eitaa logo
حدیث اشک
6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
70 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا علی اکبر خدا ز باغ نبی میوه نوبر آورده دوباره چشمه ی نوری منور آورده نخواست تشنه بماند گلوی خشک غزل قلم پیاله ای از واژه ی تر” آورده زمین و عالم بالا ز بوی او مست انند گلاب ناب حسینی،معطر آورده خبر به کنگره ی عرش می رسد کم کم خبر دهید خبر را کبوتر آورده نفس نفس زدن جبرئیل” دیدنی است خیال می کنی از آسمان سر آورده به وجد آمده فطرس” ز خنده های حسین درست مثل زمانی که پر در آورده نهاده اسم علی را به روی او اما برای وصف کمالاتش اکبر آورده رخش شبیه محمد،گمان کنی که خدا ز نسل حیدر و زهرا پیمبر آورده خدا برای شجاعت ز نسخه ی حیدر علی دیگری اما برابر آورده برای اینکه لبی تر کند فقط لیلا علی” پیاله ای از حوض کوثر آورده عروس فاطمه ماهی به آسمان بخشید که از تبار شبِ غم پدر در آورده پس از ولادت او عمه زیر لب می گفت خدا برای حرم یار و یاور آورده اگرچه وقت ظهورش زمان حیدر بود زمانه شاهد رشد علی دیگر بود میان معرکه وقتی علی غضب می کرد تمام لشکر دشمن ز ترس تب می کرد حساب کار خودش را عدوی کافر کرد دمی که نام علی را نوای لب می کرد و سر به روی سر اندازد و به هر ضربه دل عموی خودش را پر از طرب می کرد همو که اسوه ی جنگاوری او بود و همیشه پیش نگاهش علی ادب می کرد میان معرکه پیکر به روی پیکر ریخت و باز خون به دل نسل بولهب می کرد دوباره پشت یلی را به خاک مالید و نفس گرفت و حریفی ز نو طلب می کرد دعای خیر حرم پشت اوست می داند که عمه بین حرم `اِن یکاد” می خواند بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شاه شمشاد قدان در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست” سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده سرّ لولاک، ازاول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست نفس پنج تن آل عبا بر میخواست ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش زد قدم زینب کبری به سر زانویش بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت: شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان” زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر موذن زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم صلوات میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟ رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب میشود صید نگاهت دل میدان حتی باز شد روی تو آغوش بیابان حتی رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را مسعود یوسف پور   لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حضرت عشق فصل گل گشت و نسیم از دل صحرا آمد عرش گل ریز که دلداده ی زهرا آمد شب عید است و به دل مژده ز بالا آمد خیز مجنون که ترا حضرت لیلا آمد روز میلاد علی اکبر لیلا شده است حضرت عشق جهان حضرت بابا شده است خیز کز لطف خدا شمس قمر آورده نخل بستان علی باز ثمر آورده حسن از شور و شعف سفره به سر آورده ام لیلا نه پسر بلکه گهر آورده آل حیدر همه در شور که اکبر آمد بر حسین ابن علی حیدر دیگر آمد تا سما صف زده حوری که ببیند رویش مه به وجد آمده از طرح رخ دلجویش متحیر شده گل، مست شده از بویش شعله در رقص شد از رقص گل گیسویش ابر و باد و مه و خورشید گرفتار دمش بال جبریل امین فرش حریم حرمش بزم شادی به در خانه ی کوثر عشق است باده از دست یداللهی حیدر عشق است رویت روی گل شبه پیمبر عشق است عشق اینست حسین را ، علی اکبر عشق است ثانی حیدر و زهرا و پیمبر اینست این که گفتند علی عالی اکبر اینست گفت بنگر که چه زیباست علی اکبر من یوسف هر چه زلیخاست علی اکبر من لیلی حضرت لیلاست علی اکبر من علی دوم طاهاست علی اکبر من صوت داود نبی لهجه ی کوثر دارد خلق و خوی نبوی صولت حیدر دارد جز خدا عرش همه آمده در طوف سرش میکند فخر به آن قامت رعنا پدرش دهم ماه شکستند حریفان کمرش شمس آمد به هواداریِ شق القمرش روی دامان پدر گفت پدر جان رباب تشنه ام تشنه لبم جان پدر تشنه ی آب پسر ارشد لیلاست به خون آغشته همه ی هستی مولاست به خون آغشته پیکرش در دل صحراست به خون آغشته تشنه لب بین دو دریاست به خون آغشته نوحه خواند حضرت زهرا که بنی قتلوک سینه زد زینب کبرا که بنی قتلوک داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شبه پیمبر دل می برد ز جمله ی هستی نگاه تو صدها ستاره واله ی رخسار ماه تو لیلای عالمی شده مجنون راه تو کعبه رهین هیبت چشم سیاه تو عاشق تر از همه به جمالت الاه تو میخانه ها ز عشق تو ساغر شکسته اند پیمانه ها ز غیر تو یکسر شکسته اند از قامت تو سرو و صنوبر شکسته اند پیمان هر که غیر تو دلبر شکسته اند عشاقِ عالمی که شدند از سپاه تو سر می زند حقیقت نور از ردای تو رخ می کند به وجه جمیلت خدای تو کِی می رسد ملاحت یوسف به پای تو جلوه نموده روی نبی در نمای تو شبه پیمبری و آینه ها شد گواه تو بی تو همیشه کار همه بی قراری است با تو هوای سرد زمین هم بهاری است کوثر ز جام روشن چشم تو جاری است از فاطمه جمال تو چون یادگاری است شد معتکف فلک به درِ خیمه گاه تو چون مرتضی علی همه مبهوت هیبتت چون او به دوش خود ببری خوان رحمتت هر نیمه شب مدینه گواه سخاوتت هر پادشه بُوَد چو گدای کرامتت حاتم نشسته بهر طلب در پناه تو هستی تو مقتدا و امیر کریم عشق حب تو بوده بیعت و عهد قدیم عشق آید ز نفحه و نَفَس تو نسیم عشق پرپر شدی به کرببلا در حریم عشق بوده مگر چه یوسف لیلا گناه تو محمد مبشری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خنده ی پیمبری قُنداقه را حسین گرفت و ‌نگاه کرد اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد با خنده ی پیمبری اش از همان نخست حال حسین را علی اش رو به راه کرد هرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذر در باب احتجاج خودش اشتباه کرد هرکس که بی وضو بغلش کرد بی گمان مانند لمس کردن قرآن گناه کرد با یک ‌نگاه دشمن خود را در اوج رزم هر قدْر کوه بود مُبَدَل به کاه کرد مردان جنگجوی عرب را بدون جنگ پلکی به هم رسانده و خلع سلاح کرد قبل از ورود شمر به گودال در وداع روز حسین را علی اکبر سیاه کرد برگشت با بهانه ی لب تشنگی ولی در اصل شاهزاده تَرَحُم به شاه کرد برگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنین یک دشت را برای تنش بارگاه کرد تو آمدی علی بشود حاصل حسین باشد سه جور آینه در منزل حسین تلفیقی از نبوت محض و امامتی ای شامل پیمبر و ای شامل حسین آن سان که خلق گشت حسین از گِل علی آمد پدید با تو علی از گِل حسین تو آمدی که نام تو مشکل گشا شود عشق به تو ولی بشود مشکل حسین از بس که دوست داشت تورا،در مقام عشق جان تو گشت هدیه ی ناقابل حسین کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست آنجا که پیکر تو ‌شود ساحل حسین قدِّ تو را و‌ موی تو را و رخ تورا هرکس که دید گفت امان از دل حسین با هر تبسمت،نفست،راه رفتنت قبل از سنان خودت شده ای قاتل حسین بالای پیکر تو خودش را بروز داد در های های گریه غم کامل حسین از خیمه تا کنار تن قطعه قطعه ات قدّش خمیده گشت در این فاصله حسین بعد از تو خاک بر سر دنیا که می رود بر روی نیزه ها سر یک قافله حسین بعد از تو روبرو بشود تا صلات ظهر با شمر و‌خولی و انس و حرمله حسین برای گفتن از تو سخن نمی ماند که روضه ات به دل انجمن نمی ماند چه کرده است به اعضای دَرهَمَت شمشیر که بر سیاهی زلفت شکن ‌نمی ماند علی نماند اگر از حسین،قاسم هم به احتمال قوی از حسن نمی ماند چنان میان تن دشت ارباً اربایی که بر تنت اثر پیرهن نمی ماند برای روضه شناسان اشاره ای کافی ست تن تو آه میان کفن نمی ماند مؤذنی که بگوید علی ولی الله مُسَلَم است برایش دهن نمی ماند میان این همه شمشیر و‌نیزه معلوم است که عضو سالمی از این بدن نمی ماند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
@hadithashk ❌ در برابر اهانت به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام نخواهیم کرد! ❌ بسم الله الرحمن الرحیم اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک در اعصار گذشته انبیای الهی و اهل بیت علیهم السلام همواره مورد اهانت معاندین قرار میگرفتند و امروزه در حکومت شیعه، دشمن در لباس دوست، هموطن و همسایه آشکار گشته و آنقدر جسارت بخرج میدهد که فکر میکند هر کلام سخیفی را می تواند بر زبان جاری کند . اینان با سفاهت و حماقت خود میخواهند با فوت کردن، آفتاب را خاموش کند در حالی که خداوند پاسخ این هتاکان را داده و فرموده است: “یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم والله متم نوره ولو کره الکافرون“ کسی که نور سماوات و الارض است، آن نور را میخواهند با فوت، تبلیغ، بدگویی، فحش و اهانت خاموش کنند؛ این نور خاموش شدنی نیست و آنها خودشان را خسته میکنند و کاری از پیش نمیبرند. امیدواریم در برابر این اهانت واکنش جدی نشان دهد و این موهن را به سزای عملش برساند حدیث اشک @hadithashk http://hadithashk.com
دلارام حسین ای شمیم زلف تو بوی بهشت زادهء لیلا و پیغمبر سرشت ای تو را لیلا شده مجنون علی در طواف قامتت گردون علی ای همه هست و دلارام حسین گشته مفتونت تمام عالمین امشب از یمن قدوم پاک تو از دو چشم مست و هم نمناک تو نورباران شد فضای آسمان درطرب اهل زمین و قدسیان آفریدت چونکه صورت آفرین داد حسنت از دل خلد برین بسکه سیمای تو موزون ریخته یک جهان پای تو مجنون ریخته شاعران وامانده در اوصاف تو سائلان غرق یم الطاف تو خواستم گویم زدنیا برتری دیدم از اینها فراتر محشری ای حسین ابن علی دلداده ات عرشیان درحسرت سجاده ات عالمی را بیقرارت کرده ای عرش را تا کربلا آورده ای دشت را گلزار کردی ای جوان ابر خون دارد ز داغت آسمان دیده واکن ای به قربان سرت کن نظاره بر کنار پیکرت در کنارت بانوا و زمزمه دارد این نجوا حسین فاطمه (خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نا محرمم ببر) داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نور عالمین آمد سر خوشم باز در هوای علی در هوای پر از خدای علی قلم آورده ام که بنویسم چند خطی فقط برای علی چند خطی سفارشی نذر برق زیبای چشم های علی ناگهان عطر نور نازل شد همه جا پر شد از صدای علی و لبی غرق در تبسم شد شکر صد بار از خدای علی بوسه باران شد از لب ارباب صورت مصطفا نمای علی سیب سرخ حسین بارید از بوسه هایش به گونه های علی سیب سرخ بهشتیان آمد روز زیبای هر جوان آمد به علی جلوه ی خدا دادند به جمالش چه جلوه ها دادند به لبانش کمی عسل دادند و به چشمش نمک، جدا دادند و به تیزی ابروانش هم خمی از تیغ مرتضی دادند و به اشک نماز نیمه شبش خوف دادند و هم رجا دادند و به یمن حضور محترمش خانه ی نور را صفا دادند به خرامیدنش برای پدر رنگ لبخند شوق را دادند به علی هر چه خوبها دارند همه را یک به یک، به جا دادند و به حق نور عالمین آمد پسر ارشد حسین آمد رسم و آداب دلبری دارد شیوه ی رزم حیدری دارد بیشتر تا دل از پدر ببرد قد و بالای مادری دارد نور سیمای فاطمی دارد خلق و خوی پیمبری دارد بی سبب نیست اینکه حسنش با حسن یوسف برابری دارد شیر مرد عشیره ی خورشید چند تا فتح لشکری دارد مثل حیدر فقط نه یک شیوه شیوه های دلاوری دارد مثل عباس مرد میدان است بین سرها علی سری دارد اسد الله یا علی اکبر جان ارباب ما علی اکبر شب شب مستی و گدایی شد باز هم هر دلی خدایی شد باز باران نور می بارد چه شب خوب و با صفایی شد دل دیوانه ام به شوق علی به هوای حرم هوایی شد کربلا یک علی فقط کم داشت با حضورش چه کربلایی شد نسل خورشید با دو تا اکبر غرق در نور و روشنایی شد یک علی اکبرش حسینی و یک علی اکبرش رضایی شد یک دلم مرغ کربلایی بود یک دلم مشهد الرضایی شد من گدای همیشه بی تابم یا امام الرئوف دریابم وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عشق خدا باده در جام دلم سرریز شد سینه از عشق خدا لبریز شد فصل اندوه و غم و غصه گذشت لحظه هامان بس طرب انگیز شد عرش حق آئینه بندان،فرش نیز کو به کو روشن ،چراغ آویز شد جرعه ای از باده ساقی بنوش دیگ رحمت آمده امشب به جوش سینه و طور تجلا عجبا ذره و وصف ز بیضا عجبا قطره و وصل به دریا نه عجب نم و توصیف ز دریا عجبا تا که دیدند رخ چون نبی اش همه گفتند خدایا عجبا یوسف کنعان دل آمد خدا مهر بی پایان دل امد خدا می زنم امشب ز مینای دگر تا کشم تصویر زیبای دگر آمده حسن خدای لم یزل چون پیمبر یا که مولای دگر سر زده موسی ز طور دیگری آمده امشب مسیحای دگر نام زیبایش چو نام حیدر است او علی سر تا به پا پیغمبر است خانه خون خدا غوغا شده گوئیا که محشری برپا شده ام لیلا زاداه لیلا،هر طرف صحبت از لیلای این لیلا شده این طرف مسرور گردیده علی شادمان در آن طرف زهرا شده کوری چشم حسودان شد پدر چون خدا بر او عطا کرده پسر مادر گیتی نزاید چون تویی سروری را می سزاید چون تویی ناتوان باشد بشر در مدحتان حق تعالی می ستاید چون تویی آفتاب از شرم رویت در حجاب رفته و بالا نیاید چون تویی ای قیامت آن قد و بالای تو کار ما بسته به یک امضای تو یک نظر بنشین جمالش را ببین می برد دل از امیرالمومنین برق لبخندش گرفته شهر را روشن از نورش یسارست ویمین نجل زیبای ولایت را ثمر حلقه سبز امامت را نگین خالق اکبر که اکبر داده است هدیه بر حیدر پیمبر داده است ای طواف من به گرد روی تو طاق محرابم خم ابروی تو تو مطهر زاده ای مولای من عالمی گردیده مست بوی تو باب حاجات همه بر من نگر آمدم با قلب پرخون سوی تو لحظه ای گیسوی خود را تاب ده قطره ای ما را شراب ناب ده میلاد یعقوبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کریم بن کریم ملائکه همه از خاک سر درآوردند زمینیان ز شعف ، بال و پر درآوردند ز نور حیدر و زهرا ، پسر درآوردند ز دشمنان و حسودان پدر درآوردند دوباره اسم علی گشته ورد هر دهنی رسیده بر دل یعقوب ، بوی پیرهنی خبر دهید به عالم : حسین ، بابا شد ببین چه فیض عظیمی نصیب لیلا شد جمال روی پیمبر دوباره پیدا شد و با قدوم علی خوش به حال دنیا شد به چشم های حسود مدینه لعنت باد به مردهای یهود مدینه لعنت باد جوانی ام همه نذر جوانی اش باشد نگاه من به دل آسمانی اش باشد امید من به همین میزبانی اش باشد دلم که خوش به دل و دلستانی اش باشد مدینه مشعل اکرام ، میشود روشن علی اکبر و ارثی که میبرد ز حَسَن کریم بن کریم است ، سفره دار است او جهان چو برکه ی ناچیز و آبشار است او نبی ، علی و حسن ، فاطمی تبار است او به فصل زرد خزان دلم بهار است او علی به خاک زمین ، مثل آفتاب جلی است علی شبیه پیمبر ، علی شبیه علی است علی به وقت نبردش شبیه عباس است به وقتِ جود ، لطیف است ، مثل الماس است ز نسل فاطمیون است ، غنچه ی یاس است علی به حضرت زهرا عجیب حساس است علی علی به لبم مزه ی شکر دارد چقدر نام علی بر دلم اثر دارد رشادت از سر مژگان او سرازیر است به معرکه بزند ، غرّشش چنان شیر است برای دشمن حیدر چو تیغ شمشیر است دلم به زلفِ علی اکبر ، از ازل گیر است بکش به روی دلم تیغ را ، تباهم کن بیا خودت ببَر و خوب سر به راهم کن گره فتاده به کارم ، ببین گرفتارم جوانم و دو سه تا آرزو به دل دارم یکی وصال حرم ، بارگاه دلدارم یکی سپردن جانم به ساحت یارم همیشه یار قدیمی ما تویی آقا رفیق خوب و صمیمی ما تویی آقا پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مثل حیدر آمد به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت! به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقب تر رفت به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت پیمبرصورت و سیرت، علی هیبت، حسن طینت سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت کسی در پاسخ `هل من مبارز؟” نیست، حرکت کرد خروشید و یکایک دست و پا در بین راه انداخت به لشکر زد، رجز می خواند و می چرخید با شمشیر صد و هشتاد سر را با کلاه و بی کلاه انداخت! چنان طوفان پاییزی که در جنگل به پاخیزد سر و دست یلان خیره سر را مثل کاه انداخت کسی از روبرو با او نمی جنگید، یک نامرد کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت الهی بشکند دستی که از بالای زین او را میان گرگ های زخم خورده، بی پناه انداخت هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت ... تصور کن عجب جنگی علی اکبر به راه انداخت! پدر این صحنه را طاقت نمی آورد، زود آمد علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه... انداخت! علی سلیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هر نفست نغمه ی هو ای که از هر نفست نغمه ی هو می ریزد لب خود غنچه نکن سر مگو می ریزد یوسف مصر که ناز از دم او می ریزد نزد جعد سمن آرای تو مو می ریزد دیده مگشا که خدا بر دل ما رحم کند آخر از ناحیه ی پلک ، سبو می ریزد چشم خمخانه به خمّیدن جام لب توست سمع ، مستانه پی گفتن یک یا رب توست بلبل طبع من ار لب به سخن باز کند گره از ناحیه ی زلف چمن باز کند قمر آمد به کنار تو خجالت زده شد خواست از خاک زمین تا که دهن باز کند تو ز قبرم مگذر محض رضای همه چون خیزد از جا تن من بند کفن باز کند دل ز شمس و قمر و لیل ربودی بخدا آنچه خوبان همه گفتند تو بودی بخدا باز کن در که گدا پشت گدا می آید بهر بوسیدن دست تو دعا می آید همه ی خلق گدایند و به تخت ملکوت تاج شاهی به تو با رنگ طلا می آید تو اگر زلف رها سازی و بر باد دهی خود به خود بوی خوش کرببلا می آید وقت ایجاد، ز لبخند لب خوش سخنت جبرئیل آمد و یک بوسه گرفت از دهنت بشنو این نکته که این نکته شنیدن دارد هوش من نزد لبت میل پریدن دارد یک نگاهی ، نظری ، گوشه ی چشمی بنما چه قدر ناز نگاه تو کشیدن دارد جان عباس بیا تذکره را امضا کن دل من تا حرمت شوق رسیدن دارد مرغ جلد توام و بام تو دام است مرا نام تو میبرم این ختم کلام است مرا جعفر ابوالفتحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امام رئوف بغض ما سنگ می شود گاهی زندگی، ننگ می شود گاهی از شُکوه خرافه بیزاریم از سکوت کلافه بیزاریم قبله آسمان، امام رضا ضامن آهوان، امام رضا دل ما چشم خیس آهویت ما که شرمنده ایم از رویت... رحمت بی کران، امام رئوف دلبر مهربان، امام رئوف بازهم قحط چاره شد انگار جگری پاره پاره شد انگار خنجر هرزه، تیز تیز شده ست شهر ما شهر فتنه خیز شده ست هرزه های زمانه همدستند دزدهای شبانه همدستند ناگهان تیغ زهر داده شدند بهر هتک تو پُر اراده شدند دور و بر، قیل و قال می بارد شبهه، خوش خط و خال می بارد فتنه ای پشت فتنه می سازند گرگ و چوپان به گلّه می تازند من و تو زنده ایم و این خواری!؟ مرگ کو؟ مرگ و آبروداری... جگر کشته مُرده می جوشد غیرت زخم خورده می جوشد باز کابوس به هم خورده ست حرمله دست بر قلم برده ست! هرزگان، خاک بر سر آوردند از سه شعبه، قلم در آوردند! تیغ اوباش، زهر داده شده ست نسل مامون حرامزاده شده ست روضه هامان سیاسی اند همه درس زینب شناسی اند همه . اُف به بی غیرتی که دم نزند یا در این روضه، ناله هم نزند پیش چشم من و تو، حق پژمرد حُرمت یک امام سیلی خورد باز هم خیمه گاه غارت شد به امام رضا جسارت شد کوفیان، چشم بر دِرَم دارند این قبیله، شُریح هم دارند! گفته باشیم و بین ما باشد! وای اگر بی ادب، رها باشد... وای اگر خون حق، طلب نشود وای اگر فتنه گر، ادب نشود داعش از خشم ما خبر دارد وای اگر شیعه، تیغ بر دارد هست خالی _ برای حُسن ختام!_ جای «نوّاب» و «طیّب» و «ضرغام» دل به راه شهید باید زد به دهان یزید باید زد سرِ این قصه، زلف حاشا نیست هر که کوتاه آید از ما نیست آنچه خالیست جای ضرغام است حکم «ساب الامام» ، اعدام است  احمد بابایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هرجاکه حرف ناز بیاید نیازهست هرجا که حرف سوز بیاید گداز هست هرجا که حرف چاره شود چاره ساز هست هرجا که حرف مأذنه باشد نمازهست گفتیم اذان و زود قیامت درست شد درآسمان نماز جماعت درست شد امشب خوش است رفتن زیر عبای عشق باید گداشویم تماما گدای عشق دل را سپرده ایم به قبله نمای عشق قبله رسیده است به پایین پای عشق هرکس سرش به پای حسین است اعلم است پایین پای شاه همان عرش اعظم است عیسی به خواب آمد و تو جلوه گرشدی با یک حضور شاهد حرف پدر شدی در مسجد النبی تو نبی دگر شدی با جلوه های احمدی ات رهگذر شدی سنگی بزن به شیشه دلتنگی حرم پیغمبر همیشه دلتنگی حرم از بین سنگ تاک کشیدی به یک نگاه طعم شراب ناب چشیدی به یک نگاه از مسجدی به باغ رسیدی به یک نگاه هرچه ندیده بود تو دیدی به یک نگاه انگور را به دین لبانت بکش سریع این شیره دل است بجانت بکش سریع تو مصطفای طایفه ای مصطفی ترین تطهیر شاهدست تویی انما ترین ای لطف دستهای شما هل اتی ترین ماییم خاک پای شما!خاک پا ترین.. امشب تمام روح و تن ما شدی علی تو یا حسین و یا حسن ما شدی علی درپیکر وقار نجابت چه دیدنی ست پشت سر امام نیابت چه دیدنی ست اقرار دشمنان به مقامت چه دیدنی است بر قامتت ردای خلافت چه دیدنی ست ارث از علی گرفت وجود بهاری ات سیاس ها فدای سیاستمداری ات امروز با نقاب نیا بی نقاب باش سایه بگیر برسر ما آفتاب باش حالا که شعله ایم کریمانه آب باش عمه سوار محمل اگر شد رکاب باش زانو خوش است یاور این بازوان شود پله برای رفتن این بانوان شود طرزنگاه کردن بابا به حسرت است  حالا اذان بگو که زمان شهادت است دور و برت به خیمه زنها قیامت است دل کندن از پیمبر خیمه مصیبت است با انقطاع ازهمه دامن کشیده ای چه دیده ای که از دل من دل بریده ای میترسم اینکه پخش به صحرا ببینمت از بغض نیزه ها صد و ده تا ببینمت با زخم های پهلوی زهرا ببینمت هرجا سرم بچرخد و هرجا ببینمت در وقت احتضار پدر را صدا بزن رحمی به حال من کن و کم دست و پا بزن دلواپسم که تیر دراین سینه جا کنند آرام بند بند تنت را جدا کنند جسم تورا حواله به کهنه عبا کنند باهلهله نگاه به احوال ما کنند خون لخته ای مزاحم اگرشد به من بگو انگشت دست لازم اگر شد به من بگو سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نور خدا ما شیشه ی کفرشان شکستیم رضا چون مرد خدا و حق پرستیم رضا بر ظلمت دشمنانتان می تازیم یعنی که مدافع تو هستیم رضا ای نور خدا امام هشتم آقا داریم چو موج غم تلاطم آقا در راه دفاع از حریمت اکنون بنگر تو حضور خیل مردم آقا دل از گل گلشن محمد گوید یعنی ز رضا مدیح بی حد گوید بر هستی او آتش سوزان بزنیم هر کس به ولینعمت ما بد گوید شیطان صفتان دوباره جرءت کردند خون بر دل و دیدگان امت کردند از عمر بجز ظلمت و خفت نبرند آنان که ز نور هتک حرمت کردند در آتش و شعله جانشان می گردد دوزخ همه جا نشانشان می گردد آنان که شکستند حریمت مولا در مزبله ها مکانشان می گردد آید ز حریم او شمیم برکات جاری بود از لطافتش آب حیات ” تا کور شود هر آن که نتواند دید ` بر نور خدا امام هشتم صلوات محمود تاری(یاسر) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
واژه ها در هیجان اند علی گفتن را صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را بنویسید غلام علی اکبر من را از هیاهوی جهان نوکری ات ما رابس قحط عشق است،ولی دلبری ات ما را بس مثل یک شیشه ی عطری که درش وا میشد از لبت شهد بهارانه شکوفا میشد چشم یک شهر به تو گرم تماشا میشد در تو صد یوسف گم گشته هویدا میشد امدی سهم پدر شادی بی اندازه ست  با تو لبخند مسیحای پیمبر تازه ست چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده ست؟ در تو دیده ست هرانچه به پیمبر دیده ست یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده ست اینه مانده علی،یا علی اکبر دیده ست تاب گهواره ی تو روزی جبراییل است شعر لالایی تو قسمت میکاییل است از دو سر سلسله توفیق سیادت داری حسنی هستی و معیار کرامت داری چون ابالفضل هر ایینه شهامت داری بر سر گم شدگان دست عنایت داری از مزامیر جهان لحن اذانت بوده پدرت بند دلش بند به جانت بوده اتش بام تو فانوس بیابان ها بود ۱ خانه ات در قرقِ خنده ی مهمان ها بود دست بخشنده ی تو مصدر احسان ها بود گرمْ اغوش تو مأوای پریشان ها بود شعر بخشندگی ات ورد زبان ها شده بود چشمهایت غزلی فوق بیان ها شده بود امده مرد مسیحی به تماشای نبی خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی هست در او عطش دیدن سیمای نبی ناگهان شهر نشان داد تو را جای نبی مستِ مبهوتِ علی اکبری ات را عشق است اشهدُ انکَ پیغمبری ات را عشق است هم جوار پدرت مقصد میقات شدی چون ابالفضل تو هم قبله ی حاجات شدی نفس طاهایی و بی معجزه اثبات شدی بر لب خواهش ما ذکر مناجات شدی در بنی هاشمیان مظهر احساسی تو کاشف الکرب مسیحایی عباسی تو سر تعظیم تو در پیش پدر دیدنی است طرز جنگ اوری ات وقت خطر دیدنی است چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی است بر لب دشمن تو اَینَ مَفر دیدنی است ایه های رجزت داغ تر از شمشیر است در کمان خم ابروت هزاران تیر است گرد باد است چنین پا به رکابت باشد دشت در سیطره ی چنگ عقابت باشد صولت مصطفوی پشت نقابت باشد لشکر سنگ دلان خانه خرابت باشد کوه با چرخش تیغت ز کمر می شکند چقدر گردش چشمان تو سر می شکند گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت سایه ات مثل ابالفضل پناه پدرت تیغ ابروی کجت بود سپاه پدرت رفتی و رفت به دنبال تو اه پدرت نا امیدانه نگاهی ز پی ات می دوزد دست بر اشک محاسن زده و می سوزد ای که ممسوس خدایی کمی اهسته برو پیری ام را تو عصایی کمی اهسته برو بر دلم عقده گشایی کمی اهسته برو دلبر کرب و بلایی کمی اهسته برو می روی و پدر پیر زمین خواهد خورد زخم از خنده ی این قوم لعین خواهد خورد از نسیم تن تو دشت گلستان شده است جای جای بدنت فرش بیابان شده است پدرت زائر این پیکر بی جان شده است اربن اربایی تو سهم جوانان شده است اولین داغ حرم اینه ی یاس شده ملتهب تر ز همه غیرت عباس شده حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نامه سربسته حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان بیا دوباره بگو از شکوه باورمان! از آن درخت که رنگ خزان نخواهد دید به باغبانی ذریه ی مطهرمان کجاست مادرمان تا که افتخار کند به شور قاسممان و به نور اکبرمان چه شاعرانه در این خانه نجمه و لیلا گذاشتند دو آیینه در برابرمان بیا دمی به تماشای خویش بنشینیم که جلوه کرده در آیینه نیم دیگرمان قسم به زینب کبری که زینت پدرست علیِ اکبر و قاسم شدند زیورمان زبرجد است و به یاقوت سرخ می آید کنار هم چه شکیل اند درّ و گوهرمان وضوی عشق به اهل سما می آموزند شبیه کودکیِ از خدا سراسرمان... حدیث شوکتشان را کشیده ایم به دوش چنانکه دوش نبی بوده است منبرمان پسرعموی هم و بیقرار هم هستند درست مثل پدر پیش جد اطهرمان درست مثل من و تو به پیشگاه علی.... ببین چقدر ادب می کنند محضرمان به پشتوانه اولاد خویش مثل پدر چه باک اگر که نباشد زره به پیکرمان من و تو پیش هم انگار مرتضی هستیم چنانکه اکبر و قاسم شُبیر و شبَّرمان به ذوالفقار قسم تیغمان دودم شده است که یاعلی ست دم این دوتا دلاورمان دوچشمه ای که به تفسیر نور می جوشند به کوری همه ی دشمنان ابترمان یکی به ناز رسانده به جاممان انگور یکی به شوق، عسل ریخته به ساغرمان ستاره های حرم نور چشم عباس اند چه عاشقانه رفیق اند با برادرمان کنار دست علمدارمان قسم خوردند که تا همیشه بمانند یارو یاورمان و گفته اند: که آیین سروری این است غلام فاطمه ایم و علیست سرورمان همین که دیدمشان در کنار هم گفتم هزارشکر که آماده است لشکرمان یکی، نقاب شود قامتش برای حرم یکی، رکاب بگیرد برای خواهرمان به فتح قله ی احلی من العسل رفته بدون واهمه پرمی زند کبوترمان شکسست بغض زمان و شکست قلب زمین حسین گفت رسیده ست روز آخرمان و گفت: آه برادر! یکی دوساعتِ بعد بیا به دیدن جسم به خون شناورمان میان اشک من و خط به خطّ نامه ی تو رسید رایحه ی آشنای مادرمان حسین پلک زد و نامه ی حسن را بست... مجید تال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
پیمبری دیگر رسیده بعد پیمبر پیمبری دیگر حسین دیگری ودلرباتری دیگر خدا هوای نبی کرد و بازهم آورد میان قاب حسینش پیمبری دیگر چه جای فاطمه خالیست تا ببیند که ظهور کرده به دنیا غضنفری دیگر علی است نام خداوند اکبر و آمد دوباره نام علی قبل اکبری دیگر پدر کنار علی و جهان شده خیره به دلبری که شده محو دلبری درون خانه رحمت،به وسع جود حسین برای سائل ها واشده دری دیگر همینکه او نوه ی مرتضی است فتاح است اگر که سد بشود باز خیبری دیگر به زوج اکبر و عباس میرسد آیا اگر به معرکه آیند، لشکری دیگر؟ قیاس ذره مع الفارق است با خورشید به حدّ او نرسد قدّ سروری دیگر  علی اکبر نازک کار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ساقی بیا که مشکلم آسان نمی‌شود جامی بریز باده که پنهان نمی‌شود طوفانی‌ام ، رسیده‌ام از خُم سبو کشم با این یکی دو جام که طوفان نمی‌شود ما را خدا برایِ حسین آفریده است این بندگی حواله‌ی سلطان نمی‌شود ما از ازل خراب سبوییم و غیرِ ما مستی حریفِ این مِیِ جوشان نمی‌شود ما عاشقیم ، عاشقِ ارباب زاده‌ایم این عاشقی نصیبِ سلیمان نمی‌شود – ساقی بیا و این دل دلداده را ببین جامی بریز و حضرتِ شَه زاده را ببین بالا بلند ! سایه‌ی طوبی کجا و تو! ای آبشار ! پهنه‌ی دریا کجا و تو! با یک نگاه زنده کُنی کائنات را تا سر دهند شورِ مسیحا کجا و تو! وقتی قدم به خاک نهادی بهشت گفت : ای قبله‌ی عیان شده ! دنیا کجا و تو! سیلاب می‌کند نظرت رشته کوه را ثابت کند که معجزِ موسی کجا و تو! – چون تو به اوج ، جاذبه پیدا نمی‌شود هر یوسفی که یوسفِ لیلا نمی‌شود از راه آمدی که زِ دل دلبری کُنی ما سر فدا کنیم و تو هم سروری کُنی نامت بلند باد! که این جا دلی نماند  زلفت دراز باد! که غارت گری کُنی ای از همه شبیه ترین بر رسولِ عشق باید به آلِ فاطمه پیغمبری کُنی ای دومین علی علی اول حسین باید از این به بعد علی پروری کُنی ای جلوه‌ات شبیه ابالفضل بی بدیل باید میانِ معرکه‌ها حیدری کُنی – پیغمبرِ دوباره‌ی ایل و تبار عشق! ای صاحبِ همیشگیِ ذوالفقار عشق! وقتی میان معرکه تکبیر می‌کِشی یک دشت را به پنجه‌ی تسخیر می‌کشی چشم تو کافی است برایِ تمام خلق وای از دَمی که قبضه‌ی شمشیر می‌کشی زَهره که هیچ ، هر رجزت سینه می‌درد وقتی که نعره‌های نفس گیر می‌کشی عقاب‌های آسمان همه مبهوتِ مرکبت میتازی و زبانه به زنجیر می‌کشی ای سبط مرتضی تو علی را به کارزار با ضربه‌های خویش به تصویر می‌کشی – زیبا ترین تجسمِ خونِ خدا تویی سر تا به پا تمامیِ کرب و بلا تویی راهِ خدا به سمت تو و آسمان توست حتی حسین چشم به راهِ اذان توست همسایه‌ی همیشه‌ی معراجِ اهل بیت جای پیامبران همه در آستان توست شیواترین مُکبّر محرابِ مرتضی  نهج‌البلاغه تا به ابد خطبه خوان توست اَبرو کمانِ حضرتِ ارباب تا ابد خورشید کوچه گرد به طاقِ کمانِ توست باب الحوائجیِ تو مثلِ عموی توست عباس مست جاذبه‌ی بی امان توست بندِ دل حسینی و آرام زینبی تو روضه‌ی نگفته‌ی هر شام زینبی حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قدری مِیِ طهور ز ته مانده سبو بر لب زدم به نیت تر کردن گلو تا آتش و شراره آن بر دلم نشست بابى ز عشق وا شد از این دل به سوى او دیدم صداى هاتفى از غیب مى رسد أُدخل الی الحرم که شده وقت گفتگو بالا بزن به عزم تقرب تو آستین با اشک دیده وقت سحر ساز یک وضو صورت بمال بر حرم و خاکِ پاى یار تا از غبار مقدم او یابى آبرو بر مِنبرى ز تور نشین ، وصفِ عشق کن بی خود ز خویش گشته فقط از على بگو امشب فقط به سوى حرم سجده جایز است مستانه رو به روى حرم سجده جایز است با یک سلامْ دل به هوایت روانه شد تسبیح اشک پاره شد و دانه دانه شد بر روى آب عکسِ ضریحى کشیده ام دریاى گریه هام عجب بى کرانه شد گشتم دخیل گوشه اى از کَشتى نجات دیدم که صاحبش پسرى ناز دانه شد از جانب بهشت نسیمى وزید و بعد  با عطر سیب موى کمندِ تو شانه شد بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت این روزها نبودنِ زهرا بهانه شد آهسته گفت گریه کنان اَیْنَ فاطمه؟ دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد تو آمدى و دوباره پیمبر ظهور کرد قنداقه تو کعبه سیّارِ خانه شد نازم به این جمال و کمال و خصالِ تو عاشق کُشَ است یک سحرى شرح حالِ تو مرآتِ کبریاست جمالِ خدائى ات بَدرُ المُنیرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات چشم تمام اهل حرم خیره مى شود بر شکل راه رفتنِ خیر النسائى ات کردى حقوق حضرت استاد را ادا نازم به بخشش و کرمِ مجتبائى ات گم کرده راه بودم و تا خانه کریم من را کشانده جلوه نارُ القرائى ات صاحب دعا حسین ، مُریدانه تا سحر دل داده پاى زمزمه ربنائى ات الگوى هر چه عابد لله مى شود با این وجود غرق به نور و خدائى ات بِیْنِ خطوط روی جبینت پُر از خداست اِبْنُ الحسینْ لیلى لیلاى کربلاست گیسو به باد مى دهى و دلبرى على پا در رکاب مى کنى و حیدرى على ابرو نهان کن از نظر خیره حسود آئینه دارِ صورت پیغمبرى على قامت نگو قیامت زهراست قامتت از بس که قد کشیده اى و محشرى على گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب غرق عبادتى و خدا منظرى على وصف تو این بس است که وقت تجلى ات شه زاده حرم على اکبرى على در کربلا تجلّى فتاح خیبرى همنام شهریارِ عرب حیدرى على برقِ عرق به روى تو الماسْ اکبرا ای هم نشین حضرتِ عباسْ اکبرا از باده تو مستى دلها فراهم است کارِ دلم چو زلفِ تو پیچیده دَرهَم است لشگر کشیده ام به هوا خواهى ات على این قطره اشکها چو سپاهی منظم است تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى وصف تو امتداد رسولِ معظم است ترکیبى از حسن و حسین است رُوى تو ریحانه بهشت بگویم به تو کم است من نذر کرده ام که بمیرم براى تو  خونین شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است هر جا که حرفِ پیرِ جوان مُرده مى شود تصویر دست و پا زدنِ تو مجسم است بالای نعشِ تو پدرت پیر شد على دنبال تکه هاى تنت با قدى خم است دیدند همچنان بدن پاره پاره ات فریادهاى یا ولدی ، نا منظم است امروز قدرتى به صدا جمع مى کند فردا تو را میانِ عبا جمع مى کند  قاسم نعمتی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یاصاحب الزمان(عج) کنون که حال دلم را تو در نظر داری بگو به سمت کدامین گذر ، گذر داری تویی که راه گشایی تویی که راهنما کلید رحمتی و در نگه قمر داری به صد امید تو را صاحب خودم خواندم نگو خدای نکرده ز من حذر داری تویی تو همدم صبح و به شام چاه فراق به غیر گوش بیابان که را به بر داری مگو نماز فرادا سوی خدا خواندی بگو جماعت همره به پشت سر داری از اینکه غمخور مایی دلم خبر دارد از اینکه نیست به فکرت کسی خبر داری؟ دعای مادر تو پشت در برایت بس به وسعت دو جهانی تو چشم تر داری تویی تو زخمی جانسوز روضه های حرم به دیده زخم و به جانت خون جگر داری حامدآقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مهتاب آمد شیعه وقتی که امامش شاد است روحش از سلسله ها آزاد است تا که شش گوشه ی دل کرببلاست دل که دل نیست، حسین آباد است نخل زهرا ثمری آورده حیدری، شیر نری آورده از چه رو شیعه چنین مجنون است ام لیلا پسری آورده بنویسید که مهتاب آمد باز خورشید جهان تاب آمد این خبر مشتلق قیمتی است پسر اول ارباب آمد باید امشب همه خوشه خوشه بستانند ز رویش توشه این جگرگوشه پسر آمده تا قبر باباش شود شش گوشه این پسر کیست که برتر گشته در علی بودنش اکبر گشته این امامت و رسالت زاده گاه علی، گاه پیمبر گشته لحظه لحظه جلواتش شد وحی شان تنزییل صفاتش شد وحی بنویسید که این شبه نبی آیه آیه کلماتش شد وحی جلواتش همه پیغمبری است کارش از اهل حرم دلبری است چیست در کنه وجودش که حسین تا دم مرگ علی اکبری است ای به حق بسته ز خود رسته علی برو میدان ولی آهسته علی می دهی جان ولی یادت باشد جان ارباب به تو بسته علی امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوه یِ فاطمه ای دِلـبری آمده ای دل بِبَـری با نَظَـری نوه یِ فاطمه ای نورِ دو چشمِ پدری دشمن وُ دوست همه مُتَّفِقُ القول شدند که تو شایسته تری از همگان خوب تری مثلِ جَـدَّت عـلیِ عـالی اعـلایی وُ.... نَتَـوان گفت خدایی تو علی یا بَشَری رَجَـزَت مثـلِ علـمدارِ حـرم طوفانی فصـلِ یادآوریِ قصّه یِ شَـقَّ القَـمَری با اذانَت دلِ اربابِ وفـا را بُـردی هر نَفس ریخته از لَعلِ تو دُرُّ و گوهری قَسَمی می خورم وُ می شکنم قافیه را به خـداییِ خـدا آمـده احـمـد دنیا خُلق وُ خویِ نَبی وُ بویِ علی یعنی این صاحبِ قـدرتِ بازویِ عـلی یعنی این پسرِ اَرشدِ اربابِ کَـرَم در معـنا مالکِ تیـغِ دو اَبرویِ علی یعنی این حسنی صورت وُ سیـرت علـوی آوازه وَ هُوَ الحقُّ و هُوَ الهُویِ علی یعنی این اوّلیـن برگه یِ معراجِ بنی هاشمیون اوّلیـن زائرِ بانویِ علـی یعـنی این چه کسی مدّعی عاشقی شیرِ خداست گِرِه خورده به سرِ مویِ علی یعنی این جُز علیّـاً ولی الله تمـامیِ علـیست علی اکبر نوه یِ اَرشد وُ نامی علیست به تنِ خـود زِرِه وُ خـوُودِ پیمـبر دارد نَفَسَش عطر وُ بویِ سوره یِ کوثر دارد این رسول است که از خیمه می آید بیرون رویِ لب ذکـرِ مدد حیـدرِ صَـفدر دارد همه یِ عرشِ خدا دور وُ بَرِ شهـزاده چِقَـدَر این نوه یِ فاطمه نوکـر دارد یک تنه ریخت بِه هَم کاخِ یهودی ها را خیبَـر از جا بِکَـنَد دستی اگر بَردارد خوش به حالِ پدر وُ مادرِ من چون پسری... نذریِ روضه یِ شاه وُ عـلی اکبر دارد از همان روزِ اَزَل حیـدری اَم وَاللّههِ تا نَفَس دارم علی اکبـری اَم وَاللّههِ پیشِ پاهایِ ضریحِ تو نشستم ارباب سائلم سائلِ تو سائلِ خـود را دریاب بی تو هر روز شود زندگی اَم تیره وُ تار با تو شَبهایِ من وُ خانه یِ قلبَم مهتاب نَکُنَد یک نَفس از صحنِ شما دور شوم تشنه اَم تشنه یِ روضه نَکُنیدَم سیراب می رسد نیمه یِ شعبان وُ دلم می گیرد طاقِ نصرت زَده اَم رفته دلم تا سرداب بهترین ذکـرِ شبِ نیمه یِ ماهم این است اَلسَّلام اِی لبِ خشکیده یِ ارباب وُ رباب باز هم ذکـرِ حسیـن ابنِ عـلی وُ ندبه تکیـه کُـن منتَـقمِ شاهِ کَـرَم بر کـعبه حسین ایمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
معجزه می آفریند جلوه ی سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست در سحر گاهان خدا داده گلی بر احمدش عالمی مشتاقِ روی نقشِ خط و خالِ اوست هم از اول در سرش شوقِ پَرِ پرواز داشت چون عمو تا بینهایت آسمان در بالِ اوست در نبردِ ظهرِ عاشورا به آغوشِ بلا ماه رفت و ناله ی خورشید در دنبالِ اوست معجزه می آفریند در صفِ کرببلا ماشاءالله چه غرورِ حیدری در حالِ اوست دل به امواجِ بلا زد تا کرانه پَر کشید ذوب گشتن در ولایت راهِ اتصالِ اوست در مقامِ حضرتش این بس که با لطفِ خدا جمله اوصافِ نبی در طالع وُ اقبالِ اوست عاشقا گر بهره میجویی برای عافیت بهره ی دنیا وُ عقبا مصطفی وُ آلِ اوست! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
رعنا علی اکبر والا علی اکبر زیبا علی،غوغا علی،رعنا علی اکبر باد موافق را با گیسویش انداخته از پا علی اکبر اصلاً به جای زُلف پیچیده دور سر،شب احیا علی اکبر با تیغ ابرویش جمعِ عدو را میکند مِنها علی اکبر یا مظهر الوالی یا مصطفی،یا مرتضی و یا علی اکبر تکثیر شد حیدر اینجا علی،آنجا علی،هرجا علی اکبر اعلان ختم جنگ؛ می شد اگر می تاخت با سقا علی اکبر پس خَلقاً و خُلقاً پیغمبری گویاست پس گو...یا علی اکبر الدَّهرُ یومان است؛ امروز علیِ اصغر و فردا علی اکبر بابا ز دنیا و می بُرد هرلحظه دل از بابا علی اکبر بعد از تو بابا گفت ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر این آخر روضه ست مثل علی اصغر شده حالا علی اکبر مهدی رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹