eitaa logo
حائر
47 دنبال‌کننده
126 عکس
42 ویدیو
1 فایل
می‌نویسم؛شاید روزی میان کلمات پیدایت کنم. @Haer77
مشاهده در ایتا
دانلود
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما اومدیم بجنگیم جنگ یه روزش پدافنده یه روزش صبره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حائر
﷽ 🔹حقیقت سمیر کتاب خاطرات سمیرقنطار است. مبارزی متولد لبنان که در عملیات ترور یک نظامی صهیونیست به
﷽ 🔸چهارم آذر کتاب حقیقت سمیر را تمام کردم. از مواردی که کتاب را برایم جذاب کرد، روایت به هم پیوسته وقایع بود.تا امروز هر چه از لبنان و فلسطین شنیده بودم جزیره جزیره و جدا از هم بود، اما در این کتاب، حوادث به ترتیب زمانی و بهم پیوسته روایت می‌شد. 🔹سمیر می‌گفت:« سال ۱۹۷۵ جنگ داخلی در لبنان شروع شد. نیروهای حزب کتائب و طایفه‌ی مارونی با مسلمانان درگیر شدند. کاربه جایی رسید که شناسنامه‌ی افراد دستگیر شده را نگاه می‌کردند و اگر می‌دیدند مسلمان است تیربارانش می‌کردند.» 🔸سمیر می‌گفت:« اسرائیل از مسیحیان و حزئب کتائب با دادن سلاح و آموزش نظامی حمایت می‌کرد. دامن زدن به درگیری‌های داخلی چیزی جز سود برای اسرائیل نداشت؛ تمام حواس نیروهای مبارز صرف داخل لبنان می‌شد و دیگر کسی فرصت درگیری با اسرائیل را پیدا نمی‌کرد. از طرف دیگر گروه‌ها به دست هم کشته می‌شدند بدون هزینه برای اسرائیل.» 🔹جنگ‌های داخلی ادامه پیدا می‌کند. سال۱۹۸۲ اسرائیل اعلام می‌کند که می‌خواهد به جنوب لبنان حمله‌‌ کند. سمیر روایت می‌کند:« اولش خیال می‌کردیم نیروهای مبارزی که در جنوب لبنان هستند مانع از پیشروی اسرائیل می‌شوند اما با کمال تعجب شنیدیم که شهرها به راحتی یکی پس از دیگری تصرف شد و اسرائیل به بیروت هم نفوذ کرد.» آن زمان سمیر در زندان‌های اسرائیل بود و بسیار از اتفاقات پیش آمده نگران. اما خبرهای تلخ به همین‌جا ختم نشد.سمیر و دوستانش در زندان از تلویزیون خبر صلح یاسر عرفات با اسرائیل را شنیدند، قرارداد صلحی که نتیجه‌اش خروج نیروهای مبارز فلسطینی از لبنان بود. با شنیدن این خبر اشک‌های سمیر روی صورتش راه باز می‌کند. یاس و ناامیدی بیشتر از هر وقت دیگری در میان زندانیان جولان می‌دهد. 🔸بعد از خروج فلسطینی‌ها از لبنان بشیر جمیل رئیس جمهور لبنان می‌شود. فردی هم سو با اسرائیل و رهبر مسیحیان مارونی لبنان. 🔹در تاریک‌ترین لحظات یک خبر همه را متحیر می‌کند. احمد قیصر جوان شیعه لبنانی، با یک ماشین پژو ۵۰۴ عملیات نظامی در صور علیه مقر نظامیان اسرائیل انجام می‌دهد که در آن به نقل از منابع اسرائیل ۷۲ نفر کشته و بیش از ۱۲۰نفر مجروح می‌شوند اما منابع مقاومت خسارت دشمن را بیشتر از ۵۰۰کشته معرفی می‌کنند. در میان کشته شدگان جمعی از افسران عالی رتبه و بازجویان اطلاعاتی اسرائیل هم حضور داشتند. https://eitaa.com/haer1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حائر
﷽ 🔸چهارم آذر کتاب حقیقت سمیر را تمام کردم. از مواردی که کتاب را برایم جذاب کرد، روایت به هم پیوسته و
🔸زیاد طول نمی‌کشد و در سال ۱۹۸۳ عملیات دیگری انجام می‌شود و ۲۷اسرائیلی کشته می‌شوند، باز هم به دست یک جوان شیعی. 🔹این عملیات‌ها و موفقیت‌ها حرکتی رو به جلو را آغاز می‌کند. و آرام آرام همه می‌فهمند هسته‌ی مقاومت شیعی به نام حزب الله شکل گرفته است. با مقاومت حزب الله اسرائیل از لبنان خارج می‌شود و می‌رسد به روزی که نه از جنگ‌های داخلی خبری است نه از اشغال لبنان. از آن به بعد لبنان تبدیل می‌شود به یکی از پایگاه‌های مقاومت. جایی که امروز چشم امید همه‌مان به اوست. 🔸بعد از خواندن روزگاری که بر لبنان گذشته قرابت زیادی با احوال امروز سوریه می‌بینیم. وقتی به سرانجام این حوادث نگاه می‌کنیم دیگر این سخنان حضرت آقا که می‌گویند:« سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد.» برای‌مان تنها جملاتی امید بخش نیستند. 🔹این‌ها تجربه‌هایی است که پیش چشم ماست. روزهایی که سوریه در انتظار آن می‌نشیند هر چند این انتظار به درازا بکشد وخون‌های زیادی به پای آن ریخته شود. 🔸سوریه منتظر هزاران نفر از فرزندانش که به گفته‌ی حضرت آقا به دست حاج قاسم تربیت شده‌اند می‌ماند. بچه‌های سنی و شیعه‌ای که تصویرشان را تا چندسال پیش در مستندها کنار هم می‌دیدیم که در دمشق مقاومت می‌کردند و می‌گفتند:« اینجا شیعه و سنی ندارد سیده زینب برای همه‌ی ما محترم است.» https://eitaa.com/haer1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠﷽💠 در میان مه ۱٫ 🔶🔸طبقه‌ی بالای کتابخانه‌ی بابا، گوشه‌اش، یک ردیف کتاب بود، با رنگ‌های قرمز و نارنجی، آبی و سبز. یازده دوازده سالم که بود رفتم سراغشان. روی جلد همه‌شان نوشته بود: کنگره بزرگداشت سرداران و شهدای استان کرمان و سیستان و بلوچستان. خاطرات شهدای کرمان بودند. توی همه‌شان یک اسم مشترک وجود داشت:قاسم سلیمانی. آن قدر این اسم را لابه لای ورقه‌های کتاب‌ها دیدم که برایم سئوال شد:« قاسم سلیمانی کیه؟ هنوز زنده است؟الان کجاست؟» رفتم پیش بابا و سئوالم را پرسیدم. بابا گفت:« زمان جنگ فرمانده لشکر استان کرمان بوده، الان هم فرمانده سپاه قدسه.» گفتم: «سپاه قدس چیه؟» بابا لبخند زد. انگار چشم‌هاش ذوق داشت وقتی که می‌گفت سپاه قدس نیروهایی هستن که به فلسطینی‌ها و به سید حسن نصرالله کمک می‌کنن. هر جا که مظلومی کمک بخواد میرن و بهشون کمک می‌کنن. تصویر بچه‌های فلسطینی جلوی چشمم بود، بچه‌هایی که تلویزیون نشان می‌داد میان دست‌ مردهای قدبلندی با تفنگ و لباس‌های زمخت گریه می‌کنند و به خراب شدن خانه‌شان نگاه می‌کنند. آن قدر از آن سربازهای تفنگ به دست بدم می آمد که وقتی شنیدم قاسم سلیمانی دارد باهاشان می‌جنگد من هم لبخند زدم و سرو گردنم را گرفتم بالا که بچه‌ی کرمانم. سال‌ها گذشت و رسیدیم به دهه‌ی نود، سرو کله‌ی داعش پیدا شد، سوریه و عراق بهم ریخته بود. اسم یک نفر تکرار می‌شد قاسم سلیمانی. نزدیک انتخابات بود. نوجوان بودم، دبیرستانی. میان حرف‌ها اسم او را شنیدم. می‌گفتند:«شاید بیاد برای ریاست جمهوری کاندید بشه، بالاخره تونسته یه محبوبیتی پیدا کنه.» توی دلم گفتم:« یعنی میشه یه آدم این همه سال بین خاک و خل، زیر گلوله بدوه، بخواد محبوبیت جمع کنه تا آخرش بره پشت میز بشینه؟» انتخابات تمام شد. قاسم سلیمانی با پوتین وسط کوه و کمر و بیابان ماند. https://eitaa.com/haer1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲٫ 🔶🔸هربار که خبری از پیروزی‌ها می‌رسید، هر بار که می‌خواستیم از بودن قاسم سلیمانی کیف کنیم، زمزمه‌هایی از اطراف می‌آمد که:« حالا فکر نکنین حاج قاسم هم خیلی انقلابیه و هیچ ایرادی نداره. شنیدین همین حاج قاسم برای پسرش توی فلان تالار مجلل عروسی گرفته، چه قدر خرج کرده؟» «اطرافیانش... با همه جور آدمی ارتباط داره... این وری ها، اون وری ها. توی فتنه هم که... زیاد موضعش معلوم نبود...» «فلان مراسم رو دیدی راجع به فلانی چی گفته؟» ته دلم یک چیزی می‌لرزید که یعنی می‌شود حاج قاسم هم آنی نباشد که فکر می‌کنیم؟ چرا همیشه می‌ترسیدیم؟ چرا مدام فکر می‌کردیم نکند فلانی هم نقش بازی می‌کند؟ روز سیزده دی نود و هشت خیلی‌ها چشم‌شان به نوار مشکی بغل تلویزیون خیره ماند. اما همه‌اش هم برای از دست دادن یک قهرمان نبود. خیلی‌ها می‌گفتند:« چه قدر دیر شناختیمش.» بعضی‌ها هم می‌گفتند: «فکر نمی‌کردیم حاج قاسم این‌جور با عزت و آبرو شهید بشه.» بیشتر از نحوه‌ی شهادت حاجی، حال و هوای حضرت آقا بعد از رفتنش عجیب بود. تا مدت‌ها، شاید یکسال بعد از شهادت حاج قاسم هر موقع می‌خواست اسمش را ببرد، هر موقع می‌خواست خاطره‌ای تعریف کند، بغض می‌کرد و صداش می‌لرزید. همان روزهای اول بعد از شهادت هم آمد و گفت: «به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب نگاه کنیم.» قاسم سلیمانی با همه‌ی کنش‌هایش،حتی آن‌ حرف‌هایش که دیگران می‌گفتند انقلابی نیست، شد مکتب سلیمانی. خونش باید بیدارمان می‌کرد. باید از خودمان می‌پرسیدیم قبل از رفتنش هم با حرف‌هایی که دور و برش می‌زدند، فکر می‌کردیم او یک مکتب شود؟ فکر می‌کردیم تا آن اندازه برای امام جامعه‌اش عزیز باشد؟ حالا که پنج سال از شهادتش می‌گذرد، همه جا روایت رشادت‌های او، مهربانی‌های او، ولایتمداری اوست اما نباید فراموش کنیم وقتی که زنده بود چه روایت‌های‌ مختلفی از او می‌شنیدیم. اگر فراموش کنیم، او هم برای نسل‌های بعد شبیه بهشتی خواهد شد، نماد انقلابی که می‌شود با آن صورت مسئولین زمان را نواخت اما کمتر کسی می‌داند که همان بهشتی در زمان حیاتش پشت سرش زمزمه بود که زندگی اشرافی دارد یا چون گفته بود شیعه و سنی باید باهم وحدت داشته باشند، عده‌ای گفته بودند منشا مواضع و تفکراتش روشن نیست، از وهابیت خط می‌گیرد. دست آخر هم مجبور شده بود برود حوزه عقایدش را به بزرگان و مراجع عرضه کند. شاید کسی که امروز به آن کنایه می‌زنیم، بهشتی و سلیمانی آینده باشد. رفتن حاج قاسم و چگونه رفتنش باید بهمان یاد بدهد بی جهت زمزمه‌ها را تکرار نکنیم و معیارهای‌مان را برای خودی و غیرخودی کردن آدم‌ها دقیق‌تر ببینیم. https://eitaa.com/haer1400
🔷🔹دم بچه‌های کرمان گرم برای ساخت سریال دم زندگی ✅بازی بدون اغراق بازیگرها ، استفاده از لهجه، و نمایش داستان ساده‌ای از هر شهید، ویژگی‌های خوبش بود. https://eitaa.com/haer1400
امکانات بله اونقدر پیشرفت کرده که دیگه میشه گفت: «من براش بله بودم ولی اون ایتا دوست داشت‌»