*آن کس که تو را دارد، از عیش چه کم دارد؟
وان کس که تو را بیند، ای ماه چه غم دارد؟*
*صلَّیاللهُعَلَیکَیَااَبَاعَبدِالله✨🕊
#عزیزم_حسین*
https://eitaa.com/hadithz
امروز هم مثل همیشه
من …
لبخندهایم راتوی فنجان چای #صبحانه ات حل می کنم
و به خوردت می دهم!
تا روزت شیرین شود…
.️روزت به #شیرینی عسل
و به خوشمزگی املت 😊😋
https://eitaa.com/hadithz
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام #امام_حسین ع ،
راه امام حسین ع ،
توسل به امام حسین ع، راه گشاست.
حسین ع چراغ هدایت است...
#رهبرم_سید_علی
https://eitaa.com/hadithz
❇️ #شهادت هنر مردان خداست
🗓 هشتم شهریور ماه سالروز شهادت [شهید باهنر] و [شهید رجایی] گرامی باد.
#هفته_دولت
https://eitaa.com/hadithz
18.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۸ شهریور سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر و هفته دولت گرامی باد
https://eitaa.com/hadithz
🔴🔵 فضیلت صلوات از شامگاه پنجشنبه تا غروب روز جمعه
🔺 امام صادق(ع) میفرماید:
🔹 هنگامی که شام پنجشنبه و شب جمعه فرا میرسد، فرشتگانی از آسمان نازل میشوند که به همراه خود قلمهایی از طلا و کاغذهایی از نقره دارند. آنها در طی این مدت تا غروب روز جمعه، هیچ عملی به جز صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ثبت نمیکنند.
📚 من لا یحضره الفقیه،ج ۱ص ۴۲۴
🌕 منتظرین گرامی صلوات از بهترین ادعیه برای حاجت روایی است و چه حاجتی بالاتر از فرج امام زمان (عج)
🌹 در این فرصت طلایی امام خود را یاری کنید با دعا برای ظهور با ذکر صلوات همراه با عجل فرجهم
https://eitaa.com/hadithz
🔴 هر وقت می آیند عذاب من زياد میشود
🔵 یکی از اساتيد و علماي تهران ماجراي جالبي را تعريف مي كردند و مي گفتند: زماني كه پدرم از دنيا رفت، او را پس از مراسمي در بهشت زهرا به خاك سپرديم. همان روزها در كنار مزار پدرم، پيرمرد مؤمني را به خاك سپردند. خانواده اين پيرمرد هر شب جمعه در كنار مزار او جمع مي شدند. در واقع همسر اين پيرمرد كه زني مؤمن بود، هر شب جمعه با يك قابلمه بزرگ آش به بهشت زهرا مي آمد و تمام فرزندان و نوه ها را دور خود جمع مي كرد.ما هم از آش هاي خوشمزه اين مادر بي نصيب نبوديم. نكته اي كه در فرزندان و نوه هاي اين مرحوم به چشم مي خورد، عدم توجه به حجاب بود. آنها با وضعيت آنچناني در بالاي قبر اين پيرمرد جمع مي شدند و با نامحرم ها بگو بخند داشتند و...
اما به احترام مادر بزرگ، هر هفته بر سر مزار، دور هم جمع مي شدند. شايد حدود يك سال اين وضعيت ادامه داشت. اما چند هفته اي گذشت و ديگر خبري از جمع شدن آنها در شب هاي جمعه نبود. چند شب جمعه رفتم ولي از آش خبري نبود! تا اينكه يك بار حاج خانم، همسر همان پيرمرد را ديدم كه تنها بر سر مزار همسرش نشسته بود. بعد از سلام و قرائت فاتحه پرسيدم: حاج خانم بچه ها نيامدند؟
بي مقدمه گفت: حاجي از من خواست كه ديگه بچه ها رو اينجا جمع نكن!
🔹 تعجب من بيشتر شد. ايشان ادامه داد: توي خواب سرم داد زد وگفت: هر وقت بچه ها و نوه ها را جمع مي كني، با اين وضع حجاب و حياي اينها، عذاب من رو زياد مي كنند...
📚 مصاحبه با حجت الاسلام کدخدا رستم.
https://eitaa.com/hadithz