eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
صفاي روضه وقتی که باید عمر را بی روضه سر کرد بهتر که از این زندگی صرف نظر کرد جان را بگیر اما صفای روضه را نه آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد تکلیف ما را چشم ما کرده مشخص باید که هر جا شد برایت دیده تر کرد سرمایه ما گریه هست و سود ما اشک این روزها بازار ما خیلی ضرر کرد دیشب پیِ پیراهن مشکیش میگشت هر چه که با من کرد این عشق پدر کرد پیراهنش را یافت و با گریه می گفت شاید چه دیدی ناله های ما اثر کرد بیچاره آنکه عاشق کرب و بلا نیست بیچاره آنکه روزگارش را هدر کرد خیلی دلش میخواست تا باشد محرم آن عاشقت خیلی غریبانه سفر کرد بگذار هر که هر چه میخواهد بگوید ما را برای روضه ات زهرا (س) خبر کرد می سوزم و می نالم از این داغ هر بار در هر کجا این روضه از یادم گذر کرد: آورد میدان اصغرش آبی بنوشد اما عدو در چله اش تیر سه پر کرد قنداقه را بالا گرفت و دید چشمش که حرمله قوصِ زِهش را بیشتر کرد با یک شه شعبه کودکش را سر بریدند چهره خضاب از خون حلقوم پسر کرد اسماعیل روستائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خانه عشاق وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم هرجا که دل باشد جواب یار هم‌ لَن نیست با شمعدان روضه قبرم را مزین کن تا کس نگوید خانه عشاق روشن نیست یک زحمتی دارم!خودت بر قبر من بنویس... چیزی به غیر از دوری تو قاتل من نیست! دامن مکش بگذار دستم بند تو باشد جز تو امیدی بر من آلوده دامن نیست باهم دوباره روضه میگیریم در محشر گیرم برای من مجال روضه فعلا نیست ... من بیشتر از نیزه سنگ و چوب میبینم نه نه کبودی تن تو جای آهن نیست خیز و بگو با زینب از گودال برخیزد شمر آمده اینجا دگر جای نشستن نیست سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روضه دارالشفاست گرچه ما بد کرده ایم از ما محرم را مگیر پیرهن های سیاه و شال ماتم را مگیر چشم ما نذر عزای شاه بی سر بوده است قطره قطره اشک جاری همچو زمزم را مگیر با غمش عمری است مانوسیم زهرا شاهد است جان زهرا این غم و این آه و ماتم را مگیر روضه اش دار الشفای دردهای شیعه است پس طبیبانه ز ما دارو و مرهم را مگیر ما ز خردی سینه زنهای حسینی بوده ایم یارب از سینه زنان این نوحه و دم را مگیر دم گرفته مادری ریز سرشک از هر دوعین کشته شد با کام عطشان میوه قلبم حسین مجید رجبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلداده از ابتدای سخن انتهاش معلوم است هر آنکه گفت از ایشان بهاش معلوم است رسیده ام به خدا چون رسیده ام به علی که ارتباط علی با خداش معلوم است پیمبرم شب معراج با تعجب دید به جای جای جنان ردپاش معلوم است میان جنگ نگاهش تن عدو لرزاند هراس دشمن او در صداش معلوم است چنان برای حضورش دونیم شد کعبه هنوز هم که هنوز است جاش معلوم است همان قَدَر که حرامیِ منکرش معلوم حلال زادگی شیعه هاش معلوم است نه اینکه چند مسیحی شدند دلداده اش خود مسیح شده مبتلاش معلوم است چه احتیاج به تخت و چه احتیاج به تاج غلام‌حضرت حیدر بهاش معلوم است شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هر دم ما نیافتادیم شُکرت از قلم ای جان حسین باز می‌گوییم هردَم دَم به دَم ای جان حسین مادرت فریاد می‌زد یابُنَیَ....سوختیم آذری‌ها تا که گفتند از حرم ای جان حسین نامِ ما را قبلِ ما زهرا نوشته یک به یک مادرت تا گفت گفتیم از عَدَم ای جان حسین هرچه ما داریم از خاکِ عزاداریِ توست روضه آری بشکند پشتِ ستم ای جان حسین شیعه با این روضه‌ها قد راست کرده تا اَبَد دارم از این اشکها تیغِ دودَم ای جان حسین دلخوشیِ ما از این دنیا فقط عشق است عشق با تو می‌سازیم با هر بیش و کم ای جان حسین قبلِ نامِ مادرم نامِ تو را آموختم با اذانش گفت وقتی مادرم ای جان حسین این کریمیِ تو ما را یاکریمت کرده است ما گِره خوردیم با اهلِ کَرَم ای جان حسین شُکر دستم پیش این و آن نمی‌گردد دراز شُکر هستم با تو تنها محترم ای جان حسین هرچه از عمرم اگر مانده است می‌گویم حسین سیر هستم از همه غیر از حرم ای جان حسین در خرابه خوابِ بابا دیده و بی حال بود می‌نوشت از اشکها با قَدِ خَم ای جان حسین  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای که عشقت ای که عشقت شعله ور در جانِ ما،جانم حسین از ازل مهرِ تو در بنیانِ ما جانم حسین عطرِ جانبخشِ ضریحت بی قرارم کرده است کربلایت کعبه ی جانانِ ما جانم حسین خاک ایوانت دوای درد چشمانِ من است روضه هایت ابرِ پُر باران ما جانم حسین پنجره های ضریحِ تو ز دردم آشناست صحن پاکت روضه ی رضوانِ ما جانم حسین اشکِ شبنم بر تنِ گلبرگِ عاشورا نوشت خونِ سرخت مشعلِ تابانِ ما جانم حسین هر کجا باشم نگاهم سمت و سوی کربلاست راهِ سبزت تا ابد پیمانِ ما جانم حسین عشقِ تو یک عالمی را غرقِ مستی می کند روشن از رویت شبِ زندانِ ما جانم حسین با نگاهِ نافذت دریاب این درمانده را مبتلایم ای شَهِ خوبانِ ما جانم حسین دائماً ما را به گردِ شمعِ خود پروانه کن این توواین خواهشِ چشمانِ ماجانم حسین آیه های روشنِ یاسین و طاهایم تویی سوره ی فجری تو در قرآن ما جانم حسین ای تو آن حالِ خوش و آرامشِ دلهای ما بین تو حالِ بی سر و سامانِ ما جانم حسین زندگیِ با تو یعنی در مسیرِ بندگی ای که هم روحی و هم ریحانِ ماجانم حسین بی فروغِ روی تو حاشا مرا عزت مباد نورِ توحیدیِ تو عرفانِ ما جانم حسین از ازل نام تو را بر جانمان حک کرده اند کربلایت آیت و برهانِ ما جانم حسین تا که جسمت زیر و رو شد زیرِ نعلِ اسبها... ریخت بر هم عالمِ امکانِ ما جانم حسین مامنی جز کنجِ شش گوشه نداریم ای شَها! بشنو اینک ناله ی هجرانِ ما جانم حسین خشکیِ لبهای تو سرچشمه ی آبِ بقاست ای طبیب درد بی درمان ما جانم حسین تو همیشه میزبانی چه شود با مادرت یک شبِ جمعه شوی مهمانِ ما جانم حسین!  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هزار شُکر هزار شُکر چشمِ من پُر آب شد حسین جان دلم برایِ داغِ تو مُذاب شد حسین جان سحاب رحمتی و ما به زیرِ بارش توایم که بندگیِ ما از این سحاب شد حسین‌جان مرا به چشمِ مردمان بزرگ کرده‌ای ولی صواب‌های من چرا کباب شد حسین‌جان مرا به چشم مردمان بزرگ کرده‌ای ولی چه کردم که نام من خراب شد حسین‌جان چه خرج‌ها نکرده‌ام بخاطرِ ریا و عُجب چه کردم که روضه‌ هم حجاب شد حسین‌جان ببخش اگر به نامِ تو قمار کرده‌ام به عمر و پای تو گناهِ ما حساب شد حسین‌جان ببخش اگر حدیثِ تو کلام تو نخوانده‌ام اگرچه هرچه گفته‌ای کتاب شد حسین‌جان جهاد نفس را مگو حساب خلق را مگو به قلب تو تَغافُلَم عذاب شد حسین‌جان تو را به نام دین شیوخ ، جاهلانه کشته‌اند که کشتن امام هم صواب شد حسین‌جان وصیت شهید را نخوانده‌ایم یک دو خط که این چنین مسیرِ تو به قاب شد حسین‌جان صلای حنجر تو راستی و مردی است پیامِ زینبین تو حجاب شد حسین‌جان به زیرِ ظلم و زور و زَر نمیروم که دیده‌ام مسیرِ تو دلیلِ انقلاب شد حسین‌جان برای معرفت بیا و نیتم درست کن که عاشق تو از خدا خطاب شد حسین‌جان  حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکر خدا شکر خدا که ماه محرم شروع شد بغضم شکست و لطف تو نم‌‌نم شروع شد ما را قلیل اشک مقام خلیل داد کم‌کم چکید و جوشش زمزم شروع شد آورده با تولد خود رسم دیگری از آن زمان که گریه‌ی خاتم شروع شد شد شرحه شرحه سینه‌ی پیغمبر خدا تا آیه آیه سوره‌ی مریم شروع شد
باز این چه شورش است” بخوان نوحه‌خوان که باز 

ماه عزا و نوحه و ماتم شروع شد 

رنگی ورای سرخی خون حسین نیست 

مشکی به تن کنید؛ محرم شروع شد! 

  

می‌خواستم برای سرودن بهانه‌ای 

تا ذکر 
یا رقیه” گرفتم... شروع شد  سید مسعود طباطبائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آهی به وسعتِ همه یِ سینه ها بده امسال شالِ مشکیِ من را شما بده مادر اگرچه این پسرت ناخَلف شده با دستِ خود تو لقمه یِ هر روزه را بده یک لقمه نان و روضه برایِ گدا بس است این اربعین غذایِ مرا کربلا بده ای روضه خوانِ گوشه یِ گودالِ پرصدا روزیِ گریه هایِ مرا بی صدا بده آماده نه... ولی به حسینیّه آمدم بد آمدم تو اَحسنُ الاحوال را بده پیراهنِ عزایِ حسینت کجا و من؟! جرأت برایِ توبه به این بینوا بده او دست و پا زده که نجاتم دهد قبول در خدمتِ به شاه به من دست و پا بده ماهِ محرّم آمد و ماهَت نیامده ندبه بخوان نشانه ای از آشنا بده  حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با روضه های کرببلا آنانکه روح را به تن مرده می دمند اشرف ز خلق و ما خلق الله عالمند اضلاع یک مثلث قائم به خالقند گاهی حسین ، گاه حسن ، گاه خاتمند شاه و گدا ز دیده ی آنها برابر است آنان جدا نکرده خریدار درهمند با روضه های کرببلا لطمه می زنند گریه کنان هر شب ماه محرمند ماه محرم است ببارید مثل ابر آنها که عاشقند همه غرق شبنمند حتی درخت کوچه به تعظیم رفته است حتی مناره های مساجد ز غم خمند اینجا حسینیه است محل بکاء عرش در تکیه ی حسین همه مست ماتمند حی علی العزا که محرم رسیده است فصل عزای آن شه اعظم رسیده است جعفر ابوالفتحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکر خدا شکر خدا که زنده هستم این محرم بازآمدم زیر لوای اشک و پرچم گر با بدی با خوبها ،خواندیم درهم بوده دعای مادرت زهرا مُسلّم آقا برای ماهتان دلتنگ بودم دلتنگ رخت و شال مشکی رنگ بودم باز آمدم تا یارسینه چاک باشم در روضه هایت زائر افلاک باشم اشکی بده تا پاک پاک پاک باشم شاید که سال بعد زیر خاک باشم ای کاش با عشق شما زیبا بمیرم در کربلا در روز عاشورا بمیرم از کودکی با عشقتان من قد کشیدم بددیدی از من از تو جزخوبی ندیدم هرجاکه بوده روضه ات باسر دویدم باروسیاهی آمدم کن روسفیدم من را جدااز خود مکن تازنده هستم حرّی بساز از من که من شرمنده هستم توپرچمت باشد سیه من رو سیاهم تو عصمت مطلق لی من در گناهم تو پادشاهی من سیاهیِ سپاهم امّا همیشه با شما در قتلگاهم عُمری بود با داغتان بدحالم آقا لطمه زنان روضهء گودالم آقا توبودی و در امتحان حق قبولی تو بودی و مظلومی آل رسولی توبودی و گودال بود و شمر وخولی آمدسنان بانیّت و قصد فضولی یکدفعه با پا پیکر تو زیر و رو شد دستان زینب آنطرف تر پُر ز مو شد مکشوف میگویم که در مقتل چها شد پاهای زهرا تاکه در گودال واشد یکدم زمین لرزید غوغایی بپا شد از مُهرهء اوّل سرت از تن جدا شد سرها به نی شد تا به کوفه ریسه بردند رأس شما را زودتر با کیسه بردند    مجتبی صمدی شهاب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ماه روضه چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من به ماه روضه تو خویش را رساندم من چگونه شکر بگویم اجل امانم داد که باز چشم تر من به بیرقت افتاد چه قدر شور دلم زد به ماه غم نرسم به زیرسایه این بیرق و علم نرسم به شوق این دهه ی شور وماتمت آقا تمام سال شمردم همه نفس ها را چگونه شکر بگویم که باز گریانم شبیه زلف پریشان تو پریشانم تمام ترس من این بود با دلی حیران شب رقیه نباشم میان گریه کنان امان دهید خودم بین روضه میمیرم شب ششم جگرم را به دست میگیرم برای روضه هفتم چه نذرها کردم که لای لای بخوانم به دور اوگردم سپرده ام به دو دستم کند گریبان چاک برای آن همه اکبر که اوفتاده به خاک میان روضه سقا که جان به لب آید شبیه دخترکان تو لطمه خواهم زد به چشم گفته ام از اشک پر کند مشکی مگر ز شرم نریزد دگر عمو اشکی شب دهم نفسم را دگر نمی خواهم برای شام عزایت سحر نمیخواهم تمام حاجتم این است تا که ظهر دهم جنازه ام برود روی دوش این مردم همان زمان که سماوات بر زمین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد میان خیل شغالان فتاد چون شیری یکی به نیزه زد و دیگری به شمشیری همه زدندو سپس شمر آمد و خنجر نشست روی ورق های مصحف پرپر برید سر زتنت با دوازده ضربه جداشد اخر سرعرش از تن کعبه موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رنگ ماتم باید به محله رنگ ماتم بزنم بر سردر خانه چوب پرچم بزنم ایام غم و سیاه‌پوشان شماست بگذار سیاهی ِ محرم بزنم با چادر مادرم سر کوچه‌ی عشق رخصت بده تا تکیه‌ای از غم بزنم من را برسانی به شب تاسوعا من قول دهم که سینه محکم بزنم آقا نگهم دار که در عاشورا من دیگ خورشت قیمه را هم بزنم اینگونه که تو جیب مرا پر کردی باید که به روی دست ِ حاتم بزنم حالا که دوای زخم تو اشک من است اشکی بده تا چشمه‌ی مرهم بزنم خاموش شود آتش دوزخ به خدا با گریه اگر سر به جهنم بزنم عالم به فدات یا قتیل‌العبرات کشتی نجات یا قتیل‌العبرات  رضا قربانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هیهات من الذلّه کربلا در کربلایِ خنجر و حنجر گُم است تازه عاشـورا شروعِ کارِ او با مردم است آمده این دشت را سیراب از کوثر کُـــند آمده تا کــــربلا را کربلایــــی تـــر کُـــند آمده تا عشق را با خونِ خود امضا کُـــند تا خودش هیهات من الذلّه را معنـا کُـــند حجِّ واجب را رها کرده خدا واجب تر است مرگِ با عزّت برایِ شیـــرمردان بهتـــر است کوفیان اینبار هم حمد و سپاس آورده اند نـامه در نـامه برایش التمــــاس آورده اند خوب می داند که اینها مردِ میدان نیستند دستِ پیمـــان داده امّا پایِ پیمــان نیستند کینه دارند از علی مولا ” ولی ” آورده است تا توانسته به همراه اش علی آورده است در مسیرش سنگ را لعلِ بدخشان کرده است با نگاهِ خود وهب ها را مسلمـــان کرده است آه... با یک جمله اش عالم حسینی می شود عاقبت ” حرِّ یزیدی ” هم حسینی می شود عاقبت خیری برایِ غیر می خواهد حسین تا دمِ آخر بر اینها خیر می خواهد حسین آمده تا فـــاش سازد رمـــز و رازِ عشـــق را در دلِ مـــیدان به پا دارد نمـــازِ عشـــق را شوکت و آرامشش در جنگ فوق العاده است زیرِ خنجر هم ” حسین بن علی ” آزاده است اکبرش الحقّ و الانصاف پیغمبر شده ست بر زمین افتاده و انگــار اکــبرتر شده ست هر مسیری غیر راهِ کربلا بیـراهــه اســت آخرین مردِ قیامِ کربلا شش ماهــه اســت کربلا تفسیرِ خوبی هاست ، بد تعــریف شد روضـه در روضـه قـیـامِ کـربلا تحریف شد غُربتش بی آبی و تعدادِ زخم و تیر نیست دردِ او از زخمِ تیغ و نیزه و شمشیر نیست غُربتش اینجاست میگویند جان را باخته ست او برایِ کسبِ قــدرت جنـگ راه انداخته ست کسبِ قدرت خنجر و حنجر مگر می خواسته نامسلمان هــا علی اصغـــر مگر می خواسته ؟ کسبِ قدرت با زن و فرزنــد می آید مگـــر بـا رقــیّه دخــــترِ دلــــبند می آیـــد مگـــر ؟ او هدف دارد هدف اصلاحِ دین و مکتب است قدرتِ کرب و بلا در خُطبه های زینـــب است قدرتِ کرب و بلا در عشق و در دلداده گی ست کــــربلا اوجِ شکــــوهِ عـــزّت و آزاده گــی ست تن به تیــــر و نیزه داد امّا به ذلّت تـــن نــداد سر به دشمن داد امّا دســـت با دشمـــن نــداد  ابراهیم زمانی قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دل بیقرار خوشا به حال دل بیقرار بعضی ها به این وجود پر از انتظار بعضی ها به آب دیده نوشتم که یوسفم چه شده کجاست خواهش و دارو ندار بعضی ها بس است این همه پاییز ماندن دنیا خدا کند که بیاید بهار بعضی ها به جمع رجعتیان می توان اضافه شدن اگر قدم بزنی بر مزار بعضی ها بگو به آل سعود این یزیدیان زمان کشیده می شود حتما مهار بعضی ها بیا بهانه ی این ندبه های بارانی گره فتاده دوباره به کار بعضی ها بیا که مادر پهلو شکسته منتظر است بیا دوای دل داغدار بعضی ها به حق عمه سادات از سفر برگردد تو را قسم به دل غصه دار بعضی ها  یاسر مسافر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
توبه کردیم توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم توبه کردیم که تا مجلس روضه باقی ست لحظه ای حسرت آن جنت الاعلا نخوریم ما حیات دلمان بسته به اشک است و حسین نان هر سفره به جز سفره زهرا نخوریم گرچه فردا همه از حشمت تو حیرانند ما قیامت ز کرامات شما جا نخوریم  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت با دست بشکسته مرا روزی‌خور این در نوشت هرگز نمی‌کردم گمان اینجا مرا راهم دهند نام مرا در بین نوکر‌ها خودش آخر نوشت روز ازل وقتی خدا روزیِ عالم را نوشت ارباب را ارباب و ما را بر درش قنبر نوشت در عرش حق پیراهن خونین او آویختند بی‌خود نبوده گر خدا این قلب را مضطر نوشت نام حسین فاطمه اشک مرا جاری کند رحمت به شیر مادرم، صد شکر بر این سرنوشت هرکس که شد در این دهه دیوانه‌ی کوی حسین زینب برای او
نمازِ صبحِ بالاسر” نوشت 

حبُّ الحسین ِ نعمتی، قبرُ الحسین ِ قبلتی 

این جمله را هر نوکری در قلب خود با زر نوشت 

من زاره فی کربلا زار العلیّ فی عرشه 

این را همان اول خدا، در عرش بر سردر نوشت 

حُبُّ الحسینِ جُنَّنی” عابس بیان کرده ولی بر چوب محمل خواهرش این جمله را با سر نوشت می‌گفت زینب از فراز تل برادر جان ببین آنکس که تقدیر تو بی‌انگشت و انگشتر نوشت... ...من را میان عده‌ای نامرحم و دور از حیا آواره و بی‌چاره و بی‌یار و بی‌معجر نوشت مهدی علی قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آب روی ماست گریه آب روی ماست گریه آبروداریم ما.. با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست حرف لیلا میشود هرجا وضو داریم ما چشم ما بی اشک بی خیراست،بی خیرش نکن! که فقط از دار دنیا دو سبو داریم ما.. حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باهم گفتگو داریم ما دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی روسیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما حضرت عباس حامی علمداران توست! چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما هرکسی دل را بدستت داد از مردم برید تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟! خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم! خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما! آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست.. کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما! شهر با یک یاحسین ما معطر میشود هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما لحظه های آب خوردن هم بفکر روضه ایم.. بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما.. در غمت آیات قرآن روضه خوانی می‌کنند آب دریا و بیابان روضه خوانی می‌کنند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسین(ع) همین که در محرم تو روضه خوانده می‌شود دل همه به کربلای تو کشانده می‌شود فقط به مجلس حسین می‌شود به چشم دید که پادشاه پهلوی گدا نشانده می‌شود جهنم است نسبتِ بهشت با حریم تو کسی خطا کند سوی بهشت رانده می‌شود! به مشی نوکری همیشه مشق فرق می‌کند که «عشق» می‌نویسم و «حسین» خوانده می‌شود محرّم از میان عرش با مصیبت حسین سبوی اشک بر روی زمین چکانده می‌شود تو را ز اصل نه ولی ز اسب بر زمین زدند ...که اسب‌ها چنین به پیکرت دوانده می‌شود رسیدنی‌ست آن زمان که با نوای منتقم بهای قطره‌های خون تو ستانده می‌شود  مظاهر کثیری نژاد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روضه میگیرید گفت شیخی غافل از دنیا و دین روی منبر نکته ای بر سایرین.. کای عزاداران که دل دل میکنید! جای واجب کار باطل میکنید! مردمی که اشکتان هرروزه است! واجب اصلی نماز روزه است! روضه میگیرید هرشب تا سحر غافلید ای شیعیان از این خبر... که حسین بن علی در کربلا شد برای واجبات دین فدا سینه زن هستید با سوز و گداز خواب میمانید هنگام نماز تا به کی باید در این بدعت نشست؟! این عزادارایتان بی فایدست! مستحب است این عزاداریتان سوخت واجب پای کم کاریتان آن میانه پیرمردی مو سپید زد بروی صورتش ناله کشید کای ز مذهب غافل و از دین جدا روی منبر کذب میگویی چرا؟؟ در مرام و مسلک دین شما؟ اصل بهر فرع میگردد فدا؟ اصل امام است و نماز از فرع دین.. اصل را بالا ببین از سایرین! بی امامت دین فقط لفاظی ست.. این نماز و روزه هاتان بازی است.. تا ولایت هست دین با عزت است دین ما اصل و اصولش هیات است این سیاهی ها چه غوغا کرده است! حوزه ها را روضه احیا کرده است. مستحب میخوانی اش ای بی ادب! هرچه واجب زنده از این مستحب! پنج اصل دین و ده تا فرعیات از نماز روزه تا حج و زکات زیر دین روضه های زینب اند روضه ها دار و ندار مذهب اند پس بدان هم نوکری هستی ماست.. هم نماز صبح نوکرها اداست سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دل‌شوره داشتم ارباب روی نوکریِ من حساب کرد با این‌همه گناه مرا انتخاب کرد هرکس شنید ناله‌ی حی العزا تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد دل‌شوره داشتم که نبینم محرمت یک‌سال این فراق دلم را عذاب کرد باز این چه شورش است که در خلق عالم است نام حسین بار دگر انقلاب کرد توبه‌شکسته‌ها همه گویند یا حسین رب‌الحسین هر چه دعا مستجاب کرد از کودکی حسینیه‌دار محرمیم این روسیاه را خودش عالیجناب کرد هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت او را خدا به وصل خودش کامیاب کرد گریه غبار سینه‌ی من داده شستشو این قلب ِ خاک‌خورده چنان دّر ناب کرد تفسیر دستگیری تو از رسول ترک کار هزار منبر و صدها کتاب کرد سینه‌برهنه‌ها همه از نسل عابسند او کربلا طریق هی این وصل باب کرد آید به گوش ناله‌ی محزون فاطمه با اسم نام یک‌یک ما را خطاب کرد ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب صلی علی الحسین و صلی علی الغریب  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بهار سینه زنان رسیده است محرم...بهار سینه زنان نگاه کن به دل بی قرار سینه زنان تمام دلخوشی ام این شده که روز حساب مرا حساب کنی در شمار سینه زنان مخواه دستِ منِ روسیاه رو بشود بگیر دست مرا هم کنار سینه زنان به سینه می زنم و دلخوشم که مادر تو قرار داده مرا از تبار سینه زنان چه نعمتی ست از این اتفاق بالاتر؟ که با تو می گذرد روزگار سینه زنان ملائکه چقَدَر با شکوه می گردند شبانه روز به دور مدار سینه زنان  احسان نرگسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دم‌نوحه‌ اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید دارد صدای قافله از دور می‌رسد اسفند وقت آمدنش را بیاورید بعد از کتیبه‌های حسینیه زودتر سینیِ چای‌ریختنش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بساط دوختنش را بیاورید دلشوره‌های خواهر او بیشتر شده اسباب غم‌نداشتنش را بیاورید سر نیزه‌های کوفه صدا می‌زدند تو را: «ما تشنه‌ایم؛ پس بدنش را بیاورید» دارد به قتلگاه چه نزدیک می‌شود زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: اموال غارتیِ تنش را بیاورید  محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هل من ناصر چشم اگر امسال را هم آبروداری کند گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند بین دل با داغ او عقد اخوت بسته‌اند در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند نوحه‌خوان در روضه می‌خواند به استمداد اشک بانگ
هل من ناصر” است این، کیست تا یاری کند؟ 

می‌روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است 

پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند 

رود می‌افتد به پایش تا به هر قیمت شده 

قطره‌ای از خویش را در جان او جاری کند 

آب اگر مهریه‌ی زهراست پس هر طور هست 

باید از مهریه‌ی زهرا نگهداری کند 

بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک 

می‌تواند زخم را بر پیکرش کاری کند 

می‌روم قدری جلو، آن‌جا که یک سر روی نی 

بی‌محابا قد علم کرده است سرداری کند 

آن‌که تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل 

می‌تواند پس سر ِ بر نیزه را قاری کند 

باز می‌آیم به خود، آن‌جا که در من یک نفر 

گوشه‌ای کز کرده، می‌خواهد فقط زاری کند 

چشم کارش گریه در سوگ 
حسین بن علی” است کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند  علی فردوسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غم اگر هست غم اگر هست در دلم غم توست همه ی سال من محرم توست تو به این چشم ها نظر داری که حسینیه های اعظم توست شهر آلوده از تباهی ها سایه سارش نسیم پرچم توست پشت پلک فرشته های خدا چشمه در چشمه اشک زمزم توست روضه ات را همیشه می بارم با همین اشک ها که مرهم توست موج در موج گریه ام وقتی روضه ی سخت آخرین دم توست زودتر کاش خواهرت برسد ساربان در خیال خاتم توست آه ای غیرت قبیله ی عشق چشم نامحرمان به محرم توست زخمی نیزه های دین داران مادرت روضه خوان ماتم توست حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹