eitaa logo
نکات‌ناب‌و حکمت‌های آیت الله حائری شیرازی
73.4هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
308 ویدیو
518 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله حائری شیرازی (ره) (لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید) نظرات، پیشنهادات و انتقادات 👈 @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi شماره تماس: 09195194676 کانال صوتی: @haerishirazi_mp3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸برنامۀ خداوند برای پاک کردن کشورها🔸 داخل برخی از جاروبرقی‌ها کیسۀ یک‌بار‌مصرف می‌گذارند؛ وقتی‌که کیسه از آشغال پُر شد، آن را برمی‌دارند و کیسه‌ای دیگر به جایش می‌گذارند. اگر کیسه‌ای گذاشتی و نصفه شد، آن را بیرون نمی‌آوری و ؛ می‌گویی اسراف است. بعثی، کیسۀ آشغال‌دانی است! انسان اگر ظالم باشد، گناه‌دان و فاسددان است و باید تا جا دارد آشغال داخلش بریزند. خدا می‌خواهد فاسدهای عراق را همین‌طور داخل بریزد. صدام آشغال‌دانی است و خدا می‌خواهد عراق را کند و همۀ این خاکروبه‌ها را یک جا جمع کند. (زمان سخنرانی: سال 1364) @haerishirazi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 کلیپ صوتی | آیت الله حائری شیرازی 🔸«من» کوتاه می آیم🔸 @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸آقای صفائی حائری، جامع مطهری و شریعتی بود🔸 💎 ویژگی آقای صفایی [حائری] این بود که هم جایگاه سالمی داشت و هم او روش مؤثری بود. متأسفانه برخی از اندیشمندان ما «» داشتند، ولی «» نداشتند و برخی بالعکس بودند. 💎 دکتر شریعتی در «فرم بیان» و ورود به مطالب و انتخاب واژه‌ها خوب بود؛ ولی در «محتوا» خوب نبود و اسلام شناس نبود. استاد مطهری در «»، بود؛ اما «فرم» او به اندازه محتوایش خوب نبود. 💎 من وقتی کتاب غدیر آقای صفایی (عین-صاد) را خواندم، در حاشیه آن نوشتم: «قدر این نویسنده، شناخته نشده است. او محتوای شهید مطهری را دارد و روش بیان شریعتی را» 💎 آقای صفایی . من اگر در مروری که در چند تا از کتابهایشان داشتم ضعف اندیشه دیده بودم، ایشان را نمی کردم. ▪️ 22 تیرماه، سالروز رحلت متفکر ژرف اندیش، استاد علی صفایی حائری (ره) تسلیت باد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸حضور در جماعت🔸 فرض کنید که شما چهارصد نفر باشید و هرکدام یک کاسه آب داشته باشید. اگر من دست آلوده و نجس خود را به هر‌یک از این چهارصد کاسه بزنم، آن کاسه نجس می‌شود؛ اما اگر شما این چهارصد کاسۀ آب را در حوضی بریزید و من دست نجس و آلوده‌ام را به آن آب بزنم، نه‌تنها آب نجس نمی‌شود، که دست من هم طاهر می‌شود. هرکدام از ما نیز اگر آلودگی داشته باشیم، وقتی در جمعی قرار بگیریم که با هم مرتبط‌اند، آن آلودگی برطرف می‌شود. اگر کسی غفلت داشته باشد نیز غفلتش برطرف می‌گردد. اما اگر شیطان دل‌هایتان را از همدیگر جدا کرد، دلتنگی ایجاد کرد و شما را کاسه‌کاسه کرد، یک دست ناپاک که به آن بزنند، آن را نجس می‌کند؛ درصورتی‌که، وقتی همه به هم وصل شوند و «کُر» درست شود، دیگر نجس نمی‌شود. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸ریاضت و طراوت🔸 تربیت انسان، پیچیده است. وقتی می خواهید فساد را از خود دور کنید، باید مثل پوست کندن تخم مرغ یا پرتقال باشد. بچه ها که می خواهند پرتقال پوست بگیرند، دست خودشان را پرتقالی می کنند اما تمام آب پرتقال هم به صورتشان و به روی فرش می پاشد و پوست هم تکه تکه و بدریخت میشود. وقتی بچه ها تخم مرغ را پوست می گیرند، یا پوست به تخم مرغ می چسبد یا تخم مرغ به پوست و چقدر هم زشت می شود اما کسی که وارد است، چنان پوست می کند که اصلاً نه تخم مرغ را زخم میکند و نه چیزی از پوست به تخم مرغ می ماند و شکلی زیبا هم پیدا می کند. فساد را باید مثل پوست تخم مرغ از خود دور کنی، آنچنان از میان این فساد بیرون بیایی که طراوتی و جمالی پیدا کنی، آنچنان از گناه جدا شوی که ذره ای از آلودگی گناه با تو نماند و زخمی هم از تو کنده نشود. مجاهده با نفس، اگر درست انجام شود، سالک در عین حال که ریاضت میکشد، زیبا و معطر و نیرومند خواهد شد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸از کجا بفهمیم در حال رشد هستیم یا پسرفت؟🔸 آن‌که مقصدی در پیش دارد؛ تا وقتی‌که درحال سیر به‌سوی مقصد است، راه‌های طی‌نشده را می‌بیند؛ اما آن‌گاه که پشت به مقصد کند، راه‌های طی‌شده را خواهد دید. اگر شما در راه رسیدن به مقصدتان نیمی از راه را پشت سر گذاشته‌اید و نیمی از آن را پیش رو دارید، طبیعی است که تا در حال سیر هستید، نیمۀ «نرفته» را می‌بینید؛ اما همین‌که پشت به مقصد کردید، نیمۀ «رفته» را خواهید دید. همچنین است حال‌و‌هوای کسی که رفته‌ها و نرفته‌ها، و کرده‌ها و نکرده‌های خویش را می‌بیند. آن‌که رفته‌ها و کرده‌های خود را می‌بیند، باور کند که پشت به مقصد دارد، و آن‌که نرفته‌ها و نکرده‌ها را می‌بیند، تردیدی نداشته باشد که رو به مقصد دارد. @haerishirazi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 بشنوید | عقل را جدی و جدی و جدی بگیرید @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸زیارت آسمان🔸 زندگی اجازه نداده انسانها سالی یک بار هم به نگاه کنند. یکی از محرومیت‌هایی که ایجاد کرده، محروم شدن از نعمت بزرگ دیدار ستارگان است. اگر انسان ماهی یک شب برود در روستا تا بتواند آسمان را ببیند و زیارت کند، مثل زیارت یک امامزاده برایش سازنده است. ندیدن آسمان، خیلی مضر است. کسانی که یک جایی دارند که از شهر بیرون بروند و یک شب آسمان را ببینند، این کار را بکنند. دیدن آسمان خیلی مهم است. می‌ارزد که انسان و از شهر بیرون برود، تا یک شب آسمان را نگاه کند. بگوید امشب می‌خواهم زیر آسمان بخوابم. یک نگاه به آسمان برای انسان کافی است که بداند این چیزهایی که برای خودش برداشته، باعث خجالت است. آسمان را گذاشته اند برای صفر کردن . انسان یک نگاهی به آسمان بکند، را می گیرد! برای نجات انسان از تعلقات، یک نگاه معنادار به آسمان بس است. حافظ خیلی به آسمان خیره می شود. در ابیاتش می بینید که ستاره ها را به اسم می شناسد، به صفت می شناسد و خیلی خوب به صور فلکی آشنا است. پیداست که خیلی در این معنا مطالعه می کند. انسان وقتی آسمان را ندید، دنیایش می‌شود همین زندگی کوچک و مختصر. نگاه به آسمان یعنی نگاه دقیقتر به هستی و وسعت هستی. نگاه به آسمان یعنی نگاه به و زمان طولانی. یعنی نگاه به مکان وسیع. این خیلی به انسان کمک می کند برای بلندنظری. وقتی اینطور آن عالم را دید، یک شوقی پیدا می کند که از این جای کوچک و تنگ، خودش را بیرون بکشد. اگر می‌خواهی خدا برایت بزرگ شود، به آسمان نگاه کن. @haerishirazi
🔸نماز جماعت تربیت کننده🔸 نماز ها را می‌خواندم. نمی‌دانم از کی؟ قبل از مدرسه یا بعد از آن. اما این بار که حدود ده - یازده سال داشتم، حس عجیبی مرا ترغیب به نماز جماعت با پدر می‌کرد. بدون ترغیب و تشویقِ هیچ کس، پدر برای نماز صبح که بیدارم کرد وضو گرفتم و به ایشان اقتدا کردم. نماز که تمام شد، نیم نگاهی به من انداخت. گفت: «علی بابا، کی به تو گفته به من اقتدا کنی؟!» گفتم: «هیچ کس، خودم تصمیم گرفتم». گفت: «چرا مثل قبل، فرادا نخواندی؟» گفتم: «برای آنکه شما زیباتر از من نماز می‌خوانید و خدا عبادت شما را بیشتر می پسندد» گویی انتظار چنین پاسخی را نداشت، چشمش برقی زد و گفت: «بیا». سرم را بوسید و به سینه اش چسباند و گفت: «هر دو پاسخت مرا خوشحال کرد. اول آنکه تصمیم گرفتی، و دوم آنکه برای تصمیمت داشتی. حالا من به تو بگم، همه نمازها را تا آنجا که ممکن باشد، با تو خواهم خواند». شاید سالی از این صبح گذشته بود و نوعاً برای نماز صبح این جماعت مهیا می‌ شد. ظهرها بعضاً در دفتر یا جای دیگر و گاه گداری هم برای نماز عشاء. بگذریم. یک روز صبح که شب را دیر هنگام به خواب رفته بودم برای نماز صبح صدایم کردند. بیدار شدم. ایشان پس از آنکه مرا صدا کردند، تکبیر نماز را گفتند و وارد نماز شدند. تا به رکوع برسند، صدایشان را می‌شنیدم. صدا را در رکوع کمی بلند کردند که من به نماز برسم. یک «یا الله» بلند گفتم و به خواب رفتم. در عالم خواب وضو گرفتم، به نماز پدر اقتدا کردم و ... نمی‌دانم چقدر وقت در خواب بودم، شاید نیم ساعت کمتر یا بیشتر با صدای لرزان پدر که هنوز در رکوع بود و سبحان الله می گفت از خواب بیدار شدم. وقتی هشیار شدم، به سرعت وضو گرفته نگرفته اقتدا کردم. وقتی از رکوع بزحمت برخواستند و بسختی کمر راست کردند معلوم بود فشار زیادی را متحمل شدند. نماز تمام شد، دستشان را بوسیدم و گفتم: «چرا اینقدر منتظر من شدید؟» گفتند: «من به تو تا امکانش باشد نماز هایم را با تو می‌خوانم. لذت همراهی تو در نماز، از زحمت رکوع طولانی بیشتر است باباجان ...» بدون آنکه مستقیماً اشاره ای کرده باشند، با تمام وجود احساس کردم ارزش نماز و جماعت را، و مهرش به فرزند خردش که می‌خواهد بار بیاید ... (خاطره دکتر علی حائری از پدر. @dralihaeri) @haerishirazi