eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
جانم حسن آقا حسن، عزیز حسن، محترم حسن والا مقام در عرب و در عجم حسن ذکر لب زمین و زمان دم به دم حسن هم وقت خنده گفتم و هم وقت غم حسن یعنی که دم حسن شده و بازدم حسن روشن شده نگاه زمین باحضور او طعنه زده به پرتو خورشید نور او تعبیر می‌شود به تواضع، غرور او کوچه قُرُق شده به هوای عبور او وقتی گذاشته‌ست به‌جایی قدم حسن در طول عمر روشن خود بی‌شمار بار برداشته‌ست از سر دوش ندار، بار یعنی که او اضافه نکرده به‌بار، بار بخشیده‌است زندگی‌اش را هزاربار پس می‌توان نوشت؛ خدای کرم حسن قرآن حیّ من تویی و قاری توام از جان‌ودل به فکر هواداری توام در روز حشر منتظر یاری توام با افتخار؛ `شاعر درباری توام” هرچند گفتم از وجنات تو کم حسن هم تلخی شراب تو احلی من العسل هم بخشش و عتاب تو احلی من العسل هم رحمت و عذاب تو احلی من العسل شد مرگ در رکاب تو احلی من العسل تا پای کفر شد به دودستت قلم حسن ای کوه صبر، آینه‌ی ایستادگی در لامکان عرشی و در اوج سادگی ما را کشید عشق تو تا بی‌ارادگی نذر تو بوده‌ایم همه خانوادگی شرمنده‌ایم اگر که نداری حرم حسن مجتبی خرسندی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به نام حسن(ع) به نام جود به نام کرم به نام حسن پس از کریم رسیده قلم به نام حسن که گفته ربط ندارد حرم به نام حسن شده تمام حرم ها علم به نام حسن گرفته است کلید بهشت را در دست به قبر خاکی او کعبه سجده آوَردست بخوان نماز به سویش بخوان که باطل نیست دلی که نیست گرفتار عشق او دل نیست گدای کوی حسن عاشق است سائل نیست خلاصه هرکه از او غافل است عاقل نیست قسم به سوره انسان قسم به اعطینا به او نگاه کنی هم علیست هم زهرا در آسمان کرم او فقط قمر باشد توان کیست که از او کریم تر باشد کرامتش ز تمامی خلق سر باشد ولی کریم تر از او کسی اگر باشد قسم به جود که او حیدر است بی تردید حسن کریم تر از خود فقط علی را دید اصول عشق و وفا در کتاب کیست؟ حسن حسین در همه عالم خراب کیست؟ حسن علی اکبر او پارکاب کیست؟ حسن قیام کرب و بلا انقلاب کیست؟ حسن غروب کرد که شب روشن از قمر باشد نشست تا که ابالفضل جلوه گر باشد دعای جوشن عاشق هزار، یا حسن است به معرکه رجزِ اقتدار، یا حسن است اثر گذارتر از ذوالفقار، یا حسن است مدافعان حرم را شعار، یا حسن است میان معرکه با هم حسن حسن گفتند برای داعشیان از جمل سخن گفتند همان جمل که زمانِ رشادتِ وِی شد به سوی ناقه ی فتنه مسیرها طِی شد اگر چه حمله ی دشمن به او پیاپی شد همینکه گفت انا بن العلی شتر پِی شد حسن شبیه پدر مثل شیر می غُرّید شتر سوار جمل مثل بید می لرزید گدا جدا نکند از حسن نگاهش را کدام عبد فراموش کرده شاهش را شبیه عرش بسازیم بارگاهش را به اشک دیده بشوییم قتلگاهش را ولی سؤال من این است قتلگاه کجاست؟ میان خانه و کوچه جواب نا پیداست هنوز خاطره کوچه در سر حسن است هنوز صحنه ی تلخی برابر حسن است چه صحنه ای که فراتر ز باور حسن است کسی که روی زمین است مادر حسن است؟ همین که فاطمه در آن گذر زمین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت درّ خلقت که هست ریحانه روی دستش گرفته دردانه نوه ارشد رسول آمد سجده کرده علی به شکرانه کسی امشب نمی رود هرگز بی نصیب از کنار این خانه خیر مقدم کریم آل الله نظری کن مرا کریمانه آنقدر شان و رتبه داری که می گرفتت نبی سرِ شانه به همه خلق می رسد خیرت نه فقط دوست بلکه بیگانه تا تو شاهی منم گدا عشق است سفره دارِ مدینه را عشق است مثل باران که می شود جاری به همه مردمان تو می باری مرد شامی خجل شد از کرمت چه دل با محبتی داری به گدا ارج می نهی آنقدر گوییا که به او بدهکاری هم غذا با جذامیان هستی مونس هر فقیر و بیماری دست خالی دراز کردم تا کف دستم صدقه بگذاری نیمه ماه رحمت آمده ای یعنی آلوده را خریداری حاتم از جود و بخششت مات است خانه تو سرای خیرات است سائلیم و گدای احسانت جان ما جملگی به قربانت فاطمه می کشد در آغوش و مصطفی کرده بوسه بارانت کوچه های مدینه بند آید بس که زیباست صوت قرآنت پهلوان سپاه بابایی به فدای لب رجز خوانت شیر غرّان معرکه هستی نشود کس حریف میدانت ناز شستت که ناقه پی کردی زیر و رو شد جمل ز طوفانت اسدالله را اسد هستی و یدالله را تو ید هستی درد من را نگفته می دانی می دهی حاجت مرا آنی سگ ولگرد را تو پس نزدی مرحمت کن تو لقمه نانی مطمئنم که روز محشر هم تو مرا از خودت نمی رانی با برادر میان اهل بهشت سید و سرور جوانانی ایها المجتبی دخیل توام تو که ماوای بی نوایانی نفس فاطمه به تو بند است تو عزیز همه حسن جانی خانه تو پناه و مامنِ من روی قلبم نوشته بیت حسن ای بنازم من این فضیلت را ادب و حلم و حسن خلقت را کرده ای با ندارها تقسیم تو سه دفعه تمام ثروت را بی مروت منم اگر ببرم غیر از این خانه عرض حاجت را بی حرم با حرم که فرقی نیست عاشق و راغب زیارت را با سلامی دوشنبه ها سر صبح کنم ابراز، این ارادت را به شما که سجیه الکرمید دلخوشم مهربان قیامت را من که نا لایق و بدم هرچند نظری کن تو ای سخاوتمند اسماعیل روستائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چنان بیمار عشق تو شدم مرهم نمی‌خواهم امام مجتبی را دارم و حاتم نمی‌خواهم به من از خاک نعلین گوهربارت تصدق کن فقیرم گرچه اما سکه و درهم نمی‌خواهم خدا مرگم دهد گر یک نفس باشم بدون تو حیات بی تو را اندازه یک دم نمی‌خواهم به چیزی کمتر از مردن برایت نیستم راضی از آقای کریمی مثل تو من کم نمی‌خواهم همینکه عاشقت باشم برایم تا ابد کافیست که عشق هیچکس را جز تو در عالم نمی‌خواهم نمی‌خواهم کسی را که مرا از تو جدا سازد نمی‌خواهم نمی‌خواهم نمی‌خواهم نمی‌خواهم مرا بگذار باشم خادم خدمتگزارانت فقط بگذار باشم هیچ چیزی هم نمی‌خواهم نمی‌خواهی اگر که نوکر کاشانه‌ات باشم بیا بگذار چون سگ، پاسبان خانه‌ات باشم ندارد موج گیسوی تو را امواج دریا هم کسی مثل تو نه بوده نه می‌آید به دنیا هم کنارت هیچ زیبایی ندارد یوسف کنعان شهادت می‌دهد بر ادعای من زلیخا هم به حُسن خُلق و حُسن وجه و حُسن هرچه معروفی تمام حسن‌ها جمع است در ذات حسن با هم چنان آغوش روی خلق، مشتاقانه وا کردی که نشناسد سر از پایش گدای بی سر و پا هم مهیای پذیرایی چنان کردی مضیفت را که حتی سفره‌ات اصلا نمی‌خواهد بفرما هم شب میلاد تو عرش الهی نورافشان است خدا بسیار خوشحال است چون شاد است زهرا هم از آن روزی که دیدم هم غذایی با جذامی‌ها طمع کردم که بنشینی کنار سفره ما هم برایت نذز کردم تا که باشم همجوار تو خدا قسمت کند یک لحظه بنشینم کنار تو تو آقایی، خدا داده به نسل تو سیادت را منزه کرده از هر چه پلیدی ها نژادت را از آن روزی که در آغوش زهرا چشم وا کردی میان قلب برخی کاشتی تخم حسادت را تو عادت بر کرم داری و من عادت به احسانت مبادا ای کریم از من بخواهی ترک عادت را روایاتی ندیدم گرچه اما مطمئن هستم که زین العابدین آموخته از تو عبادت را چه کردی تا که مدحت را بگوید ناسزاگویت؟ ارادتمند خود کردی تو حتی بی ارادت را اباالفضل دلاور آن زمان که خردسالی بود تو در جنگ جمل تفسیر میکردی رشادت را کسی که بر خلاف صلح تو جنگید با دشمن اگر حتی شود کشته نمی‌بیند سعادت را چه چیزی یاد قاسم داده‌ای از مرگ ای عارف که خوشتر از عسل این طفل می‌داند شهادت را هر آنکس گوش جان بر حرف‌هایت داشت عالم شد دو جلوه از تجلی تو عبدالله و قاسم شد تو ارباب کریمی، من غلام حلقه بر گوشم محبت‌های تو هرگز نخواهد شد فراموشم اگر حمال هم باشم برایت هیچ عارم نیست تمام بارهای خویش را بگذار بر دوشم عبور از هر کجا که میکنی عطر تو می‌ماند ز بوی خاک بر جا مانده از راه تو مدهوشم دل سنگ مرا بشکن ببینی اشک‌هایم را تو پا روی دلم بگذار مثل چشمه می‌جوشم نبینم لشکرت پاشیده ای تنهاترین سردار اگر لب تر کنی آماده رزم و کفن پوشم بیا بگذار باشم پیشمرگت ای گل زهرا به جای تو تمام زهر را لاجرئه می‌نوشم اگر روزی بیاید که بقیع تو شود آباد می‌آیم تنگ می‌گیرم ضریحت را در آغوشم نمی‌داند کسی غیر از خدا شأن رفیعت را الهی سرمه چشمم کنم خاک بقیعت را زنی در خانه‌ات داری که صد رحمت به دشمن‌ها امان از مکر این زن‌ها امان از مکر این زن‌ها دل چون شیشه‌ات آزرده از زخم زبان‌ها بود چقدر اذیت شدی این سال‌ها از دل شکستن‌ها غریبی و عزادار زیادی در عزایت نیست ملائک از غمت در عرش سر دادند شیون‌ها خودت گفتی که روزی نیست مثل روز عاشورا نبودی کربلا وقتی حسینت کشته شد تنها به غارت رفته از دست یتیمانت النگوها به غارت رفته گردن‌بندها از دور گردن‌ها اسیر چشم ناپاکان شدند آل رسول الله چه اوضاع وخیمی داشتند این پاکدامن‌ها چهل منزل میان شهرها بردند زینب را ندیدی خواهرت آواره شد در کوی و برزن‌ها به جایت رفت عبدالله با سر در دل گودال امان از لحظه‌ای که شمر آمد داخل گودال @hadithashk
شیر بی باک و وزیر جنگی مولا حسن صاحب صبر و مقام قدسی والا حسن رشک کل کائنات و عالم بالا حسن زور بازوی علیّ عالی اعلا حسن لا فتیٰ الّا علیّ و، لا کریم الّا حسن! سرّ پنهان خداوند علیم الغیب، او نام آقا زینت عرش است در هر سمت و سو سبز گشته خاک صحرا چون به آن گردانده رو بعد نامش من بگیرم در خماری ذکر هو ما همه چون قطره ایم و حضرت دریا حسن! ای که استاد نبرد قاسم و عباس، تو ای سراپا عزت و زیبایی و احساس، تو ای به روی مادرِ زهرای خود حساس، تو خصم کفر و مشرکین و قاتل خنّاس، تو هرچه خوبی جمع گردد میشود یک جا، حسن! ای که بر کوی کرامت از ازل هستی مقیم یا کریــــم بن کریــــم بن کریـــم بن کریم هر که دارد عشق تو پروا ندارد از جحـیم بر درت امید دارد شخص شیطان رجیــم پس شدم من هم غلام حضرت آقا، حسن! از ازل فرمانده و رأس کریمان بوده ای میزبان سفرهٔ هر روز مهمان بوده ای دست اکرام خدا در جسم انسان بوده ای جای حیدر تو کفیل آن یتیمان بوده ای بعد مولا گفت آن مسکین به تو بابا، حسن! ای هژبر سالب و حبل خداوند متیـن ای جواد و ای کریم و رحمةٌ للعالمین روح ایثار خدا در آسمان ها و زمیـن آی آقا جان من مولا معزّ المؤمنیــن! هر که دینم را بپرسد گویمش درجا، حسن! ای که در چشم یَلَت مرگ است «اَحلیٰ‌مِن‌عسل» پا زدی روی زمین، انداختی بر آن، گسل! تا علی گفتَت: حسن، بنداز پاهای جمل! تاختی آنگونه که رزمت شده ضرب المثل! پای اُشتر نه، زد آن ملعونِ ملعون را حسن! وقت لبخندت شود چشم دو عالم مست تو نازدار فاطمه ، جانم به ناز شست تو از ترحم بر گدا هرگز نگشتی خسته تو اذن هر بارِ سفر تا کربلا در دست تو ساخت آن گنبدِ زیبای تو، با ما حسن! @hadithashk
حسن جان باغ دل بتول و علی را ثمر حسن در زینب است و لعل حسین و گهر حسن ‌ شاه جهان علی‌ست چه شاهی که بهر او شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن ‌ در مدح مرتضی چه بگویم کزان تبار دختر شده‌ست زینب کبرا، پسر حسن! ‌ گردون طواف خانه‌ی زهرا کند که گشت ماه شبش حسین و به شامش سحر حسن ‌ بر منتجب چه نام نهم غیر مجتبی آن شاه حسن را چه بخوانم مگر حسن ‌ ورد زبان عالمیان نام احمد است ورد زبان حضرت خیرالبشر حسن ‌ جانم به اهل بیت نبی! هر چهارده اهل کرامت‌اند ولی بیشتر حسن ‌ صحرا به یک اشاره شود حجره‌ی طلا! باری کند ز لطف به خاک ار نظر حسن ‌ هر روز کوچه کوچه پی سائلان روان هر شب به کوچه های فلک رهگذر حسن ‌ اندوهگین ماتم فرق علی حسین اندوهگین روضه‌ی دیوار و در حسن ‌ آید صدای فاطمه بر گوش قدسیان ای بی کفن حسین...الا خون جگر حسن! ‌ لعنت به هرکه خوار و ذلیلت شمرده است کوری چشمشان به توام مفتخر حسن ‌ یا ایها‌العزیز! تو عزت عطا کنی! هرکس که شد گدای تو شد معتبر حسن ‌ جان مرا خدای کند خشت صحن تو لطفی! که این دعا بشود `کارگر” حسن ‌ از من سلام سوی خداوندگار حسن من کیستم؟؟ سلام خداوند بر حسن علیرضا نور علیپور ‌ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غزه شرح باید داد اصل ماجرای غزه را پخش باید کرد در عالم ندای غزه را جای دارد دق کند از غصه هر کس که شنید ناله‌های کودکان بینوای غزه را کار باید کرد در راه فلسطین، چون خدا می‌خرد کوچک‌ترین کاری برای غزه را مثل خرمشهر و آبادان یقیناً دشمنان زود می‌بینند اعجاز خدای غزه را ای خداوندی که هستی بر همه روزی رسان قطع کرده دشمنت آب و غذای غزه را آب را بستند روی کودکان تشنه لب باید اکنون دید دیگر کربلای غزه را مادری جان داد از جان دادن شش ماهه‌اش کاش می‌شد خواند یک یک روضه‌های غزه را آب چیزی نیست، قطعا می‌توانستند اگر می‌گرفتند این حرامی‌ها هوای غزه را جای جای شهر خونی از شهیدی ریخته جای دارد بوسه زد پس جای جای غزه را چشم حکام عرب بسته است بر این ظلم‌ها گوششان نشنیده می‌گیرد صدای غزه را کاش میشد محو کرد از خاطرات کودکان قصه پر غصه دارالشفای غزه را می‌رسد آن ساعتی که حضرت صاحب زمان «صبحِ شادی» می‌کند «شام عزای» غزه را آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مجیر ما بر درت شدیم پناهنده یا مجیر هستیم از حضور تو شرمنده یا مجیر ما را مکن جواب تعٰالَیْت یا کریم ما را ببخش مِهر فروزنده یا مجیر تنهایم ای شفیق، تعٰالَیْت یا رفیق هستی انیس و مونس هر بنده یا مجیر از ما بگیر دست ، فقیرانه آمدیم هستی غنیّ و مغنی و بخشنده یا مجیر ما را نگاه دار ز آفات یا حفیظ دل را کن از حضور خود آکنده یا مجیر بستم به لطف و جود تو امّید یا رَجٰا سائل به سفره ات نظر افکنده یا مجیر یا نُور ، کارنامه ام از معصیت پر است باشد چراغ عفو تو تابنده یا مجیر آری بدم ولی به سرای تو آمدم بر گریه ام دوباره بزن خنده یا مجیر ما را به آن شهید سر از تن جدا ببخش هستیم با محبت او زنده یا مجیر  امیر رضا فرجوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
الهی العفو هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است آی صاحبخانه پس کی نونوارم می کنی؟ پیش خوبانت اگر رسوا شوم درد سر است سفره آماده است، اما میهمان آماده نیست آه باران بهاری! چشم خشکم نوبر است لطف کن چوبم بزن، ردّم کنی دق می کنم آبرویم ریخت پیش هر که این دور و بر است خاک ویرانم ولی حتماً به دردت میخورم آنکه بُرده سود، از خاک خرابه زرگر است آنقدر بخشیده ای خشم تو یادم رفته است آنچه غفلت دارم از آن، ترس روز محشر است نفس، عمری بندگی های مرا در بند کرد نفس را در هم شکستن، کار شاه خیبر است زودتر پرونده ی ما را بده دست علی حاصل صوم و صلات روزه داران حیدر است زیر ایوان طلایش، قبله سرگردان شده حرف انگور نجف در سجده مستی آور است بسکه محتاجم علی را با حسن دادم قسم چون گره را باز کردن، کار سبط اکبر است سفره ی شب های قدرم را حسن انداخته او که در دست کریمش، رزق سال نوکر است عاقبت روزی بقیعش مثل مشهد می شود گرچه حالا چشم ها از غربت آنجا تر است یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر آنکه از آتش فراری داده من را مادر است مادر ما را زدند و دست مولا بسته بود آه حیدر از همان میخی است که روی در است زینبش با آه و ناله گفت ای همسایه ها اینکه می سوزد در آتش، دختر پیغمبر است فاطمه با خنجری کُند از حسینش دل برید حنجرش آتش گرفت اما صدا بی جوهر است خیمه اش در شعله و در شعله دامن سوخته دختری که سوخته دستش به روی معجر است پیش مادر سر جدا شد، سر در آورد از تنور شانه زد زهرا بر آن مویی که پُر، خاکستر است رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبد ضعیف عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد جز آستانِ ربّش، جایی دگر ندارد بنده رسیده اما با کوله بار خالی نزد رئوس الأشهاد، جز چشم تر ندارد بیچاره تر کسی از این تحبسُ الدعا نیست درد است که دعایم دیگر اثر ندارد لطفی مرا کشانده بر آستان توبه این لطف از کجا بود؟! روحم خبر ندارد حُسن توکلم بر دست دعای زهراست گرچه محبی از من آلوده تر ندارد خیر و صلاح طفلِ خورده زمینِ خود را هرگز شبیه مادر، کس در نظر ندارد شب زنده دار بودن، کار علی و زهراست جز اقتدا به عشقش، عاشق هنر ندارد آقایی علی را هر سائلی چشیده او از گناهکاران هم چشم برندارد مستیِ ناب، از چیست؟ انگور مرقد او حتی درخت فردوس، چون آن ثمر ندارد راه نجات یعنی کرب و بلا، زیارت قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد فیض سحر تماما از گریه بر حسین است بی فیضِ ذکر روضه، فیضی سحر ندارد زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما جسم عزیز زهرا، ای وای سر ندارد  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بگو یا حسن اگر بیقراری بگو یا حسن که آرام گردد دلت با حسن شب قدر نزدیک و ما سائلان پناهی نداریم الا حسن اگر قطره ای جود خواهی از او به تو می دهد چند دریا حسن تمام بیابان گلستان شود اگر پا گذارد به صحرا حسن کرامات او از کِی آغاز شد؟ از آن شب که آمد به دنیا حسن به کوری بدخواه پست و ذلیل عزیز است در خاطر ما حسن نیازی ندارد به صحن و حرم کشیده مرامش به زهرا حسن شلوغی کرب و بلا هم ازوست به پا می کند اربعین را حسن الهی به راهش فدایی شویم به دست حسن کربلایی شویم چه والاست با او مقام فقیر عجب با شکوه است نام فقیر به آب و غذا، جود محدود نیست حسن می شود هم کلام فقیر فقیر و غنی در نگاهش یکی است بر او واجب است احترام فقیر کریمانه آغوش او باز بود به وقت جواب سلام فقیر گدایی بهانه است تا لحظه ای رسد بوی او بر مشام فقیر همه زندگانی او بوده است به نام کریم و به کام فقیر عجب نیست گر یار مسکین شود پدر چون علی شد پسر این شود حسن کیست مرد شکار جمل همان فاتح کارزار جمل سلام خداوند بر مجتبی و لعنت به پایه گذار جمل نیازی به شمشیر حیدر نبود که شد مجتبی ذوالفقار جمل همینکه به او اذن میدان رسید چنان شیر زد بر حصار جمل رجز خواند و تا آسمان ها رسید صدای فرار الفرار جمل به یک ضربه ی بچه شیر علی زمین خورد ناقه سوار جمل حسن هر یلی را زمین می زند عدوی علی را زمین می زند همه روشنایی ماه است او امید دل روسیاه است او مرو سوی کعبه برو تا بقیع به سوی خدا شاهراه است او به روز جزا هم به فکر گداست صدا می زند بی گناه است او کریم است و با دادن کوه زر خریدار انبار کاه است او حرم ساخته در دل عاشقان که گفته که بی بارگاه است او بمیرم پس از سال ها همچنان به یک کوچه محو نگاه است او در آن کوچه که مادرش را زدند شهید همان قتلگاه است او در افکارش آن صحنه ها قاب شد جلو چشم او مادرش آب شد  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد رمضان تازه از امشب رمضان خواهد شد خبر آمدنش بین گداها پیچید همه گفتند فراوانی نان خواهد شد با قدم رنجه‌ی این ‌شاه پسر بیش از پیش قیمت سائل این خانه گران خواهد شد عشق عرش است همین شیر که در گهوارست سید و شاه جوانان جنان خواهد شد متجلا شده از هر نفس او الله از ید او کرم الله عیان خواهد شد اعتقاد دلم این است که فردای ظهور «اشهد اَنَّ حسن...» جزء اذان خواهد شد (سکوت) @hadithashk
گرفته دست مرا بارها مرام حسن رسیده است به من لطف مستدام حسن من احترام شدم محض احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم به بارگاه امام کریم بنده شوم مرا ز کوی کریمان جدا شدن هرگز و هر دری به جز این خانه را زدن هرگز و صبح و ظهر و شب اینجا نیامدن هرگز من و جدایی از دامن حسن هرگز خدا مرا به هوای دگر رها نکند من و جدا شدن از مجتبی خدا نکند شمایلی ز بهشت آمد و هویدا شد به نور چهره ی او ممکنات زیبا شد گره ز کار جهان و جهانیان وا شد ستاره ای بدرخشید و ماه زهرا شد به آفتاب جمالش ، به کعبه ی خالش به هوش بودم از اول... ربود تمثالش هماره روح دعا ، کعبه ی عبادات است شفیع روز جزا ، قبله گاه حاجات است حسن نمود حسن هاست ، جمع خیرات است امام زاده و سر سلسله ، به سادات است کریم چارم دنیای پنج تن آمد خبر دهید که آقایمان حسن آمد سر ارادتم از افتخار خم گردد گدا به حرمت ارباب محترم گردد خدا بخواهد اگر پرچمی علم گردد امام زاده ی ما صاحب حرم گردد مدینه الحسنی در بقیع میسازیم رواق و گنبد و صحنی وسیع میسازیم رواست محتشمی وصف مجتبا بکند و دست فرشچیان طرح نو به پا بکند زنی النگوی خود نذر آن بنا بکند که گنبد حرمش را چو کربلا بکند در ورودی باب الکریم در زدنی ست ورودی حرمش صحن جامع حسنی ست چراغ صحن ، برایش ز ماه میسازیم دخیل پنجره هایش ، نگاه میسازیم و باب ساعت مخصوص شاه میسازیم برای قاسم او حجله گاه میسازیم رواست دور ضریحش همیشه هجمه شود رواست صحن عتیقش بنام نجمه شود قرار و وعده ی ما صحن مجتبی باشد شب زیارتی اش هم دوشنبه ها باشد همیشه دور ضریحش سر و صدا باشد و مثل کرببلا هم برو بیا باشد شبیه هر شب جمعه ، شبیه کرببلا دوشنبه های بقیع و زیارت زهرا @hadithashk
قربان آقایی که با سگ می کند قسمت آن تکه نانی که تناول کرده در خلوت یک لقمه خود میخورد یک لقمه به سگ میداد حتی نکرده پرت آن را ، داده با عزت گفتند : حیوان است بر او پرت کن نان را از چه خودت را میکنی ای پادشاه اذیت ؟! فرمود : من میفهمم ، او گر چه نمی‌فهمد باید نمایم محض این هم حفظ شخصیت این یک برادر احترام سگ نگه می‌داشت وان یک برادر هم به سگ می داد اهمیت نقل است : پشت کاروان شاه عاشورا رفته سگ از شهر مدینه با همین شوکت هر جا غذا میخورد ارباب او غذا میخورد هر چه خودش میخورد را میداد بی منت ای خوش به حال این دو سگ که جیره خور بودند از سیدان خوش دل جمعیت جنت ای دو برادر ما سگ عباستان هستیم ما لقمه می‌خواهیم از دست ابالغیرت با ما سر یک سفره بنشین یا ابالقربه از مشک خود آبی بده ای صاحب نعمت یا من وفا بـ بیعتة ! یاد لب خشکت پایین نرفته از گلویم آب خوش راحت مشک تو امید رباب و خیمه ها بوده مشک تو وقتی پاره شد ، شد آرزو حسرت یاد سفارش کردن ام البنین بودی می‌ریخت آب مشک می‌دیدید با حیرت تا دست خالی برنگردی ، دست دادی تو میخواستی که برنگردی خیمه با خجلت ‌ سر به عمود آهن دشمن زدی عباس ورنه به تو ضربه زدن در کیست این جرات چون روی خیمه رفتنت از بین رفت آنجا بر تیرها خود را سپردی با همین علت در صبح محشر دست زهرا ، دست های توست باقی نمی ماند گنهکاری از این امت @hadithashk
در باغ ولا باز گلی در چمن آمد ای ماه بزن خنده، مه انجمن آمد از عرش ندا آمده که جان به تن آمد ای ماه رخان! ماه فروزان، حسن آمد نوری ز خداوند جلی آمده امشب دردانه‌ی زهرا و علی آمده امشب این عشق رسول است وگل لاله‌ی طاهاست ای جان به فدایش که همه هستی مولاست یوسف شده مبهوت رخش بس که دل آراست جان هدیه بیارید این یوسف زهراست با آمدنش گشت زمین خلد مخلد عیدی بستانید ز دستان محمد این طفل بوَد آینه‌ی حضرت داور بوسیده لبش را دو لب پاک پیمبر لبخند مسرّت به لب حضرت مادر تبریک بگویید که بابا شده حیدر این طفل که مرآت خداوند کریم است والله کریم است کریم است کریم است عیسی به دم اوست که بر مرده دهد جان خضر است که لب تشنه‌ی رویش شده هر آن مشتاق فقط نیم نگاهش شده رضوان دل برده ز زهرا چه قدَر ذکر حسن جان ازبس که به گهواره رخش غرق تجلاست جبریل هم امشب به سویش محو تماشاست این سید و آقای جوانان بهشت است این طفل ولی لاله‌ی بستان بهشت است این طفل چه طفلی‌ست که ‌ریحان بهشت است جان علی و فاطمه، جانان بهشت است بفرست اگر طالب و خواهان براتی نذر فرج مهدی زهرا صلواتی در نیمه‌ی مه ماه تمام آمده امشب حِجر و حَجر و رکن ومقام آمده امشب بی شک به یقین روح قیام آمده امشب اول حسن و دوم امام آمده امشب در ماه خدا جان دعا آمده امشب بر حضرت صدیقه عصا آمده امشب @hadithashk
گــــر در پیِ ملجــا و پناهی ، صلوات خواهی اگر از دوست نگاهی ، صلوات میلاد عزیز جــــان زهـــرا و علـی ست بفرست اگر مدینــه خـواهی ، صلوات امشب که شب درخشش خورشید ست خورشید ز شرم،روی خود پوشیده ست تا صــــورت او شــــد آشــکارا ، گفتـــند : انـــوار علی ز مجتبـــی تابیـــده ست ای وسـعت دیده هات باران مولا مــــشتـاق تو قلب بی قراران مولا شوق سفــــــر مدینه در دل داریم امشب کَرَمی به روزه داران…مولا بر لب نفــــسِ درد و غــــم و آه آمد روشــنگــر راه ، بهـــر گمــــراه آمد از پرده ی غیب،عیان مهی کامل شد در نیمـــه ی ماه ،مه ترین ماه آمد گر عشق صفای سینه خواهد ، صلوات یا قلب تهی ز کینه خواهد ،صلوات امشب که برات می دهند آل علی هرکس سفر مدینه خواهد ، صلوات ای خسته دلان حسن خدای کرم است هرچند غریب و بی کس و بی حرم است از خــانـه ی او گـدا نـگـردد نـومـیـد امشب ز حسن هرچه بخواهید کم است @hadithashk
مژده که باد صبا با گل لبخند آمد در بهار رمضان عطر خوشایند آمد مظهر جود و کرم وجه خداوند آمد نفَس ماه زدیدار رخش بند آمد کیست این ماه درخشنده که دارد جلوات پسر حضرت زهرا! به قدومش صلوات عرش از مقدم او آینه بندان شده است فرش ازآمدن ماه چراغان شده است وقت رقص و طرب مرغ خوش الحان شده است هر کویر دل مسکین گلستان شده است به سخاوت همه جا شهره اش آوازه گرفت شهر با آمدن او نفسی تازه گرفت قلم از وصف کرامات تو درمانده شده ماه از دیدن رخسار تو شرمنده شده حاتم از مکتب اکرام تو بخشنده شده لب هر شیعه برای تو پر از خنده شده به همه خلق جهان بذل و محبت داری توکریم ابن کریمی و کرامت داری آمدی تا که صفا بخش دو عالم باشی به علی نائب و بر فاطمه همدم باشی یا که سرچشمه خیرات دمادم باشی به دل شب زدگان نور مسلّم باشی هرکجا نام تو بردم دلم آرام گرفت هرکسی پای تو افتاد، سرانجام گرفت آنکه یک عمر نمک گیر شد از نان حسن آبرو دار شد از سفره ی احسان حسن شده ام تا به ابد دست به دامان حسن همه هستی من بادبه قربان حسن سرّ عشق تو دل و دین مرا یکجا برد ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد دستگیر دل سرگشته گمراه تویی ما همه نابلدیم و بلد راه تویی بهترین ذکر و مناجات سحرگاه، تویی به خدا ساده ترین راه به الله تویی ای تجلی کرم، لطف و عطا یعنی تو راه نزدیک به دیدار خدا یعنی تو کاش روزی برسد شیعه دلش شاد شود قبر خاکی تو هم با حرم آباد شود صحن زیبای تو چون صحن گوهرشاد شود بهترین واقعه قرن، قلمداد شود عاقبت گرد خوشی برسر غم می‌ریزد از دل صحن حسن نوحه ودم می ریزد @hadithashk
جانم حسن(ع) از حرم قرب خدای حسن امر شده سجده به پای حسن زر شدم از خاک عبای حسن خلقت من بوده برای حسن گرچه شب توبه و یا ربنّاست کار گدا دست خود مجتباست سبط نبی و نوه ی اوّلی است سائلی از غیر درش معطلی است سفره ی مهمانی حق منجلی است ظرف ولایت حسن بن علی است منتظر ماهم و بدرم از اوست از کرمش، برکت قدرم از اوست فاطمه نوشانده ز کوثر به ما باده رسیده دم این در به ما می زند آقای کرم سر به ما داده ولیمه خود حیدر به ما تا به سحر، جام مضاعف بزن مست حسن باش چنان پنج تن ذکر حسن، شرط قبول دعاست جود حسن، از کرم مصطفاست حب حسن، حب خود مرتضاست خون حسن، در رگ خون خداست لطف حسن بوده که در عالمین... نسل امامت برسد بر حسین خالق عزّ و جلش را ببین نجمه و خیرالعملش را ببین قاسم و شهد عسلش را ببین صف شکنی در جملش را ببین فتنه بپا گشته و در آن وسط پشت حسن مانده خدیجه فقط حرف بد از مردم شامی شنید منّت بیمار جزامی کشید گرچه به او درد و بلاها رسید از غم مادر شده مویش سفید غصه ی آن کوچه، غم دیگری است فاطمه هم دیده حسن، مادری است در وسط کوچه غمی پا گرفت بین مدینه دل زهرا گرفت تا جلوی چشم حسن را گرفت سیلی محکم به رخش جا گرفت روضه ی زهرا غم لولاک بود زیور مادر به روی خاک بود زهر اثر کرده پرش سوخته... حنجره ی شعله ورش سوخته... گرچه تمام جگرش سوخته... از غم ارباب، سرش سوخته خاک شد و وادی دوری نرفت موی سرش بین تنوری نرفت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
محنت ایام و صبر و سوز دل دارم هنوز گرچه هجران شد نصیببم یاد دلدارم هنوز مسجد و میخانه و دیر و کلیسا با شما من به ابروی کج یارم وفادادم هنوز ای موذن ها اذان گفتید و از آن گفته ام من که یک دم دیدم و عمری گرفتارم هنوز زاهد فرزانه منعم کرده از جام شراب من هم از غیر از شراب و باده بیزارم هنوز اندکی ذوق و سر سوزن تمنا داشم نازنینا من که نازت را خریدارم هنوز من به دنیا آمدم محو تو باشم روز و شب خوب میبینی که من مشتاق دیدارم هنوز برکه ای بارانی ام ابری و طوفانی و سرد دردمند و بی قرار و زار و بیمارم هنوز اشک چشمی دارم و بار گناه آورده ام بارها بخشیدی اما من گنهکارم هنوز خسته از این ماجراجویی نفس سرکشم توبه کردم دیشب و لبریز اقرارم هنوز فرصتی باقی نمانده بگذر از این رو سیاه بنده ای شرمنده با عصیان بسیارم هنوز من یقین دارم که میبخشی مرا ارباب من دین و دل بردی و قلبم را بدهکارم هنوز روزی ما روزه داران روضه سقا کنید من که یک عمری عزادار علمدارم هنوز @hadithashk
[جانم علی فقط نه تیغ کرم ” ذوالفقار” داشت علی میان قلب خدایش قرار داشت علی خدا برای رسولش شبیه حیدر شد چرا که نزد خدا اعتبار داشت علی امیر و فاتح میدان جنگ بود اما قدش برای یتیم انکسار داشت علی تفاوتی نکند جمع دوستدارانش گدا و شاه و صغار و کبار داشت علی شکاف خانه ی کعبه حقیقتش این بود : برای جذب به سمتش مدار‌ داشت علی نداشت مال و منال و نداشت کاخ اما به دور سفره ی خود ریزه خوار داشت علی برای خدمت مردم، برای حق الناس شبانه روز نَه لیل و نهار داشت علی طلوع کرد غدیر و پس‌ از غروب اما چه خواب های بدی روزگار داشت، علی پس از حدود هزار و چهارصد سال است ز شیعیان خودش انتظار داشت علی! فربد افشاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باز هم عشق باز هم عشق به زنجیر در آورده مرا و جنون تو به تکفیر در آورده مرا خط به خط سوره ی توحید مجسم هستی بارك الله خداوند معظم هستی روز و شب مدح تو را شمس و قمر می‌گوید ها علی بشر کیف بشر می‌گوید باز هم معجزه کن آیه قرآن بنویس باز در دور و برت آیه‌ی قرآن بنویس بند نعلین تو مخصوص مسلمان شدن است مور از فیض تو در حال سلیمان شدن است در نجف باده‌ی انگور و رطب معروف است زور بازوی تو در کل عرب معروف است همه جا صحبت جنگاوری خیبر توست حرف مرحب کشی بازوی جنگاور توست عشق از گوشه ی چشمان تو در می آید از غلامان تو هم معجزه بر می آید لب گشا از لب تو در و گوهر می ریزد و ز آوازه ی نام جگر می ریزد بین دستگاه تو هر چیز مراتب دارد مثلا نام علی سجده‌ی واجب دارد طاق ایوان طلای تو ندیدن هرگز پای گلدسته ی تو هو نکشیدن هرگز رطب شهر نجف مزه چشیدن دارد زیر ایوان طلا نعره کشیدن دارد مدتی هست تمایل به شهادت دارم مثل میثم به سر دار ارادت دارم  على كاوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بعلیًّ بعلیًّ خارج از درک عُقول اند خدا با حیدر می رسد تا به خدا هر که رسد تا حیدر ذات حق در وجنات علوی جلوه نمود بهترین آینه ی عالی اعلیٰ..،حیدر انبیا را به خداوند رسانده است علی ذکر توحیدی موسی و مسیحا؛ حیدر مرتضی مطمئِناً بوده سراپا احمد مصطفی مطمئِناً بوده سراپا حیدر فضّه و قنبر این طایفه بودن..،عشق است ما که هستیم مگر؟! نوکر زهرا_حیدر خانه ی اهل تشیُّع،نجف اشرف اوست کاش باشیم شبی منزلِ باباحیدر عبد خاطی به کجا جز در مولا برود آخرین ملجا درماندگی ما..،حیدر هر زمان در زده ام،در به رویم باز شده بخدا رد ننموده است گدا را حیدر زیر قرآنِ علی رنگ خدا می گیریم سایبان سر ما در شب احیا..،حیدر بَه..،چه خوب است اگر موقعِ قرآن به سرم برگه ی بندگی ام را کُند امضا حیدر بعلیًّ بعلیًّ بعلیًّ بعلی.. این قسم رمز نجات است..،به مولاحیدر تا خداوند گناهان تو را پاک کند صد و ده بار شبِ قدر بگو: یا حیدر بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ماه تنهای پر از زخم ای که سی سال تو با درد مدارا کردی روز و شب آرزوی دیدن زهرا کردی بعد تشییع تن یاس شکسته هر روز مرگ خود را ز خداوند تمنا کردی ماه تنهای پر از زخم، پس از مادرمان کس نفهمید که با چاه چه نجوا کردی تو از آن روز که مسمار به پهلوش گرفت سر خود را به دم تیغ مهیا کردی خنده ی آن زن ملعونه تو را کشت نه تیغ بعد ها راز دل خویش هویدا کردی خنده ی اولی و دومی و قنفذ را بارها در گذر کوچه تماشا کردی سرت از تیغ شکست و دلت از ضرب قلاف فرق سر را شبیه پهلوی زهرا کردی حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امیرالمومنین دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما گَر از علی کنید تمنای بی علی مُرغ از قفس پرید ندا داد جبرئیل اینک شما و وحشتِ دنیای بی علی قرآنِ بی علی ثمرَش ابنِ ملجم است دارد خطر تلاوتِ هر آیه بی علی بوی شکافِ کعبه گرفته طوافِ ما باید گریخت وَرنَه ز هَر جای بی علی جز یاعلی مگو و مَدد از جهان مجو شیطان نشسته در پَسِ هر (یا) ی بی علی با یاعلیست گَر دَمِ او زنده می کُند بی معجزه ست هر دمِ عیسای بی علی رَمزِ شکافِ کعبه و دریا علیست ، پس غرق است بینِ حادثه موسای بی علی در (عین) و (لام) و (یا) همه ی درس ها گُمند بیهودگیست مَشقِ الفبای بی علی یک عده پای غیرِ علی پا گرفته اند اسلامشان شده ست چه بی پایه بی علی شیری که خورده اند از آن رو که نیست پاک ازآنشان شده ست اذان های بی علی ((ما را خدا ز زُهدِ ریا بی نیاز کرد))* دلخوش بمان تو شیخْ به تقوای بی علی...  محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بخشنده ی غریب بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علیحالا که می روی دل من را نظاره کن رحمی به قلب سوخته ی پر شراره کن زردی صورت تو نشان از جدایی است حرف دلم دوباره امان از جدایی است مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟ چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود میلی به زندگی به دلت نیست واضح است این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست زخم سرت کشیده دلم را مدینه و... دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و... شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی ای داغدار کوثر مجروح یا علی کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد حالا که می روی به من از کربلا بگو از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو با من که غرق عشق حسینم، از او بگو از تیغ های تشنه به خون گلو بگو از بوسه های من به رگ گردنش بگو از پاره پاره ریخته های تنش بگو از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر از لحظه های آخر و از غربتش پدر رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟ وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم من را ببین که سوخته از بی قراری ام حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟ حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹