eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
72.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
335 ویدیو
690 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 استاد اخلاق باید مجتهد باشد آقای دولابی برای من برنامه های زیادی گذاشت و وقت زیادی صرف من کرد و من را همراه خودش به دامان طبیعت می برد و با من صحبت می کرد، وقتی هم که در تهران بودند، در جلسه ای از ایشان گله کرده بودند، که چرا شما از میان همه مستمعین ، بیشتر به این جوان توجه دارید و خطاب بیشتر به اوست، در حالی که علما و بزرگان در جلسه حضور دارند. [با همه ی این احوال] آقای دولابی، رفیق ما بود. آقای بهجت استاد ماست و بین رفیق و استاد، فرق است، زیرا استاد اخلاق، باید مجتهد باشد. امام قدس سره استاد بود و کسی که جای رفیق و استاد را جا بجا کند، ضرر می کند. آقای دولابی دل کنده بود و سیر داشت اما ایشان رفیق ما بود.
🔸قضیه ای جالب در ارتباط با نسبت طلا و پول اعتباری🔸 فقها تا چند سال قبل به طور کلی اجازه نمی دادند طلا به عنوان مهریه خانم ها در قباله ذکر شود. دلیل قضیه روشن بود؛ می گفتند طلا هر روز قیمتی دارد و معلوم نیست ارزش طلا چه مقدار است. پس آن کس که می خواهد مهریه را سه کیلو طلا قرار دهد بایستی ببیند سه کیلو طلا در بازار چند تومان و چند ریال است؟ تومان و ریال بایستی حتما مصداق عنوان صداق (مهریه) باشند و گرنه طلا با تغییر قیمت هر روزه، موجب جهالت در صداق (مهریه) گردیده و به دلیل غرر، عقد باطل است. این فرمان، سال ها پند گوش و نصب العین کار محضردارها بود و به هیچ وجه اجازه مهریه قرار گرفتن طلا را نمی دادند و حتما معادل تومانی و ریالی را در قباله می نوشتند. سال ها گذشت، همان گونه که حرکت زمین بالاخره کشف شد، حرکت پول هم کشف شد و همان طور که معلوم شد خورشید در حرکت شبانه روزی به دور زمین نمی چرخد بلکه این زمین است می گردد و ما بنظرمان می آید که خورشید گردیده است، حرکت پول نیز بر ملا شد و طلا تبرئه شد و معلوم گردید هر روز پول ارزان می شود نه این که طلا گران می شود! لذا طلا هم مثل خورشید از تغییر قیمت تبرئه شد و اجازه صداق واقع شدن یافت. اما جای یک سئوال باقی ماند و آن این که تفاوت قیمت روزمره طلا در آن روزها بسیار کم بود ولی تفاوت قیمت پول رایج در این زمان ها بسیار است. خانه زادگاه حقیر در کمتر از صد سال قبل به هفتاد تا یک تومان به وسیله پدرم که تاجر زاده بود خریده شد. قطع نظر از تمام و سائل رفاهی، درها و سقف های این خانه، عتیقه بود و پیشانی اطاق های بزرگ، از شیشه مشبک بود. تفاوت پول به این جا رسیده که آن هفتاد تومان را امروز به مسئول دستشویی بدهیم اخم می کند!! سؤال این است که اگر طلا را اشتباهاً متغیر القیمه دانستند و مهریه واقع شدن آن را منع کردند تا معامله غرری نشود؛ حال که این پول رایج ثمن جمیع معاملات است چرا غرر لازم نمی آید؟ طلا با تغییرات کم نمی بایست ثمن معامله می شد. پول رایج با این همه تفاوت چرا می تواند ثمن جمیع معاملات باشد؟ هیچ اشکالی ندارد تا مردم بدانند اگر دست بالاتر (۱) پشت سر فتواها نباشد چنین اتفاقاتی می افتد!! 1) امام زمان و اهل بیت
🔸باور کن!🔸 شب جمعه اول ماه رجب، حرم اندر حرم است. یعنی هم از نظر ماه رجب بودن حرم است و هم از نظر شب جمعه بودن حرم است. اما شب جمعه اول با شب جمعه های دوم و سوم متفاوت است و برای آن اعمال مخصوص گذاشته اند و به آن لیله الرغائب می گویند؛ برای اینکه آرزوهای انسان در این شب می تواند با دعا مستجاب شود و به آرزوهایش برسد. این جایزه کسی است که از این شب استفاده کند. یک مالک بزرگی، از افراد روستاهای مختلف طلبکار بود و خیلی هم در مطالباتش سختگیر بود. یک وقتی اعلام کرد من فلان ساعت در دفترم هستم، هرکس بیاید صورت بدهی اش را بیاورد، در این فاصله زمانی بدهی هایش را قلم می گیرم. افراد مختلفی این اطلاعیه را دیدند اما گفتند که او می خواهد ببیند چه کسی در توهم است و حرفش را باور می کند. یک روستایی که بدهی سنگینی به آن مالک داشت گفت تا حالا دروغی از این مالک نشنیده ام؛ به دفترش می روم و رفت و آن مالک صورت بدهی هایش را صفر کرد و بخشید. وقتی افراد دیگر فهمیدند به مالک گفتند چرا این کار را کردی؟ او گفت می خواستم قدرت ایمان را به شما نشان دهم. این روستایی به من ایمان آورد، باورم کرد و این نتیجه را گرفت. کسان دیگر که این حرف مرا باور نکردند این نتیجه را نگرفتند. در لیله الرغائب هم خداوند می فرماید شما را به آرزوهایتان می رسانم. آنهایی که به خدا ایمان دارند آرزوهایشان را از خدا می گیرند و کسانی که باور ندارند نتیجه نمی گیرند. امیدوارم خدای متعال این باور را به ما بدهد که از این شب ها نهایت استفاده را بکنیم.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 شیوه برخورد با رفتارهای ناپسند کودک فرض کنید شما ظرفی پر از شیر، از مغازه ای گرفته و می خواهید به منزل ببرید. چون این ظرف پر می باشد، بسیار آهسته و با احتیاط کامل حرکت می کنید، تا چیزی از شیر بر زمین نریزد. اما اگر در این حال کسی آمد و به شما تنه زد، و نصف ظرف شیر بر زمین ریخت، در این هنگام، دیگر شما در حرکت، احتیاط نمی کنید و آهسته نمی روید؛ بلکه بدون هیچ هراسی، می توانید به سرعت حرکت کنید؛ چون دیگر خوف ریختن شیر وجود ندارد. دربارۀ کودکانِ خود نیز سعی کنید کودک شما خیال کند که ظرف حیثیت و حرمت او پر می باشد و باید با احتیاط کامل رفتار کند، و تلاش کند کسی به او تنه نزند؛ امّا اگر شما آمدید و به او تنه زدید، دیگر ظرف حرمت و شخصیت او تقلیل خواهد یافت، و طبعاً دیگر نباید توقع داشته باشید که این کودک رفتارش با شما مثل سابق باشد. پس، این نکتۀ مهم را فراموش نکنید که گاهی «تغافل» لازم است، به این معنا که شما از عیوب فرزندانتان آگاه باشید، اما کودک شما اطلاع نداشته باشد که شما از عیوب او آگاه هستید. آگاه بودن شما از عیوب فرزندانتان خوب است، اما آگاه بودن ایشان از این که شما عیوب وی را می دانید، خوب و به صلاح نیست.
🔸کدام رنج آور است؟🔸 شخصی پیش من آمده بود و از تعبیری که جایی درباره او به زبان رانده بودند، ناراحت بود. به او گفتم حرفی درباره تو زده اند که دلت از آن حرف آتش گرفته است. اما آیا دلت برای ظلمی که به «خودت» شده بیشتر می سوزد یا برای ظلمی که به «آنها» شده؟ گفتم، فرض کن تو در بلندی نشستهای و طرف دستش به تو نمی رسد. هرچه میکند، چیزی گیر نمی آورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد. بچه ی شیرخواره خودش را که در آن نزدیکی است، برمیدارد و زیر پایش میگذارد تا قدّش بالا بیاید. یعنی به اندازه ی شصت هفتاد کیلو بار روی بچه ی شش ماهه فشار می آورد تا دو تا مشت به تو بزند. تو در آن حالت که بچه ی او زیر پایش دارد جان میدهد، از این ناراحت هستی که مشت میخوری یا دلت برای آن بچه میسوزد؟! گفت: قطعا بچه ی او که زیر پایش دارد جان میدهد، برای من رنج آورتر است. پرسیدم: بچه آدم پیشش عزیزتر است یا ایمانش؟ برو ببین آن که به تو ناروا نسبت داده، آیا در قلبش لذت مناجات با خدا مانده؟ دیگر از اشک شب چیزی مانده؟
🔸ولی فقیه، واسطه ی بین مردم و امام زمان (ع) است🔸 در زمان امام راحل در فارس خشکسالی شد. نماز باران ها خواندیم [اما باران نیامد]. حضرت آیت الله محلاتی (مسئول دفتر امام راحل) به شیراز آمده بودند و در گردهمائی ائمه جمعه استان شرکت کردند. خواسته های ائمه جمعه مطرح شد. ایشان گفتند: این مطالب جزء مسئولیت های دفتر امام نیست. من برای رفع دلخوری بین طرفین عرض کردم: ائمه جمعه از خواسته خود صرف نظر می کنند اما ما چیز دیگری می خواهیم! ما معتقدیم به وساطت امام زمان علیه السلام باران می بارد و امام(ره) را هم واسطه ی بین مردم و امام زمان می دانیم. ما می خواهیم که ایشان برای آمدن باران دعا کنند. چون صبح آن روز عشایر را در حال کوچ در وضع بسیار رقت آوری دیده و به ایشان گزارش داده بودم و ایشان متأثر شده بود، قول داد خدمت امام (ره) مطلب را برساند. [این درخواست در روز] پنجشنبه بود. ایشان جمعه را در نماز جمعه صحبت کردند و شنبه قضایا را به امام راحل گفته بودند. از عصر روز بعد که یکشنبه بود تا یک شنبه هفته بعد، باران چنان بارید که به من اطلاع دادند اگر چند ساعت دیگر باران ادامه پیدا کند سیل خواهد آمد! در ساعات آخر آن روز که آقای رسولی برای کاری به من زنگ زد، به ایشان عرض کردم به امام بگویید از شما باران خواستیم و بحمد الله آمد. حالا برای رفع خطر سیل هم دعایمان کنید. همین طور هم شد و قبل از سیل باران قطع گردید!
🔸همه چیز گویا است؛ زبان اشیاء را یاد بگیریم🔸 بسم الله الرحمن الرحیم سخنی کوتاه درباره ی جمله ای از قرآن: «قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء » اعضا و جوارح به انسان گفتند: آنکه همه چیز را به نطق آورد، ما را به سخن آورد. همه چیز گویا است. این، جمله ی مهمی است. همه چیز با انسان حرف می زند. این یک واقعیت است. ما باید زبان اشیاء را یاد بگیریم. همه ی اشیاء مثل جملات کتاب هستند. همه خواندنی هستند. ما باید خواندن آن را آموخته باشیم. در روستایی که زندگی می کنم از محل زندگی ام نهری عبور می کند که به مزارع و باغات آبرسانی می کند. جاده ای که محل تردد ماست بوسیله ی پلی از روی نهر می گذرد. پل حدود 10 متر بیش نیست. قبل از پل مانعی نصب نشده که جلوی چیزهای درشت را بگیرد. چند روز قبل، لاستیک پراید در وسط پل گیر کرده بود و باعث پس زدن آب شد. ساعتها زحمت کشیدند تا آن را خارج کردند. دوباره چیز دیگری در زیر پل گیر کرد و هر چیز کوچکی هم پشت سر آن قرار گرفت تا به حدی که آب وارد کوچه شد. گاه شده آب از در خانه وارد شده و همه ی فضا را آب گرفته و دیوارها را تهدیده کرده. وقتی وضع را چنین دیدم به یاد خودم افتادم. نکند گناه بزرگی مجرای رحمت الهی را به دل ما ببندد و بعد از آن، گناهان کوچک بقیه ی راه آب رحمت را مسدود کند. نکند گناهی که توبه ی لازم را در پی نداشته نقش همان تایر پراید را بازی کند و راه بندان ایجاد کند. اگر چیزهای درشت را راه ندهید، آشغال های کوچک دم سیل و جریان آب می رود و جریان آب را پاک می کند اما اگر دانه درشت ها، وارد شدند راه را برای عبور دانه ریز ها هم می بندند. آنچه قرآن می گفت، در زبان آب نهر تفسیر شد. قرآن گفت: «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم» اگر گناهان دانه درشت را اجتناب کنید بدی های دیگر شما را می بخشیم. نهرها به ما می گویند قبل از پل چند میله ی آهن نصب کنید که جلوی چیزهای درشت را بگیرد. بقیه مشکل ایجاد نمی کند و با جریان آب اصلاح می شود. قرار بر این شد قبل از پل، سه چهار میله ی عمودی با فاصله نصب شود تا مشکل جریان آب حل شود. آیا می شود جلوی ورود دل هم چند میله به نام ورع و احتیاط نصب کنیم تا گناهان درشت را پیشگیری کنند؟ علی علیه السلام چهار چیز را برای مراعات به ما می آموزد. اگر کسی این چهار را رعایت کند سزاوار است ناپسندی نبیند: 1- عجله 2- لجاجت 3- عجب 4- توانی (سرسری گرفتن چیزها، دیر جنبیدن) اگر تقوا جلوی این چهار را بگیرد، چیزهای دیگر رد می شوند. والسلام علیکم و رحمه الله محی الدین حائری شیرازی 14/01/1396
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸 کسانی که کم معاشرتند، بعد از مدتی عقلشان تحلیل می رود🔸 یک نفر تجارت را رها کرده بود. حضرت احوالش را پرسیدند. گفتند ایشان عاقبت به خیر شده! فرمودند چه جوری عاقبت به خیر شده؟ گفتند که طلبهایش را وصول کرده، بدهی‌هایش را پرداخته، تسویه حساب با همه کرده، الآن دیگر رو به عبادت کرده است. حضرت فرمودند: «بئس ما صنع»: بسیار کار بدی کرده! سپس فرمودند «الیَّ به». (بیاوریدش پیش من). او را آوردند. حضرت فرمودند: چه کار کردی؟ گفت: خدا عاقبتمان را به خیر کرده، حالا دیگر استخوان سبک می‌کنیم، دیگر از کسی طلب نداریم، به کسی بدهی نداریم و حالا فارغ البال به عبادت مشغولیم. حضرت فرمودند: بد کاری کردی. گفت : چرا؟ فرمودند: نمی‌دانستی که «أنّ عقل الرجل بالتجاره »؟ (عقل انسان با تجارت رشد می‌کند) و ارزش عبادت انسان به مقدار عقل اوست؟ دو تا مطلب در اینجا هست؛ ۱- عقل ضریب ارزش عمل است ۲- راه رشدش را هم می‌فرمایند تجارت است. چرا تجارت را می‌فرمایند؟ زیرا تجارت، اصطکاکِ انسان به انسان است، آنهم نه اصطکاک یک انسان به یک انسان، بلکه اصطکاک یک انسان به هزار انسان. آدمی که تاجر است باید صد تا تاجری که رقیب هست از وسط دست اینها توپ را در بیاورد. اگر در بازیها ۱۱ تا هستند، در اینجا ۳۰۰-۲۰۰ تا هستند. چه جوری بخرد از وسط اینها، چه جوری بفروشد، چه جوری مشتری جذب کند. پس مرتباً باید تدبیر کند. این حضور و فعالیت و رشد می‌دهد به عقل. زمینه رشد عقل اصطکاک دائم است. یعنی انسان به مجردی که تعطیل کند اصطکاک را، تحلیل می‌دهد عقل و فهمش را. کسانی که کم معاشرتند بعد از مدتی انسان احساس می‌کند عقلشان تحلیل رفته. هر چه که میزان معاشرت انسان کمتر می‌شود میزان حضور انسان در مسائل هم کمتر می‌شود. چرا؟ چون باید بیاید در میدان تا ورزیده شود. چگونه است که وقتی انسان ورزش می‌کند قوه می‌گیرد؟ یعنی اضطرار پیدا می‌کند به نیرو داشتن. وقتی نیرو خرج نکند نیرو کسب نمی‌کند. باید خرج کند تا بتواند کسب کند. پس عقلش را باید به کار بیندازد، خرج کند. این می‌شود ورزش عقل. پس تکلیف شرعی ورزش کردن و ورزیده کردن عقل است. یعنی عقلش را همیشه ورزیده نگه بدارد.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸استخدام در دولت، توکل انسان را کم می کند🔸 شخصیت انسان، در رابطه‌ی بین تلاش او برای تولید ارزش اضافی و حق مصرفی که دارد، تبلور پیدا می‌کند. حال اگر دولت آمد و این رابطه را برهم زد، باعث می‌شود که فرد ادامه‌ی حیات خودش را در «تلاش خود» نبیند، بلکه در این ببیند که «دولت» او را بپذیرد و «استخدامش» کند. در صورتی که شخصیت فرد موقعی تبلور پیدا می‌کند که او «کار» خودش را در «نانش» مشاهده کند و کسی را در آن، «واسطه» نبیند. کسی که «ماهیانه» می‌گیرد و خودش را به دولت می‌فروشد و با آن ارتزاق می‌کند، چشمش به دست دولت است، نه خدا. این فرد چطور می‌تواند با تمام وجود، چشمش به دست خدا باشد؟ اما وقتی که ثمره‌ی کار خودش را دید، از خدا می‌خواهد که به او توفیق کار بیشتر بدهد. می‌گوید من تلاش می‌کنم این نخواست، یکی دیگر. اما کسی که می‌گوید اگر دولت نخواست برای او کار بکنم، بعد چه می‌شود؟ چنین فردی از نظر اعتقادات تحلیل می‌رود. پس برای رسیدن به شخصیت مستقل، فرد باید راهی برای «استقلال در روابط تولیدش» پیدا کند.