کِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر معصیت می‌آورم، آب و غذایم می‌دهی می‌چکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر دارم از زهرا ز دست خود خجالت می‌کشم شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر چند وقتی می‌شود آواره بودم، باز هم چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر رضاباقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
العفو سفره داری که به من اذن ضیافت داده بار دیگر به گدا لقمه ی عزت داده ماه شعبان و رجب رفت و به من گفت کسی رمضان آمده و حق به تو فرصت داده ای گنهکار! پشیمان شو، خدا در این ماه به خلاصی تو از نار رضایت داده روزه و نافله و ذکر و دعاهای سحر من چه کردم به من این قدر لیاقت داده ماه میلاد امام حسنم این ماه است رمضان را پسر فاطمه برکت داده به شب قدر که آیینه ی زهراست قسم شیعه را حب علی بر‌گ برائت داده روزه داری و لب تشنه و قرآن خواندن اثر چیست به من فیض تلاوت داده؟! به فدای لب عطشان اباعبدالله او به قرآن خداوند حلاوت داده این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست این حسین است به من حال عبادت داده روی آن سینه که بوسید نبی چکمه نکوب! شمر ملعون، که به تو این همه جرات داده؟!  امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دلمرده ایم دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می دهد به ما ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو دارد بشارت رمضان می دهد به ما برگرد! ای که لحظه ی افطار، عاقبت یک روز دست های تو نان می دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی کسی ست حسی که بی تو وقت اذان می دهد به ما این ماه، فرصتی ست که باز عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می دهد به ما ما میهمان جد تو هستیم، جان حسین نامی که اشک های روان می دهد به ما حالا که سفره، سفره ی عشق است پس خدا هرچه بخواهد این دلمان می دهد به ما بی شک حواله همه امسال کربلاست مزدی که آخر رمضان می دهد به ما محمد بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
در مقام بندگی اقرارها تکرار نیست اصلا از این توبه‌ها مقصود ما انکار نیست من خود از اعمال خود این روزها آگه ترم این گدایت آنقَدَر هم پست و بدکردار نیست حرف‌هایم را فقط با مالک خود می‌زنم غیر این معبود کس، بر کرده‌ام ستار نیست من به آغوشِ پر از مِهرت پناه آورده‌ام گفته‌ای ( لاتَقْنُطوا ) جز من کسی غفار نیست من خودم با پای خود در پیشگاهت آمدم غیر خجلت در نگاه بنده فَراّر نیست جهل و نادانی مرا اینگونه دور از خانه کرد ورنه با نام حسین این راه که دشوار نیست بین سوز و اشک و آهم، روضه می‌خواهد دلم روضه‌ای جانسوز تر، از کودک تبدار نیست منکه از دیروز، چشمانم کمی کم سو شده مادرم، زینب، ببین بین در و دیوار نیست؟  رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مردیم و ندیدیم ارزان نفروشیم گران جانی خود را مردیم و ندیدیم رخ جانی خود را پیر از سر ناسازی ساز دل خویشیم می خورد زلیخا غم زندانی خود را موریم که از همت خود میکند امضا با ران ملخ حکم سلیمانی خود را تقدیر شود شانه و چنگال کند تیز گیسو که عیان کرد پریشانی خود را بر جامه ی سبزش چو مباهات کند بید با برف بپوشد شب عریانی خود را رویید اگر دور و برت خار مبادا بر باد دهی خوی بیابانی خود را گم کرد غریب از شب دیدار نخستین در کفر دو زلف تو مسلمانی خود را  محسن قاسمی غریب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ستار العیوب توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم روزه ام را فقط افطار به تربت کردم خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه اش احساس خجالت کردم روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
لا فتی الا علی رو سوی میدان کن ببین حیدر به میدان آمده شیر خدا شوری به سر در بیشه غرّان آمده فتحُ لَکَ خواند ملک هم می تپد قلب فلک کشتی دشمن سرنگون دریا به طوفان آمده جبریل هم از هیبتش سبوح و قدوس به لب گفت لا فتی الا علی با سیف برّان آمده قنبر قلندر می شود چون اسم اعظم می برد این ذره با لطف علی چون ماه تابان آمده مالک دهد ملک دلش از بهر دیدار علی با جرعه ای از جام او سلمان مسلمان آمده خیبر شکن دُل دُل سوار دشمن بگوید الفرار ممسوس در ذات خدا گویا نمایان آمده دیشب به من داد این نمک گفتا یدالله معک جارو به دست این دلم بر دیده مهمان آمده بوی خوشش را که ملک بر بال و بر پر می زند یعقوب گوید این سخن یوسف به کنعان آمده شب ها برای خلق او بر دوش خرما می برد ما هم گدای کوی او بر سفره مان نان آمده هم می بریز در شعر من ای ساقی جام الست بیتی پس از بیتی دگر شاد و غزلخوان آمده انگور چیدم از ضریح بعد سوی ایوان رفتمی پیری اشارت می نمود از خیل مستان آمده در قبر نکیر و منکری گویند امام تو علی است؟ قلبم گواهی می دهد آن لحظه سلطان آمده سید علی حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اشکهایم دوباره اشکهایم دوباره دانه دانه می‌افتد مدتی کار من به تو شبانه می‌افتد سالها فکر معصیت مرا زمینم زد رحم کن بر کسی که عاجزانه می‌افتد بس که بار گناه دیگران به دوشم ماند توشه‌های سفر، ز روی شانه می‌افتد گفتم إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون ‌و فهمیدم گذر پوست به دباغخانه می‌افتد با زبانم تو را نخوانده‌ام، پشیمانم وای بر من که آتش‌ت زبانه می‌افتد عبد خاطی منم، تو غافرالخطیئاتی باز دارد به دست من بهانه می‌افتد من زمین خورده‌ام، خودت مرا بلندم کن مثل طفلی که زیر تازیانه می‌افتد گفت: بابا، حلال کن که برنمی‌خیزم! استخوانم شکسته است و جا نمی‌افتد محمد زوار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ره توبه گرفتيم پلکى بگذاریم زمان زود گذشته از کوچه ما نامه رسان زود گذشته تازه شب اول شده کو تا شب آخر !؟ تا بر خودت آیى ، رمضان زود گذشته ترسم که به جایی نرسم باز بمانم تا من برسم پیک امان زود گذشته آنقدر بیاید رمضان ها که نباشیم آنقدر که عمر همگان زود گذشته اینجا چه مسیرى است که موسى شده حیران آنوقت از این راه شبان زود گذشته پابند شلوغى نشوى عُجب نگیرى بُرد آنکه از این نام و نشان زود گذشته قربان خدایى که گنهکار خریده با رحمتش از بار گران زود گذشته ما دیر ره توبه گرفتیم ولى او ... از جرم و خطاکاریمان زود گذشته انگار به دنبال بهانه است ببخشد العفو که شد ورد زبان زود گذشته او از سر تقصیر گنهکار همینکه ... نام على آمد به میان زود گذشته ما عاشق و دیوانه ارباب حسینیم ارباب من از پیر و جوان زود گذشته هرکس که حسینى ست شهادت شده سهمش هرکس که حسینى ست زجان زود گذشته هر وقت حدیث غم عریانى اش آمد از روضه او مرثیه خوان زود گذشته والله گناه همه بر گردن شمر است خون سر ارباب روى دامن شمر است محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مژده ماه خورشید پشت ابر! نشانی به ما بده ای ماه! مژده رمضانی به ما بده مثل نسیم صبح از اینجا گذر کن و باد صبای مشک فشانی به ما بده بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را آواره ایم... جا و مکانی به ما بده از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم از پا نشسته ایم... توانی به ما بده از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده `با روضه حسین نفس تازه می کنیم” روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده محمد بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ای دل بیچاره ای دل بیچاره گره وا نشد پَرسه مزن تا شب احیا نشد توبه اَت ایدل به وفا بند نیست عیب ز درگاه خداوند نیست هرچه نوا می کنی العفو را بازکنی پشت به حکم خدا رسم مناجات همین توبه نیست توبۀ عشاق فقط ندبه نیست حق و حقوقی است به گردن ترا نیست همین زمزمه کردن ترا حقِ همین آبروی داشته این که خدا پَرچَمت افراشته حقِ نگهداریِ احکامِ دین حقِ هواداریِ دینِ مبین حقِ همین اشک و مناجاتها حقِ برآوردنِ حاجاتها حقِ همین جایگه و اِدّعا حقِ همین ملتمسین دعا حقِ گرفتاری مَردم چه شد؟ از ره دین یاری مردم چه شد؟ حق پدر مادرِ کرده وفات حقِ عزیزانِ به قید حیات حقِ شهیدان که فراموش شد حقِ امامی که نَه خاموش شد حقِ فداکاری و ایثارها یاد ز جانباز و علمدارها یاد ز گمنامیِ آن گُل رُخان یاد زا آن پیکرِ بی استخوان ایدل از این حقِ دگر الامان حق تولّای امام زمان دست من آمادۀ یاری است؟ نَه پای تو آمادۀ کاری است ؟ نه روح من آمادۀ رفتن نشد جسم تو آمادۀ مردن نشد ایدل از این قافله هم مانده ای؟ فاتحۀ جامعه را خوانده ای؟ امر به معروف که امری رهاست نهی ز منکر که دگر یک خطاست! فتنه گران را که رها کرده ای منحرفین را که دعا کرده ای جبهۀ فرهنگی عجب شد کِساد جامعه را سخت گرفته فساد همتِ یاران صمیمی چه شد؟ غیرت و ایمان قدیمی چه شد؟ ایدل از این سینه زدن فیض کو ؟ بهرِ یزیدانِ زمان غیض کو ؟ دین فلان شخص اگر سوخته فکر حرامی است که اندوخته اهل مناجات ! غدیرت کجاست ؟ جبهه کجا ! خطّ بصیرت کجاست؟ غفلت ما راه جدا کردن است رهبریِ خویش رها کردن است عمر کجا خرج شد ای مدعی!؟ وقت کجا درج شد ای مدعی!؟ مدعیِ اهل ولا یار کو؟ پیروی از خطّ علمدار کو؟ ای دلِ بیچاره ز احباب شو کلب در خانۀ ارباب شو برگ برات است فقط کربلا راه نجات است فقط کربلا میرود آزاده مسیر حسین زینبیونند اسیر حسین ای دلِ شیدا نشده بازگرد تا شب احیا نشده بازگرد محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بغضم شکست خوردم قسم که توبه نمایم قسم شکست بغضم شکست و دوست ز لطفش،قلم شکست گفتم دلم سیاه شد ای کبریای من دستی به دل کشید و دوباره دلم شکست هر روز ساختم نود و نه بت بزرگ هرشب خدا دورن دلم صد صنم شکست یک قطره اشک ِ شرم من از مهربانی اش گردید گنج عرش و دعا را رقم شکست در پای نعمتش سر تعظیم را بگو سروی که پیش باد نگردید خم، شکست حرف از گناه پیش رحیمی چو او مزن کز سجده ی کلنگ دل سنگ هم شکست ای بی شریک، جز تو شریک غمم نشد از لطف توست لشکر اندوه و غم شکست تا نزد دوست نام علی بردم ای غریب دیوار سخت سینه ی من چون حرم شکست محسن قاسمی غریب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بارالها امشب گناهِ دل را با آبِ توبه شستم من با خدای خوبم عهدی دوباره بستم گفتم که بارالها! من عبدِ رو سیاهم چون پرده ی حیا را با هر گنه گسستم از لطفِ بیکرانت یک فرصتی دگر ده شاید که فائق آیم از هر چه فعلِ پستم خود شاهد و گواهم در ورطه ی گناهم بر خوانِ رحمتِ تو بی معرفت نشستم در شکرِ نعمتِ تو من فاقدِ سپاسم در کفر و ناسپاسی آخر بگو که هستم؟ آگه ز هر خطایم امّا سر از ندامت در دفترِ تمرّد تقصیرِ در الستم اغماض از خطا کن این رو سیه ببخشا آن روز اگر تو دادی پرونده ام به دستم یارب تفضّلی کن بر بنده ی حقیرت در کوی حق پرستان از جان تو را پرستم ای منتهای رحمت بر من عنایتی کن گر چه سر از جهالت عهدِ تو را شکستم یا رب ز درگهِ خود این روسیه مرانی من هر که هر چه هستم آن بنده تو هستم! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
وقت توبه وقتی گناهان خودم را میشمارم دیدم که باید دست را برسرگذارم آبی که از سر بگذرد کاری است مشکل ترسی به دل دارم ولی امیدوارم وقت گنه حس میکنم تنها ترینم اما خدا در وقت توبه درکنارم انگار میگوید شتردیدی ندیدی می گوید این را غم مخور من رازدارم تا اینکه خالی می شوم از بار تقوا با گریه برگردد دوباره اعتبارم میدانم این راعلت بخشیدنم چیست حتما سفارش کرده من راچشم یارم این یا الهی را دعایش بر لب آورد تاهست من هم بنده پروردگارم من نوکری هستم که اربابم حسین است گشته مدال نوکریش افتخارم هروقت بودم باب میل حی سبحان دیدم گره خورده به فرش روضه کارم خشنود چون باشد ز من ارباب خوبم حتما به دنیا و به اقبا رستگارم حامدآقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مهر سیرت کهکشان خاک ره اجلال تو آسمان سایه نشین بال تو در فلک مردم پی ماهند و من در زمین دنبال استهلال تو تازه ابرویی نشان دادی به ما عید ما شد نقشی از تمثال تو مهر سیرت ماه صورت دیده مست آسمان فهرست خط و خال تو بار اول می زدستان تو خورد چرخ میگردد اگر دنبال تو کار با خاک رهت دارد لبم گر سرم روزی شود پامال تو جان نمی گنجد میان پوستم زودتر آید به استقبال تو زلف تو سر رشته آمال من زلف من خورده گره بر شال تو کن مرا با روی لطف خود خجل رد شود تا آب از غربال تو موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اِنّٙ‌الاٙنسانٙ لٙفیٖ خُسْر باید برای حال زارم ناله سر کرد یا لااقل این شام ظلمت را سحر کرد وقت گرفتاری تو را خواندن، هنر نیست آنکه همیشه خوانده نامت را، هنر کرد فهمیده‌ام از اِنّٙ‌الاٙنسانٙ لٙفیٖ خُسْر هرکس که از یاد تو غافل شد ضرر کرد دیروز اهل اشک و استغفار بودم امروز اما معصیت بر من اثر کرد شرمنده از بار گناهم بودم اما بخشندگی‌هایت مرا شرمنده‌تر کرد کارم گره خورده‌ست، دیگر مطمئنم باید حسین‌بن‌علی را باخبر کرد می‌رفت زینب پابه‌پای آن سری که منزل به منزل بر فراز نِی سفر کرد یکجا میان طشت‌ و یکجا بین گودال یکجا هم از بازار شامی‌ها گذر کرد محمد زوار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قبله ی عشّاق قلبی که فقط خانه ی دلجوی امیر است مجنون شده ی طره ی گیسوی امیر است آن قبله که عشّاق بر آن سجده گذارند نوری ست که در تاق دو ابروی امیر است پرواز دَرِ قلعه ی خیبر به همه گفت این ذره ای از قدرت بازوی امیر است در معرکه از کفر مسلمان بتراشد این ویژگیِ چشم هنر جوی امیر ست غربال کند هر سره از ناسره مولا این معجزه ی نعره ی یاهوی امیر است انگور نجف نخل رطب داد به میثم بر دار سرش روی دو زانوی امیر است در روز جزا سنجش اعمال خلائق وابسته به میزان ترازوی امیر است علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بیمار عصیان آدمی وقتی خدا دارد چه می خواهد محرمی درد آشنا دارد چه می خواهد بنده تا بر درب های بسته ی عالم شاکلیدی چون دعا دارد چه می خواهد آنکه شد بیمار عصیان و گناهان با داروی توبه دوا دارد چه می خواهد روسیاهی، شرمساری مثل من وقتی در قنوتش ربنا دارد چه می خواهد من `ظلمت نفسی ام” اما همین من تا رَبّنا اِغفِرلَنا دارد چه می خواهد اهل قرآن، اهل ذکر و یاد اهل‌البیت این دو را تا رهنما دارد چه می خواهد شیعه در دست دعای خود زمانی که باالحسین کربلا دارد چه می خواهد همهمه افتاد در لشگر حسین آمد در کفش قنداقه را دارد چه می خواهد حرمله از عاطفه چیزی نمی فهمد او فقط تیر بلا دارد چه می خواهد مادر بیچاره اش بعد از علی اصغر چشم سوی نیزه ها دارد چه می خواهد امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اشک سحرها جبرئیلِ دل من بال و پری می‌خواهد چشم آلوده ز پاکی گوهری می‌خواهد عاشق از اشک سحرها ثمری می‌خواهد آتش قهرِ خدا هم، سپری می‌خواهد مانده در راه خطا راهبری می‌خواهد عبدِ فَرّار، به این خانه پناه آورده به روی دوش فقط بارِ گنه آورده عذرخواه است اگر روی سیاه آورده در بساطش دل بشکسته و آه آورده حال از لطف و کرم خوش خبری می‌خواهد شب دراز است و هر آنکس که حقیقت بین است سرِ سجاده و درک سحرش شیرین است معصیت کاش بدانیم چرا سنگین است نیمه شب آه، از عمق جگری تسکین است سحر ماه خدا چشم تری می‌خواهد در دل چاهِ گنه، آدم عاقل نرود بنده باشد، به لحد غافل و جاهل نرود کشتی موج زده جانب ساحل نرود بار کج در وطنِ ما که به منزل نرود حذر از دامِ گنه رهگذری می‌خواهد اشک، در چشم هر آنکس که فراهم نشود خوف، از حضرت جبّار مُسَلّم نشود رحمتِ واسعه از سمت خدا کم نشود آدم از فعلِ بدش حضرت آدم نشود رحمت واسعه صاحب نظری می‌خواهد هر که شد اهلِ نظر، بود گرفتار حسین عاشق در به در و زنده‌ی رفتار حسین بر سرش بوده فقط دستِ علمدار حسین روز و شب هست عزادار و گوهربار حسین گریه بر خون خدا هم، بصری می‌خواهد هیچ کس با گنهش عالم فرزانه نشد با هَوی و هوَسَش راهیِ میخانه نشد گرد شمع رخ ارباب که پروانه نشد کُشته‌ی روضه‌ی آن دختر دردانه نشد دختری که شده تنها پدری می‌خواهد اشک در چشم ترِ دختر سلطان، خون است پدرش با تنِ پرخون به دلِ هامون است خوار از پایْ کشید و دل او محزون است بازویش پر ورم و صورت او گلگون است گریه می‌کرد و کسی گفت، سری می‌خواهد (( نیمه شب بود که درهای اجابت وا شد )) زائرِ این گل بی برگ، سرِ بابا شد ذکر لبهاش فقط نغمه‌ی واویلا شد مرگ، دور و برِ ویرانه سرا پیدا شد درکِ این داغ، دل شعله‌وری می‌خواهد رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا ایها العزیز ای بودنت برای عبادت دلیل من کعبه پر از بت است،کجایی خلیل من؟ دست مرا بگیر که در ابتدای راه وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل اصلا امید نیست به بار قلیل من هرجا که می روم به در بسته می خورم این بار آمدم که تو باشی کفیل من خط امان من شده ذکر قنوت تو درمانده از دعاست زبان علیل من این نامه های عجل و عجل بهانه است از اهل کوفه اند تمامی ایل من آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹