مثل هرشب که باده میخواهیم
آمدیم و زیاده میخواهیم
جام خالی و دست خالی تر
گرچه از ما نمی ستاند زر
می دهم جان برای باده ی او
سجده آرم به پای باده ی او
درِ میخانه حاجتی داریم
ساقی با کرامتی داریم
أن قریب است مستمان بکنند
مست جام الستمان بکنند
ساقی ما ز بس جوانمرد است
بین این بزم کاتبم کرده است
روح تازه به هست من دادند
قلم عشق دست من دادند
تا دم مرگ میزنم فریاد
هر که ساقیست خانه اش آباد
مینویسم چقدر با عشق است
ساقی نازدانه را عشق است
بس که مِی خورده این قلم با من
دفترم گشته است تَردامن
با قلم خوش به حالمان باشد
رقص مستی حلالمان باشد
مست مستیم عالمی داریم
عهد و پیمان محکمی داریم
عهد بستیم تا که جانی هست
جوهری هست و زندگانی هست
از خُم هیچ کس سبو نزنیم
جز سه ساله به غیر رو نزنیم
مدد از آن سه ساله می جویم
بسم ربِّ الرّقیه میگویم
آتش عشق را به پا کردم
به خداوند اقتدا کردم
اول کار یا علی مددی
یل کرار یا علی مددی
پا نهادم به راه بسم الله
با توسل به شاه بسم الله
عشق جانانه میکنم امشب
مدح دردانه میکنم امشب
تا ابد هم از او دمادم خواند
مدح او ناتمام خواهد ماند
دل پاکش شدید بابایست
خنده هایش عجیب زهرایست
می برد او دل ملائکه را
تکیه داده به تاج و تخت خدا
بخدا که تمام ایمان است
عاشق او فقط مسلمان است
معنی واژه ی مسلمانیست
غیر از این هر که گفته نادانیست
یک تنه کرده کار صدها مرد
با همان سن کم بزرگی کرد
زنده اسلام از قیامش شد
سند ملک دین به نامش شد
خود امام و امامه اش زینب
مهر و امضای نامه اش زینب
دارد او سلطه بر قلمروء عشق
کعبه در سجده است رو به دمشق️
در کمالات و رتبه بی همتا
مستمند نگاه او موسی
معنیِ کاملی ز اعجاز است
دم عیسایی اش نبی ساز است
موج عشق است در دل دریاش
میچکد عصمت از قد و بالاش
روزیِ انبیا ز کیسهء اوست
هرچه از دوست میرسد نیکوست
ز عنایات ذات رحمانی
هرکه را داده است عنوانی
به یکی ربنای عرفانی
به یکی خاتم سلیمانی
به یکی داده چشم بارانی
به یکی سجده های طولانی
به یکی باده های روحانی
به یکی مستی دعا خوانی
به یکی شور و شوق ربانی
به یکی آنچه را نمیدانی
چشم یعقوب هم چراغانی
زانکه یوسف شدست کنعانی
به یکی داده ملک و انگشتر
به خلیل خدا سپرده تبر
داده ایوب را صبوری تا
بشناسد جناب زینب را
نوح اگر شد ز خشم طوفان رد
از عنایات این سه ساله بود
با توسل به دامنش عیسی
دیدهء کور را کند بینا
صالح از لطف لیلیِ افسون
شتر از کوه میکشد بیرون
بهر اینان کمک ز غیب رسد
گر که گویند یا رقیه مدد
تا که گویند یا رقیه مدد
تازه اعجازشان عیان گردد
میشود اژدها عصای کلیم
میشود نور نار ابراهیم
میشود چاک سینهء صد نیل
میشود حفظ خون اسماعیل
میشود سوی منزلش راهی
حضرت یونس از دل ماهی
میشود شاه آن فتادهء چاه
گر که گیرد مدد ز دختر شاه
شهر کنعان مریض او گردد
صد زلیخا کنیز او گردد️
عماد بهرامی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_آیینی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_رقیه #شعر_ولادت_سه_ساله_ارباب #عماد_بهرامی
نوه ی فاطمه
گهری از صدف خون خدا آمده است
گلی از طایفه ی آل عبا آمده است
برکه ای از دل دریای کسا آمده است
گوییا جلوه ی خاتون نسا آمده است
هیچ دانی که چرا؟ بهر کجا آمده است؟
ثمری از ثمر کرببلا آمده است
خانه ی خون خدا گشته چراغان امشب
به زمین فوج ملائک شده مهمان امشب
مطلع مهر شده منزل جانان امشب
ماه از شرم رخش سر به گریبان امشب
خجل از پرتو او انجم تابان امشب
نوه ی محترم شیر خدا آمده است
این که خود طایفه ای نیک و مکرّم دارد
این که بر بام فلک بیرق و پرچم دارد
فخر بر هاجر و آسیه و مریم دارد
از دل آل علی مُحرم و مَحرم دارد
شیر زاده ست و به سر شور محرم دارد
دختر حضرت فرزند منا آمده است
نوه ی فاطمه هم جلوه ی کوثر دارد
نوه ی فاطمه هم خلق پیمبر دارد
نوه ی فاطمه هم هیبت حیدر دارد
نوه ی فاطمه هم دست به محشر دارد
نوه ی فاطمه هم ارث ز مادر دارد
کوثر دیگری از جنس وفا آمده است
پیش درگاه شما فخر تبارم این است
هر چه دارم ز شما دار و ندارم این است
سرورم پیش شما پیشه و کارم این است
نام من خادمتان کنیه که دارم این است
از ازل تا به ابد ذکر شعارم این است
(عبد پابست توام) خیز گدا آمده است
بخت یارش شد و وقت سفرش پیش آمد
سفر خانه ی حق با پدرش پیش آمد
با عموی ز قمر خوبترش پیش آمد
کنج ویرانه ی غم در گذرش پیش آمد
باز دیدار پدر گر چه سرش پیش آمد
گفت ای عمه بیا راس جدا آمده است
داریوش جعفری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#داریوش_جعفری #شعر_مذهبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_رقیه #شعر_ولادت_سه_ساله_ارباب