eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
72.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
336 ویدیو
682 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | موشن کمیک معرفی کتاب آیینۀ تمام نما اثری از آیت الله حائری شیرازی @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸برادری و اخوت، بستر و مقدمۀ مطالبه گری و امر به معروف و نهی از منکر است🔸 ❓سوال: در امر به معروف شما فرمودید اگر شما با زبان دل صحبت بکنید، آن مؤثر می‌شود، ما بعضی از فتاوا را داریم که با توجه به کلمه امر، آنجا می‌گویند که شما باید آمرانه صحبت کنید. ✅ پاسخ آیت‌الله حائری شیرازی: خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: «الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ». می‌گویند اول برادریت را ثابت کن، بعد ادعای میراث کن. اینجا هم اول «بعضهم اولیاء بعض»ت را جا بینداز تا او بداند که تو دوستش هستی، او بداند آمده‌ای نجاتش بدهی، او بداند نیامده‌ای سوارش بشوی؛ بعد امر به معروف و نهی از منکر کن. دیگران هم همین کار را می‌کنند که بچه‌های ما را گمراه می‌کنند.آنها چه جوری می‌کنند؟! آنها از راهش وارد می‌شوند. آنها با تواضع می‌آیند، خاکی می‌شوند. امام وقتی به ما امر به معروف می‌کرد، از موضع استعلا بهمان می‌گفت؟! مگر به ما نگفت من دست شما را می‌بوسم؟ می‌خواست امر به معروف کند که مردم امشب بروند به پشت بام‌ها و الله اکبر بگویند. مگر امر به معروف نیست؟! می خواست وحدت را درست کند. چه جوری گفت؟ گفت من پای کسانی را که امشب به پشت بام‌ها بروند می‌بوسم. در جریان آقای شریعتمداری و اختلافی که بین تبریز و قم می‌خواست واقع شود، امام به دست اکتفا نکرد، اینجا من دیدم گفت من پای آنهایی که به پشت بام بروند و تکبیر بگویند را می‌بوسم. وقتی آنها آمدند در عمل، آن وقت دقت این سخنان روشن می‌شود؛ اینکه امام می گوید متأسفانه روحانیت ما تجریدی است، دقیقا یعنی همین. وقتی آنها آمدند در عمل و خواستند امر به معروف بکنند آن وقت معلوم می شود. بنده خدایی گفته بود: وقتی می‌خواهید دور کعبه بچرخید، باید دقیقاً شانه‌هایتان به کعبه عمود باشد. این حاجی آمده بود گفته بود خودش بیاید ببینم چطور شانه‌اش را دقیقاً عمود می‌گیرد که به من می‌گوید این طوری باش؟! یعنی الان کعبه است، این دیوار است، می‌گوید باید شانه‌ات عمودی باشد. حاجی گفت وقت طواف، جمعیت آنجا من را بلند می‌کنند آنجا می‌گذارندم زمین. تجریدی یعنی همین، نگاه کن ببین چطور می‌شود و امکان دارد. شما وقتی با پیغمبر صحبت می‌کنی، دستور می‌دهی یا درخواست می‌کنی؟ [با اینکه ما در برابر پیغمبر، درخواست می کنیم نه اینکه دستور بدهیم] اما قرآن می‌گوید: «الا من امر بصدقة»؟ می‌گوید ای پیغمبر؛ نجوایی که اینها می‌کنند، خیری درش نیست مگر کسی بیاید بگوید آقا به فلانی کمکی بکن که بیچاره است. می‌خواهد بگوید «به تو می‌گوید بکن»، می‌گوید «امر بکند به تو که بکنی»! مگر با پیغمبر می شود با استعلا حرف بزنی؟! مگر نمی‌گوید «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ» وقتی با هم دارید صحبت می‌کنید «كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ» نکنید. پس وقتی می‌گوید «الا من امر بصدقة»، منظور از «امر»، تذکر و یادآوری است. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸لکه گیر قوی برای دل🔸 روضۀ امام حسین (ع) قدرت لکه‌گیری اش بسیار زیاد است. هر چیزی که لکه‌اش را نمیتوان با آب خالی یا با حلّال‌های قوی‌تر شست، چاره‌اش روضۀ امام حسین (ع) است. قدرت روضۀ امام حسین (ع) خیلی زیاد است و لکه‌های دل را برطرف می‌کند. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸نگویید اول باید قلبم آماده باشد ...🔸 نگویید اول باید قلبم آماده باشد، بعد اشکم بیاید؛ اول باید قلبم آماده باشد، بعد سینه بزنم؛ نه، سینه بزن، قلبت آماده می‌شود، بعضی ماشین‌ها زود روشن می‌شوند و بعضی دیر. نفوس فرق می‌کنند. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه) 🔸 امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمی‌خواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود. روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟» 🔸 شب صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین طیّب‌ها باشد، و روز سخن می‌گوید تا مبادا طیّبی در بین خبیث‌ها مانده باشد. 🔸 شب غربال می‌کند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال می‌کند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند. @naghashefaghir_ir @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸قبله‌نما🔸 یکبار مشهد در یکی از صحن‌ها منبر تشریف داشتند. من هم به جهت علاقه‌ام به ایشان، کنارشان نشستم. بعد از منبر همراهشان شدم. وقت وضو عبایشان را نگه داشتم. بیرون وضوخانه فرمودند: «با من کاری داشتید؟» عرض کردم به شما و مطالبتان علاقه دارم. نصیحتی بفرمایید تا چراغ راهم باشد. با انگشت به اشاره کردند و فرمودند: «خدا اینجا کار گذاشته. همیشه به این قبله‌نما نگاه کن؛ راه را گم نمی‌کنی» @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸به خوش نامی دل نبندید🔸 خدمت کنید. به خوش نامی دل نبندید. علی علیه السلام هفتاد سال لعنش می کردند که برای هیچ انسانی این کار را نکردند! هفتاد سال لعن اختیاری! نه زیر شمشیر و ترس. عمر بن عبد العزیز اعلام کرد که دیگر لعن بس است. مردم به او گفتند که ما نذر داریم. نذر مجرب است! لعنش که می کنیم، حاجت می گیریم! ما نذرهایی کرده ایم، نصفش را ادا کرده ایم و نصفش مانده. اجازه بده ما این لعن هایی که نذر داریم را انجام بدهیم، بعد دیگر نذر نمی کنیم. ببینید! این است! عالَم این است! تا صد و پنجاه سال، قبر ایشان اگر آشکار می شد، آتش می زدند! از بین می بردند! صد و پنجاه سال گذشت تا اجازه ی آشکار شدن قبر ایشان داده شد. خدا می خواهد به اهل عالَم بگوید که این است. اگر علی نزد من عزیز است به این دلیل است. او می دانست وقتی عمرو بن عبدود را می کُشد، پشت سرش یک خبرهایی است،‌ وقتی عتبه را می کشد پشت سرش با نواده اش چه کار می کنند. علی –علیه السلام- می دانست که این ها رئیس می شوند، اخبار آینده در دستش بود. عواقب این کارهایش را می دانست؛ اما به اسم،‌ شهرت و اینکه لعن کنند یا نکنند اعتنا نداشت. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸«آموزش‌و‌پرورش» و «علوم انسانی»؛ دو هدف استعمار نو🔸 استعمار به دو روش و صورت است: یک. استعمار کهنه و قدیمی؛ در این نوع از استعمار، کشوری که استعمارگر است، کشوری دیگر را فقیر، عقب‌مانده، ضعیف و ناتوان نگه می‌دارد تا فقر و جهل و بیماری بر آن مسلط باشد. این استعمار آشکار و کهنه است. دوم. استعمار نو؛ یعنی اینکه استعمارگر، کشوری را آباد کند، وضعیت بهداشت آن را بهبود بخشد، و فقر و بی‌سوادی را از چهرۀ آن برچیند؛ اما این کشور سالم، قوی و ثروتمند در جهت منافع استعمارگر مصرف شود؛ یعنی بهداشت، ثروت، سواد و معلوماتش در خدمت استعمارگر قرار گیرد. این دو شیوۀ استعمار با هم متفاوت‌اند. شیوۀ اول، استعماری اجباری و تحمیلی است. در این شیوه، کشوری را فقیر، بی‌سواد، ناتوان و دور از بهداشت نگه می‌دارند تا بتوانند بر آن تسلط پیدا کنند. شیوۀ دوم، استعماری به‌ظاهر غیراجباری و غیرتحمیلی است. در این شیوه، کشوری را درعین باسوادی، استعمار می‌کنند، و درعین خوب بودنِ وضع بهداشت، در چنگ می‌گیرند، و درعین قدرت نظامی و ثروت، آلت دست نگه می‌دارند. نوع دوم، استعمار پیچیده‌تری است. در این شیوه، برنامۀ استعمارگر کار کردن روی ، روی و روی است؛ چشم او به دانشگاه‌هاست. اگر استعمارگر بتواند در کشوری علوم انسانی دانشگاه‌ها را در چنگ داشته باشد، آن کشور بی‌زحمت در چنگ اوست؛ یعنی چنین کشوری خرج استعمار خودش را هم خودش می‌پردازد، و هزینۀ استعمار را خودش به عهده می‌گیرد! حتی وسیله‌ای می‌شود برای اینکه استعمار‌گران بتوانند کشورهای دیگر را نیز استعمار کنند. @haerishirazi
بسم الله الرحمن الرحیم 📣📣📣 ✅ دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله حائری شیرازی (ره) جهت تکمیل تیم تدوین کتب، نیازمند همکاری با فضلای آشنا و دارای تجربه در این حیطه است. 🔸 شرایط همکاری: 1️⃣ آشنایی قبلی با شخصیت، افکار و انظار مرحوم آیت الله حائری شیرازی (ره) و پیگیری مباحث ایشان (کسانی که تاکنون پیگیری خاصی نسبت به آثار و اندیشه های مرحوم استاد (ره) نداشته اند، لطفاً پیام ندهند) 2️⃣ دارا بودن تحصیلات حوزوی (پایه 6 به بالا) یا تحصیلات عالیه دانشگاهی (ارشد و دکترا) در رشته های مرتبط (الهیات، علوم قرآنی و ...). 3️⃣ سابقه و تجربه در تدوین و تولید کتاب از فیش های پژوهشی و همکاری با مجموعه های دینی و فرهنگی مثل دفاتر مراجع، علما، پژوهشکده ها، مراکز علمی حوزوی و ... «در زمینه ی تولید کتاب». 4️⃣ توانایی در زمینه ویرایش و بازنویسی اولیۀ متون و دارا بودن خزانه واژگانی بالا. ❌ عزیزانی که واجد شرایط فوق می باشند، ابتدا به کانال @haeri_type مراجعه نموده و که در این کانال بارگزای شده است را تکمیل بفرمایند و سپس نتیجه این آزمون را به همراه یک رزومه مختصر از تجربیاتی که در این حیطه داشته اند، برای ادمین (@haeri1395) ارسال بفرمایند. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸عصر تکاورها🔸 🔅 از زمان پیامبر ما تا به امروز 40 نسل گذشته. هر نسلی یک مقدار از نور به سمت ظلمت رفته تا امروز که ظلمت 40 برابر شده است. از آنطرف هم همینطور است، نسل اول یک مقدار از ظلمت به سمت نور رفته بود. نسل دوم ادامه داده، همین‌طور ادامه پیداکرده تا امروز، که در این دوره نورانیت نسل ما 40 برابر آن دوره شده است. 🔅 به چه دلیل امروز مؤمنین 40 برابر آن دوره نور پیدا کرده‌اند؟ دلیلش جوانانی است که برای اعتکاف می‌آیند. می‌دانید آنها از چه هفت‌خوانی عبور کرده‌اند؟ از هفت‌خوان فضای مجازی که یک اقیانوس است، عبور کرده‌اند. اقیانوس، بدن را غرق می‌کند، اما این اقیانوس، عقیده را زیر و رو می‌کند. در این ورطه کشتی فرو شد هزار / که پیدا نشد تخته‌ای برکنار هزار کشتی در این گرداب آمد و فروشد و تخته‌ای هم بیرون نیامد. حالا این جوان از بین این اقیانوس آمده. جوانان امروز مؤمن‌تر از جوان های دوره ی انقلاب هستند. موانعی که این جوان از آن عبور کرده، در آن زمان و برای آنها نبود. 🔅 در سربازخانه‌ها برای تربیت یک تکاور و کماندو آنها را از موانع سخت عبور می‌دهند. هیچ‌وقت یک سرباز معمولی را این‌گونه تربیت نمی‌کنند. ولی تکاور و کماندو را روی موانع می‌دوانند. عصر امروز عصر تکاورهاست. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 📛 خدا ماتش می کند 📛 [ضد انقلاب] برای براندازی متفکرین، برنامه دارد. ابتدا ترور شخصیت، بعد هم ترور شخص. اول جوسازی می کنند. با تهمت، طرف را زیر سوال می برند. تلاش می کنند که رابطۀ او با مردم را از بین ببرند، بعد تیغشان را از غلاف می کشند. برای تضعیف ارتباط مردم با روحانیت، تلاش می کنند روحانیت را مفت خور و بی اثر و بی خاصیت و موجود زائد معرفی می کنند. خدا چه می‌کند برای یاری مؤمنین؟ خدا مثل بازی‌کننده بسیار حریفی است که اجازه نه یک حرکت، بلکه دو حرکت، سه حرکت، چند حرکت را می‌دهد. می‌گوید هرچند نوبت من است اما تو برو، تو حرکت کن. این نوبت هم برای تو! بعد خدا با یک حرکت، ماتش می‌کند! @haerishirazi
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» منبع: (http://telegram.me/dralihaeri) @haerishirazi